همچنین پس از انجام تست توکی ( HSD) مشخص شد که بین میانگینهای گروه آموزش هوش هیجانی و گروه آموزش مصون سازی در مقابله با استرس و گروه کنترل تفاوت معنی داری وجود ندارد . (۹۷۱/۰ =P , 891/0 =P)همچنین بین میانگینهای گروه آموزش هوش هیجانی و گروه آموزش مصون سازی در مقابله با استرس نیز تفاوت معنی داری وجود ندارد (۹۷۱/۰ =P) بنابراین با توجه به اطلاعات جمع آوری شده با ۹۵% اطمینان نتیجه می گیریم که آموزش مصون سازی در مقابله با استرس و آموزش هوش هیجانی موجب افزایش خلق مثبت زنان یائسه نمی شود.
۱-۵- مقدمه
پس از پایان مرحله تجزیه و تحلیل و ارزیابی فرضیهها، مرحله نتیجهگیری و ارائه پیشنهاد کار تحقیق و فرایند آن باید انجام گیرد.
در این فصل، در حقیقت حاصل کار پژوهش توسط محقق ارائه میشود و پژوهشگر آنچه را در فصل چهارم به دست آورده است، مورد بحث قرار میدهد.
البته روشهای متفاوتی برای این کار وجود دارد. یک روش آن است که پرسشها یا فرضیههای تحقیق، یکی بعد از دیگری به همان ترتیبی که در فصل چهارم مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند مورد بحث و تفسیر قرار گیرند.
روش دیگر به این صورت است که مطالب به نحو گزارشگونه و یکجا و پیوسته ارائه شود. در این تحقیق بحث و تفسیر در مورد فرضیهها یا روش اول صورت میپذیرد
عنوان تحقیق حاضر « مقایسه اثربخشی آموزش هوش هیجانی ومصون سازی درمقابله با استرس بر کیفیت زندگبی وشادکامی زنان یائسه » می باشد.
لذا آگاهی از اثربخشی آموزش هوش هیجانی ومصون سازی درمقابله با استرس بر کیفیت زندگبی وشادکامی زنان یائسه مساله اصلی این تحقیق است و یافته ها حاکی از این بود که فرضیه های کلی پژوهش تایید شدند.
۲-۵- تبیین و تحلیل فرضیه ها
۱- فرضیه کلی اول:آموزش هوش هیجانی و مصون سازی در مقابله با استرس موجب افزایش کیفیت زندگی زنان یائسه می شود.
الف :آموزش هوش هیجانی موجب افزایش کیفیت زندگی زنان یائسه میشود.
ب :آموزش مصون سازی در مقابله با استرس موجب افزایش کیفیت زندگی زنان یائسه می شود.
ج :آموزش هوش هیجانی در مقایسه با آموزش مصون سازی در مقابله با استرس ،بیشتر موجب افزایش کیفیت زندگی زنان یائسه میشود.
جهت بررسی فرضیه فوق از تست آنوای یکطرفه استفاده شد با توجه به جدول۵-۴ و با توجه به اینکه F محاسبه شده بزرگتر از F جدول است فرضیه صفر رد می شود و نتیجه می گیریم که اختلاف بین میانگینهای گروه های مورد مطالعه از نظر آماری معنی دار است .
سپس باتوجه به جدول ۶-۴ و تست توکی ( HSD) مشخص شد که بین میانگینهای گروه آموزش هوش هیجانی و گروه آموزش مصون سازی در مقابله با استرس و گروه کنترل تفاوت معنی داری وجود دارد . اما بین میانگینهای گروه آموزش هوش هیجانی و گروه آموزش مصون سازی در مقابله با استرس تفاوت معنی داری وجود ندارد بنابراین با توجه به اطلاعات جمع آوری شده با ۹۵% اطمینان نتیجه می گیریم که آموزش هوش هیجانی و آموزش مصون سازی در مقابله با استرس موجب افزایش کیفیت زندگی زنان یائسه می شود .بنا بر این فرضیه کلی اول و فرضیه های فرعی الف و ب تایید شدند ولی فرضیه فرعی ج رد شد.
نتایج این تحقیق با یافته های سیدی علوی(۱۳۷۴)،حسینی قدمگاهی(۱۳۷۷)،بالا زاده(۱۳۸۸)، موسوی(۱۳۸۳)،دافعی(۱۳۷۶)،گلیان تهرانی (۱۳۸۶) ،بلومل(۲۰۰۰)،یئو(۲۰۰۴)،خالدیان(۱۳۸۰)،هولیوس و اکستروم(۱۳۷۶)،انسبورگ(۲۰۰۱) همسو و هماهنگ می باشد.
در تحلیل این فرضیه ها می توان گفت که:وقتی یک فرد دریافت درستی از توانمندیهایش در انجام فعالیتها و وظایف روزانه داشته باشد یا به عبارت دیگر عزت نفس بالا و تصویر از خود خوبی داشته باشد(با توجه به مولفه های درون فردی هوش هیجانی که شامل خودآگاهی وحرمت نفس است .) در بعد جسمانی کیفیت زندگیش خوب است.ایوانز و کوپ،(۱۹۸۹) بعد جسمانی کیفیت زندگی را دریافت فرد از توانمندیهایش در انجام فعالیتها و تکالیف روزانه که نیاز به صرف انرژی دارد دانسته اند.
زنان در سنین یائسگی دچار مشکلات جسمانی مثل گر گرفتگی،خسنگی از کار روزمره،بی خوابی،کم اشتهایی وتعریق شبانه می شوند که باعث استرس، افسردگی و ناامیدی آنان میشود . پذیرش این که برخی از مسائل حل نشدنی هستند و اینکه آنها بپذیرند که حل مسئله پذیرفتن مشکل فعلی است و کنار آمدن ،سبب گردید که با دریافت صحیح از میزان توانمندیشان ،عزت نفس خود را بالا ببرند . بالطبع افزایش عزت نفس زنان یائسه باعث کیفیت زندگی بهتری در آنان خواهد شد .
از طرفی آموزش تنش زدایی (فاکتور مشترک در آموزش هوش هیجانی و مصون سازی در مقابله با استرس) سبب گردید تا زنان یائسه بتوانند راه مقابله بر مشکلات خود را یافته و بر تنیدگی خود غلبه کنند و با بهره گرفتن از این آموزش ها در موقعیت های پر تنش خشم و تکانه ها را کنترل کنند و با توجه به مولفه های خوش بینی و نشاط (زیر مجموعه مولفه خلق و خوی عمومی ) با نگرش مثبت تری با مسائل دوران یائسگی روبه رو شوند تا بتوانند کیفیت زندگی بهتری داشته باشند .
۱-۳-۵- فرضیه کلی شاخص اول(حیطه روانشناختی کیفیت زندگی):
آموزش هوش هیجانی و مصون سازی در مقابله با استرس موجب افزایش حیطه روانشناختی کیفیت زندگی زنان یائسه میشود.
فرضیه های فرعی
الف- آموزش هوش هیجانی موجب افزایش حیطه روانشناختی کیفیت زندگی زنان یائسه می شود.
ب- آموزش مصون سازی در مقابله با استرس موجب افزایش حیطه روانشناختی کیفیت زندگی زنان یائسه می شود.
ج- آموزش هوش هیجانی در مقایسه با آموزش مصون سازی درمقابله با استرس ،بیشتر موجب افزایش حیطه روانشناختی کیفیت زندگی زنان یائسه می شود.
زنان در سنین یائسگی دچار مشکلات متعددی در ابعاد جسمی -روانی میشوند(جونز،۲۰۰۳).منابع این مشکلات ممکن است در محیط بیرونی یا درونی شخص باشد،فقدان ارتباطات حمایتگرانه،تعامل با طیف وسیع خویشان،همکاران و دیگر افراد جامعه،نقشهای متعدد و چندگانه اجتماعی که افراد عهده دار آن هستند همه و همه از عوامل بیرونی استرس هستند و در مقابل طرز تلقی و راهبرهای مقابله،آمادگیهای شخصیتی از عوامل شخصی و درونی استرس هستند (شیرازی،۱۳۷۸)،از سوی دیگر مسائل مربوط به این سنین مثل اختلال در روابط زناشویی،اختلال در حافظه،اختلالات وازوموتور(شجاعی تهرانی،۱۳۷۶)لذا آموزش هوش هیجانی و مصون سازی در مقابله با استرس به فرد کمک میکند تا از نیازها و هیجانات خود بیشتر آگاه شده و با ابراز به موقع ویا کنترل تنش ها به سطحی از آرامش دست یابد و احساس رضایتمندی بیشتری کند.
جهت بررسی فرضیه فوق از تست آنوای یکطرفه استفاده شد با توجه به جدول ۸-۴ واز آنجاییکه F محاسبه شده بزرگتر از F جدول است فرضیه صفر رد می شود و نتیجه می گیریم که اختلاف بین میانگینهای گروه های مورد مطالعه از نظر آماری معنی دار است .
با انجام تست توکی ( HSD) و با توجه به جدول ۹-۴ مشخص شد که بین میانگینهای گروه آموزش مصون سازی در مقابله با استرس و گروه کنترل تفاوت معنی داری وجود دارد . (۰۱۰/۰ =P) اما این تفاوت بین میانگینهای گروه آموزش هوش هیجانی و گروه کنترل معنی دار نیست.(۴۵۹/۰ =P) همچنین بین میانگینهای گروه آموزش هوش هیجانی و گروه آموزش مصون سازی در مقابله با استرس تفاوت معنی داری وجود ندارد (۱۵۸/۰ =P) بنابراین با توجه به اطلاعات جمع آوری شده با ۹۵% اطمینان نتیجه می گیریم که آموزش مصون سازی در مقابله با استرس موجب افزایش حیطه روانشناختی کیفیت زندگی زنان یائسه می شود .اما آموزش هوش هیجانی موجب افزایش حیطه روانشناختی کیفیت زندگی زنان یائسه نمی شود ، فرضیه فرعی ب تایید می شود ولی فرضیه های فرعی االف و ج مبنی بر اینکه آموزش هوش هیجانی موجب افزایش حیطه روانشناختی کیفیت زندگی زنان یائسه می شود رد شد.
یافته های پژوهش حاضر با نتایج بخشایی(۱۳۸۲)، شجاعی تهرانی(۱۳۷۶)، بنازاده(۱۳۸۲)، گشاورز، مهرابی(۱۳۸۲)، سیدی علوی(۱۳۷۴)، فروهری(۱۳۸۳)، گلیان تهرانی رفیعی(۱۳۸۸)، (بلومل(۲۰۰۰)، جاکوب(۲۰۰۰)، اسپیروف (۲۰۰۰)، بنسون(۱۹۷۶)، یوممتو(۱۹۹۶)، همسو میباشد.
در تحلیل این فرضیه میتوان گفت که:وقتی زنان یائسه می آموزند که استرسها را به عنوان مسائل قابل حل در نظر بگیرند نه اینکه آنها را به عنوان موقعیت تهدید کننده در نظر بگیرند(مایکنبام،۱۹۸۶)و نیز به نقش خود در ایجاد یا مهار تنیدگیها واقف شوند ،آمادگی لازم را جهت یادگیری راههایی به منظور کاهش اثرات منفی استرس پیدا میکنند(شارف،۲۰۰۰).این نوع برخورد با استرس،موجب تقویت احساس خود کار آمدی میشود و چرخه معیوب استرس-ناکامی تا حد زیادی متوقف می شودو با انگیزه بیشتری به دنبال راه های موثرتر برای کاهش استرس خود خواهند بود.
گاگنموس و همکارانش(۱۹۹۵)در تعریف بعد اجتماعی کیفیت زندگی ذکر می کنند که این بعد به توانایی فرد در ارتباط برقرار کردن با اعضای خانواده،همسایگان،همکاران و سایر گروه های اجتماعی مربوط میشود .وقتی فرد توانایی برقراری ارتباط مناسب با افراد پیرامون خود داشته باشد و با مسائل جدیدی که در اثر یائسگی به آن دچار شده راحتتر برخورد کندو به عنوان مثال از تکنیکهای توجه برگردانی هنگام بروز مسائل جسمانی یائسگی استفاده کند ،در نتیجه محیط اجتماعی قابل تحملتری به وجود می آید و این که بشود شرایط را کنترل کرد به احساس کفایت بیشتری منجر شده،در نهایت باعث رضایت خاطر و خوشنودی بیشتری میشود.
نزو و شیدی(۱۹۹۰ به نقل از کهرازی۱۳۸۲)معتقدند که آموزش مهارت های حل مسئله(که جزو مهارتهای مصون سازی در مقابله با استرس می باشد) موجب خط مشی هدفمندانه خاصی می شود که افراد از طریق آن مسئله را تعریف کرده،راه حلهای مختلف را تولید نموده و تصمیم می گیرند که بهترین راه حل را انتخاب کنند و بدین وسیله راهبردهای حل مسئله خود را نشان دهند. در حالیکه افراد مضطرب یا افسرده در اجرای مهارتهای حل مسئله مشکل دارند.از طرفی بحران یائسگی باعث می شود تا توان حل مسئله فرد کاهش یافته و سطح سازگاری اجتماعی او دچار نقصان شود و فرد در این شرایط توان تصمیم گیری درست را نخواهد داشت.به عبارتی هر چقدر فرد از نظر سلامت عمومی در وضعیت بهتری باشد توان برقراری ارتباطات بهتر و حل بهتر مسائل را خواهد داشت و بالعکس برقراری روابط میان فردی صحیح به سلامت روانی و جسمی فرد کمک خواهد کرد.(هالاهان،۱۹۹۵،یوممتو،۱۹۹۶).
توجه به سلامت عمومی یکی از کارهای مهمی است که زنان یائسه به آن توجه کافی نمی کنند .یکی از نکنیکها، آموزش توجه برگردانی است . که شامل انتخاب کارها و فعالیتهایی است که ذهن و جسم را به یک اندازه مشغول کنند مانند حل کردنجدول و پازل و یابازی تنیس و نیز میتوان کارهایی را که به فکر زیاد نیاز ندارند،با کارهای دیگری توام کرد و بر جذابیت آنها افزود مانند گوش دادن به موسیقی هنگام پیاده روی .
زنان یائسه در معرض پوکی استخوان و اضافه وزن هستند آنها علاوه بر اینکه کمکهای دارویی دریافت میکنند باید ورزشهای سبک مثل پیاده روی داشته باشند . استفاده از تکنیک ذکر شده به عنوان مثال به آ نها کمک میکند که پیاده روی را با لذت بیشتری دنبال کرده و بعد از مدتی جزو برنامه های ثابت زندگیشان شود و در نهایت وقتیکه از نظر سلامت عمومی در وضعیت بهتری باشند ،سلامت روانی آنها نیز ارتقاء می یابد و در نهایت کیفیت زندگی بهتری را تجربه خواهند کرد .
۲- ۳- ۵- فرضیه کلی شاخص دوم(روابط اجتماعی)
آموزش هوش هیجانی و مصون سازی در مقابله با استرس موجب افزایش روابط اجتماعی زنان یائسه میشود.
فرضیه های فرعی
الف- آموزش هوش هیجانی موجب افزایش روابط اجتماعی زنان یائسه می شود.
ب- آموزش مصون سازی در مقابله با استرس موجب افزایش روابط اجتماعی زنان یائسه می شود.
ج- آموزش هوش هیجانی در مقایسه با آموزش مصون سازی در مقابله با استرس بیشترموجب افزایش روابط اجتماعی زنان یائسه می شود.
جهت بررسی فرضیه فوق از تست آنوای یکطرفه استفاده شد .با توجه به جدول ۱۱-۴ از آنجاییکه F محاسبه شده بزرگتر از F جدول است فرضیه صفر رد می شود و نتیجه می گیریم که اختلاف بین میانگینهای گروه های مورد مطالعه از نظر آماری معنی دار است .
با انجام تست توکی ( HSD)و با توجه به جدول ۱۲-۴ مشخص شد که بین میانگینهای گروه آموزش مصون سازی در مقابله با استرس و گروه کنترل تفاوت معنی داری وجود دارد.(۰۴۹/۰ =P , 031/0 =P) اما بین میانگینهای گروه آموزش هوش هیجانی و گروه آموزش مصون سازی در مقابله با استرس تفاوت معنی داری وجود ندارد (۹۷۹/۰ =P) بنابراین با توجه به اطلاعات جمع آوری شده با ۹۵% اطمینان نتیجه می گیریم که آموزش مصون سازی در مقابله با استرس و آموزش هوش هیجانی موجب افزایش روابط اجتماعی زنان یائسه می شود .با توجه به نتایج آزمون توکی انجام شده فرضیه کلی و فرضیه های فرعی الف و ب تایید شد ولی فرض اینکه آموزش هوش هیجانی در مقایسه با آموزش مصون سازی در مقابله با استرس بیشتر موجب افزایش روابط اجتماعی زنان یائسه می شود مورد تایید قرار نگرفت و رد شد.
یافته های این پژوهش با نتایج یافته های نبی زاده(۱۳۸۲)،تسبیح سازان(۱۳۸۰)،تایلور(۱۹۹۵)،تولمن(۲۰۰۰) الیاس(۱۳۷۹) ،موس(۱۹۸۲)،انسبورگ(۲۰۰۱)،کارلسون و هویل(۱۹۹۳)،بروس و همکاران(۲۰۰۳) همسو بوده است.
در تحلیل این فرضیه می توان گفت که:تعدادی از پژوهش ها نشان می دهند که وجود حمایت اجتماعی اثر سودمندی بر سلامت جسمانی و روانی انسان دارد.بندورا(۱۹۸۸).
کسانیکه از حمایت اجتماعی برخوردارند،فشار روانی کمتری احساس می کنندگیوردانو(۲۰۰۰).
با کمک این نوع آموزشها افراد با مهارتهای گوش دادن و مهارت های همدلی که از موارد آموزشی مطرح شده در هوش هیجانی می باشد آشنا شده و میتوانند روابط اجتماعی نسبتا پایدار و مفیدی با اطرافیان ویا کسانی که شرایط مشابه با آنها قرار دارند، به وجود آورند و از حمایت و دوستی آنان در مواقع پر تنش و آزارنده دوران یائسگی بهره مند شوند.
اگر از یک بعد دیگر به این مسئله نگاه کنیم اختلالات هورمونی مربوط به یائسگی باعث اختلالات جسمی و به پیرو آن سلب آسایش و آرامش فرد می شودکه این خود منجر به اضطراب میشود و فرد احساس میکند که نمی تواند مانند گذشته زندگی کند و از این مسئله دچار خشم میشود.فقدان مهارتهای تنش زدایی و همدلی(که در آموزش هوش هیجانی و مصون سازی در مقابله با استرس است)سبب می شود تا فرد در هنگام برقراری ارتباط شنونده خوبی نباشد و توان برقراری ارتباط کلامی و غیر کلامی را نداشته باشد.نتیجتا در برقراری روابط اجتماعی موثر و مناسب ناموفق باشد.زمانی که فرد آموزش می بیند تا آرامش یابد و به اضطراب و استرس ناشی از دوران یائسگی غلبه کندو مهارتهای لازم برای مشکل خود را یاد می گیرد توانمندی خود را برای اینکه به خشم خود غلبه کند افزایش می دهد.همچنین استفاده از مهارتهای همدلی نیز کمک زیادی به فرد می کند.بنا بر این خواهد توانست شنونده خوبی باشد و خواهد توانست با غلبه بر مشکل خود و پذیرا بودن آن به عنوان یک مشکل همگانی در سنین یائسگی و بالا بردن اعتماد به نفس در بهبود روابط خود با دیگران قدم بردارد و روابط اجتماعی بهتری را برای خودشکل دهدو از این روابط در افزایش کیفیت زندگی و رضامندی خود از زندگی استفاده کند.
۳-۳-۵- فرضیه کلی شاخص سوم(حیطه محیط و وضعیت زندگی):
آموزش هوش هیجانی و مصون سازی در مقابله با استرس موجب افزایش حیطه محیط و وضعیت زندگی زنان یائسه می شود.
فرضیه های فرعی
الف- آموزش هوش هیجانی موجب افزایش حیطه محیط و وضعیت زندگی زنان یایسه میشود.
ب- آموزش مصون سازی در مقابله با استرس موجب افزایش حیطه محیط و وضعیت زندگی زنان یائسه می شود.
ج- آموزش هوش هیجانی در مقایسه با آموزش مصون سازی در مقابله با استرس بیشتر موجب افزایش حیطه محیط و وضعیت زندگی زنان یائسه می شود.
با توجه به جدول ۱۴-۴ و F محاسبه شده(۴۱۲/۳۲) نتیجه گرفته شد که حداقل در یک جفت از میانگینها اختلاف معنی دار وجود دارد و سپس با تست توکی ( HSD)و با توجه به جدول (۱۵-۴) مشخص شد که بین میانگینهای گروه آموزش مصون سازی در مقابله با استرس و گروه کنترل تفاوت معنی داری وجود دارد. (۰۰۰۱/۰ =P , 003/0 =P) همچنین بین میانگینهای گروه آموزش هوش هیجانی و گروه آموزش مصون سازی در مقابله با استرس تفاوت معنی داری وجود دارد (۰۰۰۱/۰ =P) بنابراین با توجه به اطلاعات جمع آوری شده با ۹۵% اطمینان نتیجه می گیریم که آموزش مصون سازی در مقابله با استرس و آموزش هوش هیجانی موجب افزایش حیطه محیط و وضعیت زندگی زنان یائسه می شودو فرضیه اصلی اول و فرضیه های فرعی الف و ب تایید شدند ولی فرضیه ج مبنی بر اینکه آموزش هوش هیجانی در مقایسه با آموزش مصون سازی در مقابله با استرس بیشتر موجب افزایش حیطه محیط و وضعیت زندگی زنان یائسه می شود مورد تایید قرار نگرفت و رد شد.
یافته های پژوهش حاضر با نتایج یافته های مولوی ،محمدنیا و عرب(۱۳۸۶)، خوشکام(۱۳۸۲)، داوری(۱۳۸۶)، بخشایی(۱۳۸۲)، امعیلی(۱۳۸۶) واسلامی(۱۳۸۴)، اسنبورگ(۲۰۰۱)، سیاروچی و آندرسون (۲۰۰۰) سادوسکی(۱۹۹۴)،هانت من(۲۰۰۵)،آماتو(۲۰۰۰)، سگرین و تیلور(۲۰۰۷) و سالوی[۱۷۹]،استرود،وولری و ایپل(۲۰۰۲)همسو می باشد.
در تحلیل این فرضیه می توان گفت که: وقتی زنان یائسه توانمندی برقراری ارتباط بهتر با همسر و فرزندان و دیگر اطرافیان داشته باشند و بتوانند آرامش خود را که به علت مسائل مربوط به یائسگی دچار مشکل شده ، بازسازی کنند یعنی توانایی بهینه سازی محیط زندگیی را که درآن بسر میبرند دارند و بالطبع گرمی روابط و کانون زندگی سبب اعتماد به نفس بیشتر و سلامت جسمانی و روانی بیشتری برای آنان خواهد شدو این موضوع منتج به سلامت،رضایت و کیفیت زندگی بهتر خواهد شد.یافته ها حاکی از آن است که آموزش های هوش هیجانی و مصون سازی در مقابله با استرس کیفیت محیط زندگی اجتماعی زنان یائسه را بهبود بخشیده است.