در مواردی که منافع و مصالح، مقتضی امر تعقیب کیفری باشد، حاکم مکلف به آن است که اصل الزامی داشتن تعقیب را به کار ببرد. ولی در مواردی که حاکم اقدامات و تدابیر غیر قضایی برای اصلاح و باز پروری متهم مناسب تشخیص دهد بخصوص در مورد بزهکاران اتفاقی که دارای شخصیتی محترم و از سوابق درخشان و موقعیت مثبت و مؤثر در جامعه برخوردارند[۱۴۶] پیگرد کیفری را متوقف خواهد کرد و قرار تعلیق تعقیب را صادر می کند.عدم اعمال واکنش کیفری در روایات متعدد و حاکی از ضرورت و اهمیت ارزیابی مصالح تعقیب است. حضرت علی (ع) میفرماید: «اقیلوا ذوی المروءات عثراتهم».[۱۴۷]
ب: قرار بایگانی کردن پرونده کیفری
شکایت یا جرمی که به دادسرا اعلام می شود اگر مبتنی بر دلیل نبوده و یا عمل انتسابی به متهم جرم نباشد، دادسرا پرونده کیفری را بایگانی می کند. در قوانین آییندادرسی برخی از کشورها به دادستان اجازه داده شده است که چنانچه اوضاع و احوال خاصی، ارتکاب جرم را توسط مرتکب توجیه کند. پرونده کیفری را بایگانی نماید. قانونگذار به اقتباس از نظام کیفری فرانسه صدور چنین قراری را پیش بینی نموده است.[۱۴۸]
قانونگذار ایران برای اولین بار در ماده ۸۰ قانون آییندادرسی کیفری جدید مقرر داشته است: «در جرایم تعزیری درجه هفت و هشت، چنانچه شاکی وجود نداشته یا گذشت کرده باشد، در صورت فقدان سابقه محکومیت مؤثر کیفری، مقام قضایی می تواند پس از تفهیم اتهام با ملاحظه وضع اجتماعی و سوابق متهم و اوضاع و احوالی که موجب وقوع جرم شده است و در صورت ضرورت با اخذ التزام کتبی از متهم برای رعایت مقررات قانونی، فقط یکبار از تعقیب متهم خودداری نماید و قرار بایگانی پرونده را صادر کند. این قرار ظرف ده روز از تاریخ ابلاغ، قابل اعتراض در دادگاه کیفری مربوط است.» شرایط صدور قرار بایگانی کردن پرونده از سوی مقام قضایی عبارتند از:
- جرم ارتکابی از نوع جرم تعزیری درجه هفت و هشت باشد؛ بر اساس ماده ۳۴۰ قانون جدید آییندادرسی کیفری صدور قرار بایگانی کردن پرونده از وظایف دادگاه است نه دادسرا
- پرونده شاکی خصوصی نداشته یا گذشت کرده باشد. صدور قرار بایگانی کردن تنها در جرایم غیر قابل گذشت مطرح است؛ زیرا در جرایم قابل گذشت، با گذشت شاکی قرار موقوفی تعقیب صادر می شود و نیازی به بایگانی کردن پرونده، نمی باشد.
- فردی مرتکب جرم شده سابقه محکومیت مؤثر کیفری نداشته باشد؛
- مرتکب سابقه استفاده از قرار بایگانی کردن پرونده را نداشته باشد. ذیل ماده ۸۱ مقرر میدارد که مقام قضایی می تواند فقط برای یکبار از تعقیب متهم خودداری نماید؛
- مقام قضایی با ملاحظه وضع اجتماعی و اوضاع و احوالی که مرتکب وقوع جرم شده و سوابق وی نسبت به بایگانی کردن پرونده کیفری دارای اختیار است که بر اساس صلاحدید خود و با در نظر گرفتن مصلحت جامعه این قرار را صادر می کند. و در صورت اجتماع شرایط فوق، مقام قضایی می تواند قرار بایگانی کردن پرونده را صادر کند. قرار بایگانی کردن پرونده به عنوان یکی از روشهایی که در اصل متناسب بودن تعقیب دعوای کیفری ریشه دارد. این روش به طور مستقیم مانع رویهم گذاشتن پرونده ها در دادگاه کیفری می شود و به طور غیر مستقیم موجبات سرعت را در اجرای عدالت کیفری فراهم ساخته است.[۱۴۹]
بایگانی کردن پرونده ارتباط مستقیم با اوضاع متهم دارد؛ زیرا متهم تحت تأثیر عوامل متعدد مرتکب جرم شده است، علاوه بر سابقه متهم، سن مرتکب و شرایط اجتماعی، فردی و روانی که سبب بروز جرم شده است، باید مورد توجه واقع شود. و همچنین ارتکاب عمل او آثار تخریبی و نامطلوبی را هم در بر ندارد. بویژه در اطفال و نوجوانان بدلیل سن کم، شخصیت آنها به طور کامل شکل نگرفته است و با تعقیب و ادامه دادرسی نه تنها سودی ندارد بلکه تبعات جبرانناپذیری در آینده او با بر چسب بزهکاری به بار خواهد آمد. بنابراین با تشخیص مقام قضایی ادامه تعقیب جز آسیب حاصلی نخواهد داشت، لذا صدور این قرار بهترین و تصمیم برای طفل و نوجوان بزهکار است که سبب مصونیت جامعه از تبدیل شدن او به یک مجرم خطرناک در بزرگسالی می شود. این نهاد با هدف کاهش جمعیت کیفری و جلوگیری از ورود پرونده در چرخه عدالت کیفری است، می تواند نقش مهمی در کاهش حجم ورودی پرونده در محاکم کیفری ایفاء کند. در واقع حمایت و ارفاق برای متهمانی است که بر حسب اتفاق و هیجان، هم چنین تحتشرایطی خاص مرتکب جرم میشوند و قانونگذار در فضای سیاست کیفری تقنینی این فرصت طلایی و امتیاز استثنایی را برای این دسته از مرتکبان لحاظ کرده که ظرفیت بسیار مناسبی برای ممانعت از برچسب زنی و انگزنی کیفری محسوب می شود.
ج: قرار ارجاع به میانجیگری
در سالهای اخیر در کشورهای غربی، جنبش بزرگی در زمینه محدود کردن قلمرو حقوق کیفری و نهاد قضایی به وجود آمده که حاصل آن رشد و پیشرفت و سازکارهایی چون جرمزدایی، کیفزدایی و قضازدایی بوده است. باگسترش این تدابیر و در رأس آنها برنامه های میانجیگری و سازش در بسیاری از کشورها به صورت آزمایشی طرحریزی و اجرا شد که در بیشتر آنها به نتایج خوبی مخصوصاً در قلمرو و بزهکاری کودکان و نوجوانان منجر شده برخی از کشورها برنامه های میانجیگری و سازش را وارد نظام حقوقی خود کردند. امروزه رسیدگی به حل و فصل اختلافات بصورت میانجیگری و سازش به یک مسئله مهم جهانی تبدیل شده است.[۱۵۰]
میانجیگری، صلح میان طرفین برگرفته از مکتب عدالت ترمیمی برای اصلاح ذاتالبین میباشد. این روش در حقوق موضوعه پذیرفته شده است. هدف از میانجیگری این است که از توسل به نظام کیفری دوری کند یا حتیالامکان حقوق کیفری را از مداخله در امر کیفری باز دارد. این شیوه سازوکاری که خارج از نظام کیفری، حل و اختلافات ناشی از جرم به عهده میگیرد، و چنانچه موفق نشود، وظیفه نهایی اجرای عدالت کیفری با نهاد کیفری خواهد بود.[۱۵۱]
میانجیگری کیفری فرایند سه جانبهای یا سه طرفهای است که فارغ از تشریفات معمول در فرایند کیفری اعم از تحقیقات مقدماتی و دادسرا یا دادرسی در دادگاه، بر اساس توافق قبلی بزه دیده و متهم/ بزهکار با حضور شخص ثالثی بنام میانجی به حل و فصل اختلافها و مسائل ناشی از ارتکاب جرم آغاز می شود و میانجی که عضوی از جامعه مدنی است (شخص حقیقی یا یک سازمان غیر دولتی (NGO) علاقمند به مسائل بزهدیدگان یا بزهکاران) در قالب فرایند میانجیگری سعی میکندکه طرفین را در ارتباط با هم قرار دهد و زمینه گفتگو و مذاکره را فراهم کند. میانجیگری اولینبار به طور رسمی در اوایل دههً هفتاد، قرن بیستم در کانادا و آمریکا تجربه شد. هم اکنون در کشورهای مختلف جهان گسترش یافته است. مثلاً در ژاپن با الهام از رسمها و عرفهای سنتی که روح گذشت متقابل را توصیه می کند، نهادهای صلح و سازش رواج دارد؛ [۱۵۲] زیرا واهمه محکومیت یافتن از طریق دادگاه به صورت یک ترس در میان مردم موجود است.[۱۵۳]
یکی دیگر از نوآوریهای قانون آییندادرسی کفری جدید، ارجاع دعاوی توسط مقام قضایی به یکی از نهادهای میانجیگری است. ماده ۸۲ قانون مذکور بیان میدارد: «در جرایم تعزیری درجه شش، هفت و هشت که مجازات آنها قابل تعلیق است، مقام قضایی می تواند به درخواست متهم و موافقت بزه دیده یا مدعی خصوصی و با اخذ تأمین متناسب، حداکثر دو ماه مهلت به متهم بدهد تا برای تحصیل گذشت شاکی یا جبران خسارت ناشی از جرم اقدام کند. هم چنین مقام قضایی می تواند برای حصول سازش بین طرفین، موضوع را با توافق آنان به شورای حل اختلاف یا شخص یا مؤسسهای برای میانجیگری ارجاع دهد. مدت میانجیگری بیش از سه ماه نیست. مهلتهای مذکور در این ماده در صورت اقتضاء فقط برای یکبار قابل تمدید است….
تبصره: بازپرس می تواند تعلیق تعقیب یا ارجاع به میانجیگری را از مقام قضایی تقاضا نماید.»
قانونگذار نهاد میانجیگری را محدود به جرایم تعزیری کم اهمیت کرده و نمی توان از این روش در جرایم حد، قصاص و دیه استفاده کرد و سرنوشت دعاوی را به صورت کامل به این شیوه ها سپرد. قانونگذار از نظر شکلی هم محدودیتهایی گوناگونی بر این شیوه وارد کرده است استفاده از این شیوه برطبق قانون جدید در مرحله تعقیب توسط دادستان امکان پذیر است. علاوه بر این موارد قانونگذار توسل به این شیوه را به صورت مستقل و کاملاً خارج از سیستم کیفری نپذیرفته و آن را در کنار رسیدگی رسمی و به عنوان شیوهای مکمل این شیوه پذیرفته است به گونه ای که در نهایت اخذ تصمیم نهایی به صورت مستقیم در میانجیگری و توسط اطراف بزه صورت نگرفته و میبایستی در نهایت پرونده به سیستم عدالت بازگشته و مقامات قانونی تعقیب نسبت به پرونده اتخاذ تصمیم نماید.[۱۵۴]
ارجاع پرونده به میانجیگری از مصادیق بارز قاعده موقعیت داشتن پیگرد کیفری به شمار میرود. این نهاد یکی از روشهای قضازدایی میباشد. بزهکار در طول فرایندرسیدگی کیفری و قبل از تحمل کیفر از پیامدهای برچسب زنی نجات داده، و وی را به زندگی روزمره باز میگرداند و او را درمتن جامعه حفظ نموده و از حاشیهنشینی و جامعهگریزی وی جلوگیری مینماید.[۱۵۵] و ممترین اهدافی که میانجیگری کیفری در ارتباط با جامعه دنبال می کند مسأله پیشگیری از بزهکاری است.
گفتار دوم: کارکرد تشکیل پرونده شخصیت در مرحله تعیین مجازات
مجازاتها به عنوان رایجترین واکنش رسمی جامعه در قبال جرم، سهم عمدهای را از احکام دادگاههای کیفری را به خود اختصاص دادهاند. متولیان امر، گاه با تأسی به شیوه تعیین مجازاتهای ثابت، سطح تعامل قوه مقننه و قضائیه در تعیین مجازات را کاهش داده و حدود اختیار قاضی را به حداقل ممکن رساندهاند، و گاه با پیروی از نظام مجازاتهای نامعین و توسعه اختیارات سازمان زندانها از اقتدار مقام قضایی کاسته و ساماندهی احکام کیفری را با دشواری مواجه ساختهاند، با توجه به ناکارآمدی نظامهای پیشین، شیوه تعیین حداقل و حداکثر بین قانون و قاضی، زمینه اجرای عدالت و تحقق اصل تفرید مجازات را فراهم آورند.[۱۵۶] از جمله اهدافی که برای مجازاتها بیان می شود، هدف اصلاح و تربیت مجرمان است. البته برخی معتقدند که مجازاتها به هیچوجه نمیتواند باعث اصلاح مجرمان شود و اهداف عمده مجازاتها سزادهندگی، تشفی خاطر زیاندیده از جرم و تأمین نظم و امنیت اجتماعی است. در نقطه مقابل برخی دیگر به شدت بر این باورند که مجازاتها میتوانند مجرمان را اصلاح کند.[۱۵۷]
بنابراین از آنجا که حفظ امنیت اجتماعی وظیفه دولتهاست و نظر به اینکه عدم مجازات مجرمان می تواند راه را به سوی انتقام خصوصی و آشفتگی هر چه بیشتر نظم اجتماعی بگشاید، نیز با توجه به اینکه ارتکاب جرم معلول عواملی از جمله بیکاری، بیسوادی، فقرفرهنگی، عدم توان مهارت لازم در کف نفس و … است، ضرورت اتخاذ تدابیری به عنوان برنامه های اصلاح و تربیتی را آشکار ساخته است. اگر چه پیش بینی ضمانتاجرای کیفری به موجب قانون از ابتکارات قانونگذار است، لیکن میزان مجازات یا اقدام تأمینی مناسب بر حسب مورد با قاضی است. قضات دادگستری نباید در رسیدگی به رفتارهای بزهکارانه و صدور رأی فقط نفس بزه را در نظر گیرند و به بازداشت و جریمه و یا زندان و اعدام بزهکار قناعت کنند؛ زیرا با این عمل، مسأله اصلی که پیشگیری از تکرار جرم در جامعه است، حل نمیگردد، بلکه لازم است علل و موجبات جرم یعنی وضع مزاجی مجرم، سابقه زندگی شخصی، محیط خانوادگی و اجتماعی او، نوع شخصیت مجرم، منش و بالجمله انگیزهای آشکار و پنهان که او را به ارتکاب جرم واداشته است نیز مورد توجه و بررسی قرار گیرند. لذا شناخت مجرم در دادرسی نقش مهمی دارد. تصمیم گیری در مورد بزهکاران بدون توجه به شخصیت وی مغایر با اهداف اصلاحی مجازاتها میباشد. در قانون مجازات اسلامی در مقررات مختلف از جمله تخفیف مجازات، تعلیق و تعویق مجازات، جایگزینهای حبس و… به قضات اختیاری بیشتری داده که با توجه به شخصیت بزهکار و اوضاع و احوالی که تحت تأثیر آن اوضاع واحوال و شرایط مرتکب بزه شده اند نسبت به صدور احکام عادلانه و مناسب برای بزهکار اقدام نمایند.
بند اول: کیفیات مؤثر در تعیین مجازات با توجه به پرونده شخصیت
افراد انسانی دارای شخصیت متفاوت و گوناگونی هستند. برخی سخی و بربار، برخی عصبی و ترشرو و برخی دارای عصبانیتی زود هنگام و برخی دارای حلمی فراوانند، برخی بدبینانه امور را میبینند برخی خوشبینانه نگاه می کنند. قراردادن انسان در یک قاب و توقع داشتن همگونی از آنها در رفتارهای شخصی و اجتماعی نه با واقعیت منطبق است و نه با عدالت سازگار است. این امر بدیهی است که به تأسف میتوان گفت در بسیاری از موارد نادیده انگاشته شده و می شود، به خصوص وقتی که برخی از انسانها ما را در قالب مجرم قرار میدهیم دیدگاه های قالببندی شده سختتر و شدیدتر است. دقت در جرایم مختلف و شخصیتهای متفاوت بزهکاران نیز نه توقع همگونی آنها را منطقی میشناسد و نه لزوم واکنش یکسان با ایشان را واقعی میداند.[۱۵۸]
منطق و عقل بشری هم نمیپذیرد که افراد با شخصیتهای گوناگون غرایز و انگیزه های متفاوت در صورت ارتکاب عمل یا ترک عملی بر چسب مجرمانه بر آنها خورده است به فرض تشابه جرایم به یک میزان کیفر داد.[۱۵۹]
مجازاتها باید به گونه ای اعمال شوند که به بهترین شکلی به هر فرد با توجه به شخصیتش تحمیل شود تا هدفی که آن مدنظر است بهترین وجه میسور گردد از آنجا عمل بزهکارانه انسانی متأثر از عواملی چند است این امکان وجود دارد که نزد عدهای از بزهکاران اوضاع و احوال و کیفیاتی یافت شود که قاضی دادگاه با توجه به آنها موجبی برای تخفیف، تشدید مجازات و معافیت از کیفر بیابد. با توجه به تفاوتهای اشخاص موضوعات هر فعل یا ارتکاب هر بزهی هم متفاوت میگردد که در نتیجه باید مجازاتهای آنان نیز از یکدیگر متفاوت باشد از این نظر گاهی اوقات ایجاب مینماید که همهً افراد به یک چشم دیده نشود، بلکه در مورد کسانی که مستحق تخفیف هستند، تخفیف رعایت شود یا اینکه مستحق تشدید مجازات هستند، مجازاتها آنها تشدید شود و در مورد کسانی که بدون کیفر هم موجب اصلاح و بازپروری آنها می شود قاضی حکم به معافیت از کیفر دهد. در این بند به کیفیات مخففه و مشدده و معافیت از کیفر را در ارتباط با پرونده شخصیت مورد بررسی قرار میدهیم.
الف- کیفیات مخففه
پیش بینی مجازاتهای متغیر و تفویض اختیار به قاضی برای انتخاب مجازات متناسب، از مهمترین ابزار تحقق سیاست فردی کردن قضایی مجازات است. استفادهً قاضی از اختیارات قانونی و اتخاذ رویکردی توأم با ارفاق، مستلزم وجود و احراز عوامل مخففه است. عوامل مخففه در مفهوم کلی و عام، موجباتی است که هرگاه جرم، مقرون به آنها باشد اسباب تخفیف یا معافیت از مجازات را فراهم میسازد. لذا عوامل مخففه را میتوان معاذیر قانونی و معاذیر قضایی تقسیم نمود.
گروه نخست، عواملی و موجباتی که در جرایم خاصی پیش بینی شده و قانونگذار در مواردی مجازاتها را بنا به دلایلی تخفیف میدهد یا امکان اجرای آنها را غیر ممکن میسازد. با احراز وجود این قسم عوامل مخففه که به معاذیر قانونی مشهورند، قاضی مکلف است، به مجرد حصول یقین در اعمال آنها اقدام نماید. بعنوان مثال ماده ۶۳۱ قانون مجازات اسلامی. گروه دوم، که به کیفیات قضایی مشهورند، اختصاص به جرم خاصی نداشته و به اختیار و صلاحدید قاضی میباشد.
مهمترین فوایدی که برای کیفیات قضایی بر شمردهاند، یکی منطبق کردن مجازات با شخصیت بزهکار و دیگری اجرای عدالت با در نظر گرفتن افکار عمومی میباشد. کیفیات مخففه به قاضی اجازه میدهد تا با توجه به روحیات و سوابق و هم چنین انگیزه بزهکار در ارتکاب جرم تصمیم خود را با دقت بیشتر و منطق قویتر اتخاذ نماید. از سویی افکار عمومی هم چنان که از بعضی از وقایع ناگوار به شدت برانگیخته می شود و خواهان مجازات سخت است، نسبت به بعضی دیگر تخفیف و ملایمت را مقتضی عدالت میداند و قاضی با تمسک به کیفیات مذکور می تواند عدالت را همانگونه که افکار عمومی خواستار آن است به نحو مطلوب تأمین کند و آرامش را بار دیگر به جامعه باز گرداند. قاضی در استفاده از اختیارات خود همزمان باید به مصالح عمومی و اجرای عدالت توجه کافی داشته باشد. در این میان تشکیل پرونده شخصیت به عنوان ابزاری که قاضی را در حسن انتخاب مجازات کمک می کند، حائز اهمیت فراوان است.
ماده ۳۷ قانون مجازات اسلامی «تخفیف مجازات و معافیت از آن» مقرر میدارد:« در صورتی وجود یک یا چند جهت از جهات تخفیف، دادگاه می تواند مجازات تعزیری را به نحوی که به حال متهم مناسبتر باشد به شرح ذیل تقلیل دهد یا تبدیل کند.
الف: تقلیل حبس به میزان یک تا سه درجه،
ب: تبدیل مصادرهً اموال به جزای نقدی درجه یک تا چهار،
پ: تبدیل انفصال دائم به انفصال موقت به میزان پنج تا پانزده سال،
ت: تقلیل سایر مجازاتهای تعزیری به میزان یک یا دو درجه از همان نوع یا انواع دیگر»
و در ماده ۳۸ این قانون در راستای تعیین جهات تخفیف میفرماید:«جهات تخفیف عبارتند از:
الف: گذشت شاکی یا مدعی خصوصی،
ب: همکاری مؤثر متهم در شناسایی شرکا یا معاونان، تحصیل ادله یا کشف اموال یا اشیاء حاصله از جرم یا به کار رفته برای ارتکاب آن،
پ: اوضاع و احوال خاص مؤثر در ارتکاب جرم، از قبیل رفتار یا گفتار تحریکآمیز بزه دیده با وجود انگیزه شرافتمندانه در ارتکاب جرم،
ت: اعلام متهم قبل از تعقیب یا اقرار موًثر وی در حین تحقیق و رسیدگی،
ث: ندامت، حسن سابقه و یا وضع خاص متهم از قبیل کهولت یا بیماری،
ج: کوشش متهم به منظور تخفیف آثار جرم یا اقدام وی برای جبران زیان ناشی از آن،
چ: خفیف بودن زیانوارده به بزه دیده یا نتایج زیانبار جرم،
ح: مداخله ضعیف شریک یا معاون در وقوع جرم.»
جهات تخفیف یکی از ابزارهای اجرای عدالت کیفری است قاضی در احراز مجازات مناسب باید عواملی از قبیل اوصاف مجازات، اوصاف جرم ارتکابی، اوصاف مجرم و اوصاف دستگاه قضایی را باید مدنظر داشته باشد. از آنجا عمل بزهکارانه متأثر از عواملی چند است این امکان را دارد در نزد عدهای مجرمین اوضاع و احوال و کیفیاتی یافت شود که قاضی با توجه به آن علل و عوامل موجبی برای تخفیف مجازات قانونی بیابد. مهمترین معیار در تخفیف و تبدیل مجازات، معطوف به اوصاف شخصیتی مجرم است، شخص مجرم که در دادگاه حاضر می شود و آماده شنیدن حکم مجازات خود است، باید قاضی بداند که چگونه شخصیتی دارد، تا چه اندازه از ارتکاب عمل خود نادم و پشیمان شده است و تا چه میزان سعی در جبران آثار سوء عمل خود را داشته است.[۱۶۰] ماده ۳۸ که جهات تخفیف را ذکر کرده است، بر اساس بند«پ» ماده مذکوربه اوضاع و احوال خاصی که متهم تحت تأثیر آنها مرتکب جرم شده، در واقع به شناخت شخصیت تأکید کرده و از قاضی دادگاه خواسته که تا با توجه به این علل مجازات را به حدی تقلیل دهد تا متناسب با شخصیت فرد متهم گردد. هر چند به عنوان تمثیل اشاره به گفتار و رفتار تحریکآمیز مجنیعلیه و یا وجود انگیزه شرافتمندانه شده، ولی این امر مانع از آن نمی شود، که اگر قاضی با سایر عوامل بزهزای داخلی و خارجی مواجه شد، آن عوامل را موًثر در تعیین مجازات نشناسد. از این نظر شعبه پنجم دیوان عالی کشور در دادنامه شماره ۱۸۳۸ مورخ ۱۳/۷/۱۳۱۷ چنین رأی داده است: موجبات تخفیف کیفر منحصر به موارد منصوص در قانون نیست بلکه دادگاه ممکن است جهالت و نادانی و علت وقوع بزه و علل دیگری را به نظر خود موجب تخفیف کیفر قرار دهد.[۱۶۱] در بند«ث» ماده فوق قانونگذار وضع خاص متهم یا سابقه او را یکی از کیفیات مخففه دانسته است. در احکام دادگاههای کیفری جوانی، پیری، جنسیت، تأهل، بیماری و امثال آنها به عنوان وضع خاص متهم و حسن شهرت یا فقد سابقه کیفری نیز به عنوان سابقه متهم مبنای اعمال تخفیف قرار گرفته است.[۱۶۲]
پیام ماده ۳۸ قانون مجازات اسلامی، ترویج سیاست اصلاح و درمان و تناسب مجازات با شخصیت مجرم است. چرا که در آن به حسن سابقه و وضع خاص متهم از قبیل بیماری و کهولت اشاره شده است. در این میان تشکیل پرونده شخصیت جهت دسترسی به نارساییها و ناملایماتی که مجرم به آن مبتلا بوده و در اثر درگیری با آنها و شکست او باعث پناه آوردن به ارتکاب جرم بوده است و نیز تشخیص و درک وضع خاص متهم از قبیل کهولت، بیماری و سابقه وی بسیار مهم و ضروری میباشد. از میان گرایشهای جرم شناسی، جرم شناسی بالینی ارتباط مستقیم با شخصیت مجرم دارد. با بهره گرفتن از دستاوردهای جرم شناسی نحوه مجازات و اجرای احکام متناسب با شخصیت مجرم جهت اصلاح و درمان وی استفاده می شود. [۱۶۳] قانونگذار منظور خود را در خصوص وضع خاص متهم و سابقه متهم بیان ننموده است. اما به نظر میرسد منظور، موقعیت فرد در جامعه، شرایط خاص زندگی، شغل و وضعیت اجتماعی اوست. در مورد سابقه متهم نیز مقصود روشن نیست که آیا سابقه محکومیت، مورد نظر قرار گرفته، یا رفتار متهم قبل از وقوع جرم. با عنایت به اینکه فعلاً در ایران پرونده شخصیت که سابقه متهم را نشان دهد، منتفی است، اعم از اینکه محکوم شده باشد یا نه و محکومیت موًثر باشد یا خیر[۱۶۴]
یی شک اهتمام به تشکیل پرونده شخصیت دسترسی به اطلاعات لازم پیرامون وضع خاص یا سابقه متهم را در تعیین مجازات و نوع و اندازه آن قاضی باید آزادی عمل بیشتری باشد و با توجه به شخصیت مجرم مجازاتی تعیین نماید. گاهی اوقات ایجاب مینماید که قاضی همهً افراد به یک چشم دیده نشوند بلکه در مورد کسانی که مستحق تخفیف هستند، تخفیف رعایت شود. تعدد و تکرار مانع از اعمال تخفیف نمیشوند طبق تبصره ۳ ماده ۱۳۴ و ماده ۱۳۹ قانون مجازات اسلامی ضوابط خاصی را پیش بینی نموده است و فقط تقلیل را اجازه داده و تبدیل آن را پیش بینی نکرده است. میزان تخفیف را محدودتر نموده. جامعه در برابر این گروه از مجرمین سرسختانه به دفاع می پردازد. که از جانب آنها خطر و تهدید بیشتری احساس مینماید. همچنین قانونگذار با رویکرد افتراقی اقدام قابل توجهی در حمایت اطفال و نوجوانان بزهکار در جهت اصلاح و بازگشت به جامعه انجام داده است در ماده ۹۳ دادگاه می تواند در صورت احراز جهات تخفیف مجازاتها را تا نسبت حداقل تقلیل دهد و اقدامات تأمینی و تربیتی اطفال و نوجوانان را به اقدام دیگری تبدیل نماید مقنن در این ماده میزان تخفیف را به میزان قابل توجهی افزایش داده است و دست قاضی را بازتر گذاشته است. بر اساس ماده ۹۳ قواعد تخفیف و مجازات اطفال و نوجوانان از دایرهی مواد ۳۷ و ۳۸ خارج بوده و بر اساس این ماده تخفیف و تبدیل مجازات این افراد صورت میپذیرد.[۱۶۵]
از جمله «کانوا مجرمین» بر میآید که مردمان خوشگذران و پیرو لذّات، مردمانی بودند که به جرم و بزهکاری عادت کرده و در انجام آن پافشاری می کردند.
۵- فسق:
از خصوصیّات دیگر مترفین، فسق یعنی از حد و حقوق حقّه خارج شدن است:
«وَ إِذَا أَرَدْنَا أَن نُّهْلِکَ قَرْیَهً أَمَرْنَا مُتْرَفِیهَا فَفَسَقُواْ فِیهَا فَحَقَّ عَلَیْهَا الْقَوْلُ فَدَمَّرْنَاهَا تَدْمِیرًا [۱۴۵]؛ و هنگامی که بخواهیم، شهر و دیاری را هلاک کنیم، نخست اوامر خود را برای «مترفین» (و ثروتمندان مست شهوت) آنجا، بیان میداریم، سپس هنگامی که به مخالفت برخاستند و استحقاق مجازات یافتند، آنها را به شدّت درهم میکوبیم.»
۲-۶ نفی تجمل و رفاه زدگی در سیره پیامبر(ص)
زندگی ساده و بدون هرگونه تشریفات و تجملات پیامبر گرامی اسلام (ص) به عنوان الگویی برای همه مسلمانان در طول تاریخ و همه اعصار و زمانها مطرح است. در همین جهت، امام علی (ع)چنین فرموده است: «وَ لَقَدْ کَانَ (ص) یَأْکُلُ عَلَی الْأَرْضِ وَ یَجْلِسُ جِلْسَهَ الْعَبْدِ وَ یَخْصِفُ بِیَدِهِ نَعْلَهُ وَ یَرْقَعُ بِیَدِهِ ثَوْبَهُ وَ یَرْکَبُ الْحِمَارَ الْعَارِیَ وَ یُرْدِفُ خَلْفَهُ وَ یَکُونُ السِّتْرُ عَلَی بَابِ بَیْتِهِ فَتَکُونُ فِیهِ التَّصَاوِیرُ فَیَقُولُ یَا فُلَانَهُ لِإِحْدَی أَزْوَاجِهِ غَیِّبِیهِ عَنِّی فَإِنِّی إِذَا نَظَرْتُ إِلَیْهِ ذَکَرْتُ الدُّنْیَا وَ زَخَارِفَهَا فَأَعْرَضَ عَنِ الدُّنْیَا بِقَلْبِهِ وَ أَمَاتَ ذِکْرَهَا مِنْ نَفْسِهِ وَ أَحَبَّ أَنْ تَغِیبَ زِینَتُهَا عَنْ عَیْنِهِ لِکَیْلَا یَتَّخِذَ مِنْهَا رِیَاشاً وَ لَا یَعْتَقِدَهَا قَرَاراً وَ لَا یَرْجُوَ فِیهَا مُقَاماً فَأَخْرَجَهَا مِنَ النَّفْسِ وَ أَشْخَصَهَا عَنِ الْقَلْبِ وَ غَیَّبَهَا عَنِ الْبَصَرِ وَ کَذَلِکَ مَنْ أَبْغَضَ شَیْئاً أَبْغَضَ أَنْ یَنْظُرَ إِلَیْهِ وَ أَنْ یَذْکُرَ عِنْدَه.[۱۴۶]
این سیره مسلم رسول خدا ـ که درود خدا بر او و خاندانش باد ـ است که نشسته بر خاک غذا می خورد، نشست و برخاستی بردهوار داشت، خود به دست خویش پینه بر کفشش می زد و جامه اش را وصله می کرد. بر مرکب برهنه سوار می شد و حتی کسی را پشت سر خویش سوار می نمود. روزی پرده ای رنگین و پرنقش و نگار بر در خانه آویخته دید، به همسری از همسرانش فرمود: «آن را از برابر چشمانم دور بدار که هرگاه نگاهم بدان می افتد، یاد دنیا و زرق و برقش می افتم». بدین ترتیب روی دل از دنیا برتافت و یادش را از صفحه جانش زدود. همواره دوست می داشت که آرایه های دنیا از نگاهش پنهان بماند، مبادا که از آن پیرایه ای برگیرد، یا جاودانه اش انگارد و به جایگاه و مقام خاصی از آن دل ببندد. بدین سان دنیا را از صحنه جان و از خانه قلب بیرون راند و بر هر چه دنیوی بود، چشم فرو پوشید. آری چنین است که هر کس به راستی چیزی را منفور بدارد، نگاه ویاد آن را نیز منفور و مبغوض خواهد شمرد.»[۱۴۷]
ویرژیل گورگیو دانشمند معروف مسیحی و رومانی که مطالعه سیره درخشان پیامبر (ص) او را تحت تأثیر شدید قرار داده و کتابی ارزشمند در شأن آن حضرت نوشته، در این کتاب مینویسد: «در زندگی محمّد (ص) تا آخرین روزی که زنده بود، اثری از تجمّل و اسراف دیده نشد، محمد (ص) در تمام مدتی که در بیابان به سر میبرد غذایی جز شیر شتر نداشت، و بعد از مراجعت به مکه، خرما و نان تناول مینمود، تا روزی که محمد (ص) حیات داشت فقط یک نوع غذا میخورد، و برای خوردن طعام بر زمین مینشست، و سفره او عبارت بود از یک سفره حصیری که از الیاف خرما میبافتند.»[۱۴۸]
در روایتی می خوانیم :« قدم علی رسول الله (ص) وفد نجران و فی لباسهم الدیباج و ثیاب الحیره علی هیئه لم یقدم بها احد من العرب فاتوا رسول الله (ص) فسلموا علیه فلم یرده علیهم السلام و لم یکلمهم فقیل لامیرالمؤمنین (ع): یا اباالحسن ماتری فی هؤلاء القوم؟ قال: اری ان یضعوا حللهم هذه و خواتیمهم ثم یعودون الیه، ففعلوا ذلک فسلموا فرد سلامهم ثم قال (ص) والذی بعثنی بالحق لقد أتونی المره الاولی و ان ابلیس لمعهم[۱۴۹] ؛هیأتی از مسیحیان نجران به خدمت پیامبراسلام (ص) رسیدند در حالی که لباس های ابریشمین بسیار زیبا که تاآن زمان در اندام عرب ها دیده نشده بود ، در تن داشتند ، هنگامی که به خدمت پیامبر رسیدند سلام کردند ، پیامبر(ص) پاسخ سلام آن ها را نگفت و حتی حاضر نشد یک کلمه با آن ها سخن بگوید ، از علی (ع) در این باره چاره خواستند؛ و علت روی گردانی پیامبر را از آن ها جویا شدند . علی(ع) فرمود : من چنین فکر می کنم که این ها باید این لباس های زیبا و انگشترهای گران قیمت را از تن بیرون کنند ، سپس خدمت پیامبر اسلام برسند. آنها چنین کردند، پیامبر اسلام سلام آن ها را پاسخ دادو با آن ها سخن گفت . سپس فرمود : سوگند به خدایی که مرا به حق فرستاده است، نخستین بار که اینها برمن وارد شدند دیدم ابلیس نیز همراه آنهاست. »
آری پیامبر (ص) با تعبیر ابلیس، نفرت خود را از تجمّل پرستی و تشریفات پر زرق و برق اعلام کرد، و با این اعلام همه پیروانش را از گناه بزرگ تجمّلگرایی که نمادی از ابلیس است بر حذر داشت.
پیامبر اعظم (ص) در روایتی دیگر از فزونیِ مالطلبی و دنیا خواهی در آیندهی امت خود ابراز نگرانی میفرماید: « إِنَّمَا الْخَوْفُ عَلَی أُمَّتِی مِنْ بَعْدِی ثَلَاثُ خِصَالٍ … أَوْ یَظْهَرَ فِیهِمُ الْمَالُ حَتَّی یَطْغَوْا وَ یَبْطَرُوا[۱۵۰]: «برای امتم از سه ضایعه خوفناک هستم … مال در میان آنان چندان فزون شود (و اهمیت پیدا کند) که طغیان ورزند و ناسپاسی کنند»[۱۵۱] .
پیامبر گرامی اسلام (ص) در اخبار غیبی خویش که خبر از آینده و آیندگان می دهد به گرایش افراطی به سمت تجمل گرایی و رفاه زدگی اشاره و عوارض نامطلوب آن را بیان می کند. در همین زمینه در حدیثی از حضرت آمده است: «سیأتی من بعدی اقوام یأکلون طیبات الطعام و الوانها و یرکبون الدوّاب یبنون الدّور و یشیرون القصور و یزخرفون المساجد الفتنه منهم و الیهم مقرر[۱۵۲]: پس از من مسلمانانی خواهند آمد که خوراکهای پاکیزه و رنگارنگ میخورند و از وسایل سواری استفاده میکنند و خانهها میسازند و قصرها برپا میکنند و مسجدها را میآرایند؛ فتنهها از ایشان است و کار ایشان است[۱۵۳]. »
در این روایت هم مشاهده میشود که چگونه حضرت مصیبتها و فتنههای جامعه بعد از خود را متوجه تجمل و اتراف میفرمایند؛ « فتنه از ایشان است و کار ایشان است». همچنین حضرت اشاره میفرمایند که حتی تجمل خانهی خدا و مسجد هم که برخی به بهانههای گوناگون سعی در آن دارند کاری فتنه آمیز و مذموم است.
هم چنین رسول خدا در سخن گهربار دیگری به ویژگی تجمل پرستان و رفاه زدگان چنین اشاره می کند:
«سیأتی بعدکم قوم یأکلون أطائب الدّنیا و ألوانها، و ینکحون أجمل النّساء و ألوانها … عاکفین علی الدّنیا یغدون و یروحون إلیها، اتخذوها آلهه من دون إلههم … .؛[۱۵۴] به زودی بعد از شما مردمی می آیند که غذاهای خوشمزه و رنگارنگ دنیا را می خورند و با زنان زیباروی و رنگارنگ ازدواج می کنند … به دنیا سخت می چسبند و روز و شب رو به سوی آن دارند و به جای خدایشان، دنیا را به خدایی می گیرند. »
خداوند در قرآن می فرماید: «یَأَیهَُّا النَّبیُّ قُل لّأَِزْوَاجِکَ إِن کُنتُنَّ تُرِدْنَ الْحَیَوهَ الدُّنْیَا وَ زِینَتَهَا فَتَعَالَینَْ أُمَتِّعْکُنَّ وَ أُسَرِّحْکُنَّ سَرَاحًا جَمِیلا[۱۵۵]؛ ای پیامبر! به همسرانت بگو: «اگر شما زندگی دنیا و زرق و برق آن را میخواهید بیایید با هدیهای شما را بهرهمند سازم و شما را بطرز نیکویی رها سازم! »
شأن نزول آیه این است که همسران پیامبر ص بعد از پارهای از غزوات که غنائم سرشاری در اختیار مسلمین قرار گرفت تقاضاهای مختلفی از پیامبر ص در مورد افزایش نفقه یا لوازم گوناگون زندگی داشتند، طبق نقل بعضی از تفاسیر،« ام سلمه» از« پیامبر» (ص) کنیز خدمتگزاری تقاضا کرد و« میمونه» حلهای خواست، و« زینب» بنت جحش پارچه مخصوص یمنی و« حفصه» جامه مصری،« جویریه» لباس مخصوص خواست، و« سوده» گلیم خیبری! خلاصه هر کدام درخواستی نمودند.
پیامبر (ص) که میدانست تسلیم شدن در برابر اینگونه درخواستها که معمولا پایانی ندارد چه عواقبی برای« بیت نبوت» در بر خواهد داشت، از انجام این خواستهها سر باز زد و یک ماه تمام از آنها کنارهگیری نمود، تا اینکه آیات فوق نازل شد و با لحن قاطع و در عین حال توأم با رأفت و رحمت به آنها هشدار داد که اگر زندگی پر زرق و برق دنیا میخواهید میتوانید از پیامبر ص جدا شوید و به هر کجا میخواهید بروید، و اگر به خدا و رسول خدا و روز جزا دل بستهاید و به زندگی ساده و افتخار آمیز خانه پیامبر(ص) قانع هستید بمانید و از پاداشهای ص بزرگ پروردگار برخوردار شوید. به این ترتیب پاسخ محکم و قاطعی به همسران پیامبر ص که دامنه توقع را گسترده بودند داد و آنها را میان« ماندن» و« جدا شدن» از او مخیر ساخت![۱۵۶]
در آیات نخست این سوره خداوند تاج افتخاری بر سر زنان پیامبر ص زده و آنها را به عنوان« ام المؤمنین» (مادر مؤمنان) معرفی نموده، بدیهی است همیشه مقامات حساس و افتخار آفرین، وظائف سنگینی نیز همراه دارد، چگونه زنان پیامبر ص میتوانند ام المؤمنین باشند ولی فکر و قلبشان در گرو زرق و برق دنیا باشد؟ و چنین پندارند که اگر غنائمی نصیب مسلمانان شده است همچون همسران پادشاهان بهترین قسمتهای غنائم را به خود اختصاص دهند، و چیزی که با جانبازی و خونهای پاک شهیدان به دست آمده تحویل آنان گردد، در حالی که در گوشه و کنار افرادی، در نهایت عسرت زندگی میکنند.
از این گذشته نه تنها پیامبر(ص) به مقتضای آیات پیشین« اسوه» مردم است که خانواده او نیز باید اسوه خانوادهها، و زنانش مقتدای زنان با ایمان تا دامنه قیامت گردد.
پیامبر(ص) پادشاه نیست که حرمسرایی داشته باشد پر زرق و برق، و زنانش غرق جواهرات گرانقیمت و وسائل تجملاتی باشند.
شاید هنوز گروهی از مسلمانان مکه که به عنوان مهاجر به مدینه آمده بودند بر صفه (همان سکوی مخصوصی که در کنار مسجد پیغمبر قرار داشت) شب را تا به صبح میگذراندند، و خانه و کاشانهای در آن شهر نداشتند، در چنین شرائطی هرگز پیامبر(ص) اجازه نخواهد داد زنانش چنین توقعاتی داشته باشند.[۱۵۷]
از سیره عملی پیامبر گرامی اسلام (ص) و گفتار آن حضرت در چگونگی برخورد با تجملات و دوری از زرق و برقهای دنیوی و تشریفات بی اساس به خوبی در می یابیم که تجمل گرایی و رفاه زدگی، وابستگی آدمی را به دنیای فانی زیاد می کند. وابستگی به دنیا نیز مانند باتلاقی است که اگر انسان به آن نزدیک شود و در آن بیفتد، هر چه بیشتر در آن دست و پا زند، بیشتر فرو خواهد رفت تا سرانجام به هلاکت و نابودی برسد.
در همین زمینه، حضرت علی (ع) در کلام گهربار خود، سرانجام رفاه زدگان و هوسبازان را که دل به دنیا بسته اند، کشیده شدن به سوی گرفتاری و مصیبت می داند: « انْظُرُوا إِلَی الدُّنْیَا نَظَرَ الزَّاهِدِینَ فِیهَا فَإِنَّهَا وَ اللَّهِ عَنْ قَلِیلٍ تُزِیلُ الثَّاوِیَ السَّاکِنَ وَ تُفَجِّعُ الْمُتْرِفَ الْآمِنَ.[۱۵۸] ؛ای مردم! به دنیا به چشم بی رغبتی و بی اعتنایی بنگرید. به خدا سوگند دنیا به زودی ساکنان خود را از میان می برد و هوسبازانی را که با خاطر جمعی در آن زندگی می کنند به مصیبت می کشاند. »
۲-۷ تجمل گرایی از منظر امام علی(ع)
پیشوایان الهی در طول تاریخ همواره سادهزیستی را شیوه خود قرار داده و مردم را به آن فرا میخواندند، و درست در مقابل تجمّل پرستانی همچون فرعون، نمرود و شدّاد و قارون قرار گرفته، و تشریفات و هرگونه تجمّلات بیهوده را آفت دین و اخلاق و انسانیت میدانستند و نسبت به آن در گفتار و رفتار اعلام تنفّر و انزجار مینمودند، امام علی(ع) که خود پارسای ممتاز بود، و تجمّلگرایی را ضد ارزش میدانست، در گفتاری در معرفی الگوهای راستین از زهد و وارستگی از پیامبران یاد کرده که در فکر و عمل از آفت تجمّل پرستی میگریختند و از زهد موسی(ع) و عیسی و داود(ع) سخنی به میان آورده و درباره داود(ع) میفرماید: « وَ إِنْ شِئْتَ ثَلَّثْتَ بِدَاوُدَ صَاحِبِ الْمَزَامِیرِ وَ قَارِئِ أَهْلِ الْجَنَّهِ فَلَقَدْ کَانَ یَعْمَلُ سَفَائِفَ الْخُوصِ بِیَدِهِ وَ یَقُولُ لِجُلَسَائِهِ أَیُّکُمْ یَکْفِینِی بَیْعَهَا وَ یَأْکُلُ قُرْصَ الشَّعِیرِ مِنْ ثَمَنِهَا ؛ اگر میخواهی از داود صاحب صدای خوش و آواز خوان بهشت یاد کنم، او زنبیلهایی از لیف خرما با دست خود میبافت، و به همنشینانش میگفت: کدامیک از شما در فروش این زنبیلها مرا کمک میکنید؟ او از پول آن زنبیلها نان جوی فراهم کرده و میخورد.»[۱۵۹]
از نظر آن حضرت،تجمل گرایی به عنوان یکی از آفات و آسیب های جامعه، از تداوم حرکت بالنده جامعه و حکومت اسلامی جلوگیری می کند .[۱۶۰]
امام در برخورد با عثمان بن حنیف، فرماندار بصره، که در میهمانی تجملاتی اشراف بصره حاضر شده بود فرمود: « أَمَّا بَعْدُ یَا ابْنَ حُنَیْفٍ فَقَدْ بَلَغَنِی أَنَّ رَجُلًا مِنْ فِتْیَهِ أَهْلِ الْبَصْرَهِ دَعَاکَ إِلَی مَأْدُبَهٍ فَأَسْرَعْتَ إِلَیْهَا یُسْتَطَابُ لَکَ الْأَلْوَانُ وَ تُنْقَلُ إِلَیْکَ الْجِفَانُ وَ مَا ظَنَنْتُ أَنَّکَ تُجِیبُ إِلَی طَعَامِ قَوْمٍ عَائِلُهُمْ مَجْفُوٌّ وَ غَنِیُّهُمْ مَدْعُوٌّ فَانْظُرْ إِلَی مَا تَقْضَمُهُ مِنْ هَذَا الْمَقْضَمِ فَمَا اشْتَبَهَ عَلَیْکَ عِلْمُهُ فَالْفِظْهُ وَ مَا أَیْقَنْتَ بِطِیبِ وُجُوهِهِ فَنَلْ مِنْهُ أَلَا وَ إِنَّ لِکُلِّ مَأْمُومٍ إِمَاماً یَقْتَدِی بِهِ وَ یَسْتَضِیءُ بِنُورِ عِلْمِهِ أَلَا وَ إِنَّ إِمَامَکُمْ قَدِ اکْتَفَی مِنْ دُنْیَاهُ بِطِمْرَیْهِ وَ مِنْ طُعْمِهِ بِقُرْصَیْهِ أَلَا وَ إِنَّکُمْ لَا تَقْدِرُونَ عَلَی ذَلِکَ وَ لَکِنْ أَعِینُونِی بِوَرَعٍ وَ اجْتِهَادٍ فَوَ اللَّهِ مَا کَنَزْتُ مِنْ دُنْیَاکُمْ تِبْراً وَ لَا ادَّخَرْتُ مِنْ غنائهما [غَنَائِمِهَا] وَفْراً وَ لَا أَعْدَدْتُ لِبَالِی ثَوْبِی طِمْرا؛ ای پسر حنیف، به من گزارش دادند که مردی از سرمایه داران بصره تو را به میهمانی خویش فرا خوانده و تو به سرعت به سوی آن شتافتی تا خوردنی های رنگارنگ برای تو آوردند و کاسه های پر از غذا پی در پی جلو تو نهادند . گمان نمی کردم میهمانی مردمی را بپذیری که نیازمندانشان با ستم محروم شده و ثروتمندانشان بر سر سفره دعوت شده اند . اندیشه کن در کجایی؟ و بر سر کدام سفره تناول می کنی؟ آگاه باش که هر پیرو را امامی است که از او پیروی کند و امام شما از دنیای خود به دو جامه فرسوده و دو قرص نان رضایت داده است . سوگند به خدا، من از دنیای شما طلا و نقره ای نیندوخته و از غنیمت های آن چیزی ذخیره نکرده ام . بر دو جامه کهنه ام جامه ای نیفزودم و از زمین دنیا یک وجب در اختیار نگرفتم .[۱۶۱] »
یا شکایت حضرت علی (ع) از دخترش بخاطر بودن دو نوع غذا در سر سفره و یا سرزنش او بخاطر امانت گرفتن گردنبندی از بیت المال همه حاکی از مبارزه با هر گونه تجمل گرایی است .
همچنین وقتی که امام پس از جنگ بصره بر یکی از یاران خود به نام علاء بن زیاد وارد می شود و خانه بسیار بزرگ و مجلل او را می بیند، با تعجب فراوان از او می پرسد که تو با این خانه بزرگ در دنیا چه می کنی و می فرماید:
«إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فَرَضَ عَلَی أَئِمَّهِ الْعَدْلِ أَنْ یُقَدِّرُوا أَنْفُسَهُمْ بِضَعَفَهِ النَّاسِ کَیْلَا یَتَبَیَّغَ بِالْفَقِیرِ فَقْرُهُ فَأَلْقَی عَاصِمُ بْنُ زِیَادٍ الْعَبَاءَ وَ لَبِسَ الْمُلَاءَ;[۱۶۲] خداوند بر پیشوایان حق و عدل واجب کرده که خود را با مردم ناتوان و بی بضاعت همسو کنند تا فقر و نداری، انسان تنگدست را به اعتراض و طغیان نکشاند و نظام سیاسی را با بی ثباتی رو به رو نسازد . »
علی (ع) خود به مردم کوفه می فرمود: اگر جز با مرکب خویش و وسائل شخصی ام که حمل می کند و غلامم از نزد شما رفتم، بدانید خیانت کرده ام .[۱۶۳]
بنابراین زندگی مادی و شخصی رهبران و مدیران، در نگاه امام علی(ع) باید به دور از تجمل وهمانند زندگی مردم ضعیف باشد . در این صورت بینش صحیح و واقع گرایانه ای از جامعه پیدا کرده و تصمیمات و سیاست هایی اتخاذ می کنند که بتوانند رفاه اقتصادی نسبی را در جامعه ایجاد کنند . حتی در صورت عدم امکان تامین رفاه برای مردم، صرف این رفتار، تحمل فقر و مشکلات را برای مردم آسان می سازد و از آثار منفی روانی و فرهنگی جلوگیری کرده و مشروعیت نظام را حفظ می کند .[۱۶۴]
شریح قاضی[۱۶۵] خانه ای به هشتاد دینار خریداری کرد و سند آن را به امضای چند شاهد رسانید؛
هنگامی که این خبر تلخ و ناگوار -که موجب بدبینی مردم از دستگاه قضایی علوی و در نتیجه بدبینی آنها از حکومت وقت بود- به امیرالمؤمنین (ع) رسید، او را احضار کرد و فرمود: شنیده ام خانه ای به هشتاد دینار خریده ای و سند مالکیت آن را به امضای چند شاهد رسانیده ای.
او اعتراف کرد و منتظر ماند تا واکنش امام (ع)را مشاهده کند. واکنش حضرت -که حکومتش را بر پایه های عدل و انصاف و مردم داری استوار کرده بود و خود و فرزندان و بستگانش همچون فقیرترین مردم زندگی می کردند و اجازه نمی داد که کارگزاران حکومت از جادّه عدل و انصاف و ساده زیستی و پرهیز از هرگونه تجمّل و اسراف و تبذیر، منحرف شوند - جز خشم و غضب و نکوهش و ملامت، چیزی نبود؛ چراکه اگر قاضی، چنان خانه ای را با پول حلال خودش خریداری کرده، زیاده روی و فاصله گرفتن از قشر محروم جامعه و سبب یأس مردم از حکومت و دستگاه قضاوت خواهد بود. و اگر با پول حرام خریده، تعدّی به بیت المال شمرده می شود، یا اینکه از راه رشوه و هدایایی که تقدیم او کرده اند به دست آمده. و البته باز هم موجب یأس و بدبینی مردم خواهد بود و به راحتی نمی توان آثار شوم آن را از زندگی و خاطر مردم محو کرد.
حضرتش در حال خشم و غضب، او را مخاطب ساخت و فرمود: أَمَا إِنَّهُ سَیَأْتِیکَ مَنْ لَا یَنْظُرُ فِی کِتَابِکَ وَ لَا یَسْأَلُکَ عَنْ بَیِّنَتِکَ حَتَّی یُخْرِجَکَ مِنْهَا شَاخِصاً وَ یُسْلِمَکَ إِلَی قَبْرِکَ خَالِصاً فَانْظُرْ یَا شُرَیْحُ لَا تَکُونُ ابْتَعْتَ هَذِهِ الدَّارَ مِنْ غَیْرِ مَالِکَ أَوْ نَقَدْتَ الثَّمَنَ مِنْ غَیْرِ حِلٍّ لَکَ فَإِذَا أَنْتَ قَدْ خَسِرْتَ دَارَ الدُّنْیَا وَ دَارَ الْآخِرَه؛ «به زودی کسی به سراغت می آید که نه به سند مالکیت تو می نگرد و نه درباره گواهان و شاهدان از تو سؤال می کند، تا اینکه تو را از آن خانه بیرون برد و با دست تهی به قبر بسپارد. مبادا ای شریح! این خانه را از غیر مال خود خریده یا بهای آن را از حرام پرداخته باشی . در این صورت، هم خانه دنیا را زیان کردهای و هم خانه آخرت را از دست دادهای».
تنها شریح نبود که پندهای پیامبرگونه علوی را شنید و تازیانه نصیحت و اندرز بر سرش فرود آمد و به راه راست نیامد، بلکه افراد بسیاری از سنخ او بودند که پنبه در گوش کرده و حجاب بر دیده افکنده و از شنیدن حقایق و مشاهده سرنوشت ها عبرت نگرفتند و در آمال و آرزوها غوطه ور شدند. حضرتش از دست اینها سخت ناراحت بود و می فرمود:«للّه أنتم ْ أَ تَتَوَقَّعُونَ إِمَاماً غَیْرِی یَطَأُ بِکُمُ الطَّرِیقَ وَ یُرْشِدُکُمُ السَّبِیل[۱۶۶]»؛«سر و کارتان با خدا! آیا پیشوایی غیر از مرا توقع دارید که شما را به راه آورد و ارشاد کند؟!».
در صفحه دیگر تاریخ به زندگی حضرت علی (ع) ـ آن هم در اوج قدرت و خلافتش ـ مینگریم، در نامهای به استاندارش در بصره عثمان بن حنیف مینویسد: «وَ لَوْ شِئْتُ لَأَهْدَیْتُ الطَّرِیقَ إِلَی مُصَفَّی هَذَا الْعَسَلِ وَ لُبَابِ هَذَا الْقَمْحِ وَ نَسَائِجِ هَذَا الْقَزِّ وَ لَکِنْ هَیْهَاتَ أَنْ یَغْلِبَنِی هَوَایَ وَ یَقُودَنِی جَشَعِی إِلَی تَخَیُّرِ الْأَطْعِمَهِ وَ لَعَلَّ بالْحِجَازِ أَوِ الْیَمَامَهِ مَنْ لَا طَمَعَ لَهُ بِالْقُرْصِ وَ لَا عَهْدَ لَهُ بِالشِّبَعِ أَوْ أَنْ أَبِیتَ مِبْطَاناً وَ حَوْلِی بُطُونٌ غَرْثَی وَ أَکْبَادٌ حَرَّی أَوْ أَکُونَ کَمَا قَالَ الْقَائِلُ وَ حَسْبُکَ دَاءً أَنْ تَبِیتَ بِبِطْنَهٍ وَ حَوْلَکَ أَکْبَادٌ تَحِنُّ إِلَی الْقِد؛ من اگر میخواستم میتوانستم از عسل پاک، و از مغز گندم، و بافتههای ابریشم،برای خود غذا و لباس فراهم آورم، اما هیهات که هوای نفس بر من چیره گردد، و حرص و طمع مرا وا دارد که از غذاهای لذیذ برگزینم در حالی که در حجاز یا در یمامه کسی باشد که به قرص نانی نرسد، و یا هرگز شکمی سیر نخورد…»[۱۶۷]
هرگز سیاست مداری بعد از پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله به روشن بینی و اخلاص و صفا و ساده زیستی و قناعت و تعبّد و مردم داری، همچون شخص امیرالمؤمنین (ع)بر مسند حکومت تکیه نزده است. او در عین اینکه به مال و منال و جاه و مقام اعتنایی نداشت، در پی آن بود که الگویی مجسم و روشن از حکومت مورد نظر اسلام را به مردم نشان دهد و راه و رسم خود را در گفتار و کردار به طور دقیق متبلور سازد، تا مسلمانان متعهدی که سیاست و حکومت اسلامی را بر حکومت ها و سیاست های غیراسلامی ترجیح می دهند و راه نجات بشریت را در آن جستجو می کنند، از آن الهام گیرند و آنچه را که صلاح خدا و مردم سلمان است را به مرحله اجرا درآورند.
پاسخ به یک سؤال
گاهی سؤال میشود اگر زندگی علی (ع) فرسخها از تجمّل گرایی فاصله داشت، پس چرا انگشتر گرانقیمت در دست داشت که آن را در نماز به فقیر داد، و شاعران از آن به انگشتر پادشاهی یاد کردهاند (که نگین پادشاهی دهد از کرم گدا را) حضرت امام خمینی قدّس سرّه در پاسخ به این سؤال چنین میفرماید: «حضرت علی (ع) در حالی که خلیفه است، میخواهد نماز جمعه بخواند، لباس زیادی ندارد، و میرود بالای منبر، آن لباسی را که داشت ـ طبق نقل روایات ـ حرکت میداد تا خشک شود، معلوم میشود دو لباس نداشته است. آیا آن کسی که لباسش چنین است، انگشتری در دست میکند که قیمت آن به اندازه مالیات شام بود؟ این نسبت یک دروغ است، اگر روایت هم داشته باشد دروغ است، بر خلاف واقع و توهین به حضرت است.»[۱۶۸]
بنابراین با تأمل در آیات و روایات در می یابیم که تجمل پرستی و رفاه زدگی، مانعی است برای کامل شدن انسانی که دنیا را محل گذر و کسب توشه جهت آخرت می داند و به سبب آز و طمع خویش هر چه به دنیا و تعلقات مادی آن بیشتر وابسته گردد، آلودگی او به دنیا و زخارف آن بیشتر می گردد و در نتیجه از امور معنوی فاصله خواهد گرفت و از انسانیت خویش تُهی خواهد شد و در سراشیبی هلاکت خواهد افتاد.
نکته دیگری که با عنایت به آیات قرآن و روایات اهل بیت استفاده می شود آن است که علت و فلسفه مبارزه قرآن با «اتراف» و «تکاثر» و طرد این دو پدیده ضد عدالت و ضد انسانیت در احادیث برای این است که عدالت راهی برای تحقق بیابد و بشریت به سوی ساختن جامعه های قائم بالقسط پیش رود[۱۶۹].
فصل سوم:معیارها و مصادیق تجمل گرایی
مقدمه
اسلام نه تنها با تجمّل و زیبایی طلبی و صرف مال در جهت تأمین و تهیه ابزار لازم آن مخالفتی ندارد؛ بلکه در بسیاری از موارد به آن سفارش وتشویق هم نموده است ؛اما از این که شخصی گام از حدّ خویش فراتر بگذارد و اقدام به خرید و تهیه البسه و لوازم تجمّلی برای خود و اعضای خانواده اش بنماید که خارج از شأن و موقعیّت اجتماعی و یا اقتصادی او باشدمنع کرده است.
قبل از بیان مصادیقی از تجمل گرایی لازم است معیار و میزانی در این زمینه دانسته شود. به عبارت دیگر، دانستن این نکته لازم است که مرز میان تجمل گرایی در زندگی و شاخص مخارج مجاز از غیرمجاز چیست؟
۳-۱ معیارها ومصادیق تجمل گرایی
بدبختانه خانوادههای کم درآمد و فقیر دارای بیشترین فرزند هستند و در کشورهای کم ثروت روز به روز به تعداد آنان افزوده میشود و از درآمد سرانه کم میشود، بیهوده نبود که گفتهاند: «فقر، فقر میآورد و دولت، دولت».[۱۰۵]
خانوادههایی که دارای فرزند متعدد هستند دچار کمبود و فقر عاطفی میشوند. پدر و مادری که دارای یک یا دو فرزند هستند به سهولت میتوانند فضای کانون خانواده را سرشار از عشق و محبت سازند، ولی در برابر چندین فرزند چگونه میتوانند پاسخ گوی نیازهای عاطفی آنان باشند، و همگی را مورد محبت و نوازش قرار دهند. پیداست که سطح عواطف در اینگونه خانوادهها تنزل مییابد. گاهی جای خود را به بیتفاوتی میدهد و ممکن است موجب تبعیض شود. کودکی مورد نوازش قرار گیرد، حسادت در کودکان دیگر را برانگیخته میکند. اغلب جدال بین کودکان در خانوادهها از چنین وضعی ریشه میگیرد. وقتی در محیطی محدود برادران و خواهران با یکدیگر ناسازگار باشند، چگونه میتوانند با جهانی پرآشوب و متلاطم سازگار گردند. جوانانی که در کانون خانواده محبتی نمیبینند، خیلی زود فریب قیافههای حق به جانب را خواهند خورد و به مراکزی رو خواهند آورد که به آنان ظاهراً محبت میشود.
والدین با کثرت اولاد نمیتوانند چندان سهمی در پیشرفت تحصیلی فرزندان خود داشته باشند. فرزندان نگون بخت اینگونه خانوادهها از ارشاد و کمک تحصیلی والدین خود بی بهره هستند. امکان دارد مورد بی مهری مربیان و معلمان خود قرار گیرند ناگزیر از تحصیل رو بر میتابند و ترک تحصیل میکنند و چهبسا که خانه را هم پشت سر گذارند، بعضی سربار جامعه گردند و بعضی راه کج در پیش گیرند.
خانوادههایی که بی رویه تولید فرزند، یکی پس از دیگری همت میگمارند از مراقبت در رفتارشان عاجز میمانند. ناگزیر آنها را به حال خود رها میسازند و اینگونه کودکان به ناچار باید در کوچهها در میان ولگردان بزرگ شوند. به زودی هر رذیلهای را خواهند آموخت و آنچه نباید بر سرشان خواهد آمد.
والدین با انتخاب محل جغرافیایی مسکن خویش، اطرافیان اجتماعی کانون خانواده خود را در هیئت اجتماع نیز تعیین میکنند و موقعیت کانون خانوادگی به نوبه خود در حد وسیعی به برخورد کودک با انواع الگوها رفتار دامن زده و از این رهگذر اثراتی خوب یا بد در تکوین شخصیت این موجودات نقشپذیر از خود به یادگار میگذارد.
اگر کانون خانواده در منطقهای قرارگرفته باشد که بروز بزهکاری در آن فراوان باشد احتمال برخورد کودک با نمونههای متعددی از بزهکاری بیشتر است تا اینکه کانون خانواده در منطقهای قرارگرفته باشد که وقوع جرم در آن منطقه بهندرت صورت میگیرد. به سخن دیگر احتمال برخورد با بزهکاری نسبت مستقیم با فراوانی آن دارد.
تحقیقات مرکز «وکرسون» در فرانسه ۴/۲۲ درصد موارد بزهکاری را ناشی از کثرت جمعی داخلی منزل دانسته است. [۱۰۶]
کوی کارگری و محلاتی که از خانههای محقر و ناسالم تشکیل شده بهطورکلی کانون بزهکاری نوجوانان شناخته شده از مقایسه این دو محله چنین بر میآید:
کثرت جمعیت در محلاتی که از خانههای محقر و ناسالم تشکیل شده، سه برابر جمعیت کوی کارگری است. معهذا کودکان این دو ناحیه به یک نسبت مرتکب بزه میگردند. [۱۰۷]
مبحث دوم: ازهمگسیختگی کانون خانواده
از هم پاشیدگی سازمان اصلی خانواده ضربت مهلکی بر سعادت آینده فرزند و اجتماع اوست. حتی اجتماعاتی که به مکتب نرفتهاند و خط ننوشتهاند نیز به این عقیدهاند که نابسامانی در خانواده تأثیر شومی بر فرزندان خواهد گذاشت. کما اینکه یک ضربالمثل قبیله ای در افریقای جنوبی میگوید اگر پرنده پیر بمیرد، تخمهایی که گذاشته است، میگندد. این پندار چندان دور از واقعیت نیست زیرا پژوهشها نشان میدهد که ۳۰ تا ۴۰ درصد بزهکاران متعلق به خانوادههای از هم پاشیده هستند، و به این ترتیب میتوان گفت که بهطور متوسط ۴۰ درصد از بزهکاران ثمره تلخ از هم پاشیدگی کانون خانوادههاست. [۱۰۸]
گفتار اول: زندگی والدین با یکدیگر
حضور والدین در خانه زمینهساز رشد عاطفی کودکان و نوجوانان و ایجاد امنیت و آرامش آنهاست و نوجوانان که از این رشد عاطفی محروماند نمیتوانند وضع عادی داشته باشند. ناگفته نماند گاهی والدین حضور دارند اما در محیط خانواده بسیار تند و خشن هستند، بدرفتاری آنها به حدی شدت دارد که جمع خانواده را برای کودکان و نوجوانان تحمل ناپذیر میکند.
«نی» پی برد که در خانوادههایی که وحدت علیرغم نفاق و اختلافات موجود حفظ میکنند وقوع بزهکاری بیشتر است تا در خانوادههایی که از هم پاشیده میشوند و وحدت خود را از دست میدهند. [۱۰۹]
کودکان و نوجوانان به دلایل خانوادگی، تربیتی و فرهنگی ممکن است به رفتارهای بزهکارانه سوق داده شود. در گام نخستین این خانوادهها هستند که با حفظ پیوندشان میتوانند نقش سرنوشتسازی در آینده کودکانشان داشته باشند. چنانکه با تربیت درست میتوانند کودک را به راه درست هدایت کنند.
پژوهشگران و اندیشمندان با تحقیقات اجتماعی، وضع نابسامان محیط خانوادگی را در بروز جرائم تأیید کردهاند و اذعان داشتهاند که وضع خانوادگی شخص رابطه مستقیم با بروز حالت خطرناک و بزهکاری وی دارد. بهعبارتدیگر حمایت از خانواده و حفظ پیوند زناشویی سبب کاهش جرائم خاص نوجوانان خواهد شد.
در واقع این خانوادهها هستند که با ایجاد کانونی گرم کودک را به مسیر صحیح هدایت میکند و یا بستر گناه و جرم را خواسته یا ناخواسته برای او مهیا میسازد. انسان به دلیل اجتماعی بودن خود از بدو تولد تحت تأثیر افکار و عقاید و رفتار والدین قرار میگیرد و بعدها به تقلید از این رفتارها و گفتارها، الگوهایی را که به نحوی در ارتباط با او هستند سرمشق رفتارهای خود قرار میدهند. خمیرمایه مؤلفههای اصلی شخصیت متعادل و پویا و یا متزلزل و آسیبپذیر کودکان و نوجوانان در کانون خانواده در سایه تعامل مطلوب و زندگی مشترک والدین شکل میگیرد.
رسول اکرم (ص) در خصوص دورههای مختلف رشد و تحول شخصیت فرزندان، بهویژه هفت سال اول زندگی، فرمودهاند: فرزند در هفت سال اول زندگی «محبت پذیر است»، در هفت سال دوم «آموزش پذیر است» و در هفت سال سوم حیات خود «مشورت پذیر است» است. ویژگیهای زیستی و روانی و اجتماعی کودکان در سالهای اولیه رشد (هفت سال اول حیات) بهگونهای است که بیشترین تعلقخاطر را به پدر و مادر دارند و میخواهند همواره همه وجود پدر و مادر خود را در قبضه مهر خود داشته باشند. از همین رو زیباترین و مؤثرترین روش پرورش فرزندان با زندگی مشترک والدین که با حضور آنها در کنار هم است، شکل میگیرد. بنابراین محرومیتهای عاطفی و ازهمگسیختگی خانوادگی به دلایل مختلف میتواند از آسیبهای اجتماعی فراوانی را در اطفال و نوجوانان به وجود آورد.
تحقیقات زیادی نشان دادهاند که ارتباط زیادی بین بزهکاری یا جرم و خانوادههای تک والدی وجود دارد. تحقیق «رایت» (۱۹۹۴) نشان داده است که خانوادههای تک والدی، بخصوص مادر تنها، در مقایسه با خانوادههای دو والدی نوجوانان بزهکار بیشتری به جامعه عرضه میکنند در واقع کم بودن تعداد خانوادههای سالم باعث جذب نوجوانان به گروههای گانگستری میشود. [۱۱۰]
به عقیده رایت خانواده دو والدی سرپرستی و نظارت بیشتری را در زمینه مالکیت فراهم میآورد و این در حالی است که خانواده تک والدی احتمال بزهکاری و قربانی شدن کودکان و نوجوانان را به این سبب که در اینگونه خانوادهها فقط یک نفر رفتار کودکان و نوجوانان را نظارت میکند، افزایش میدهد.
اگرچه اکثر بزهکاران از خانوادههای تک والدی هستند اما بزهکاری به علت نبودن رابطه والدین با نوجوان نیز تقویت میشود، میزان نظارت بر رفتارهای کودک از طریق خانواده نیز موجب بروز رفتارهای بزهکاری میشود. صرف وقت با نوجوان به عنوان یک عضو خانواده نه تنها نظارت لازم برای آگاهی از اینکه از او در کجا به سر میبرد، چگونه از لحاظ عاطفی عکسالعمل نشان میدهد. و اینکه چگونه به عنوان یک نوجوان رفتار میکند، به دست میدهد که بلکه میتواند ارتباط متقابل مثبت با والدین را که برای تربیت سالم ضروری است فراهم آورد. [۱۱۱]
طبق گزارش مجله روانپزشکی کودک آمریکا تقریباً یک سوم کودکان که والدین آنها جدا از یکدیگر زندگی میکنند. افت تحصیلی شدیدی به مدت سه سال تجربه میکند. بهطور معمول هر چقدر کودکان زمان طولانیتری را فقط با مادر خود سپری کنند. افت تحصیلی بیشتری پیدا میکنند. [۱۱۲]
به نظر «سلوین»، «هانسون»، و «نوبل» (۱۹۸۰) حاملگی و زایمان نامشروع، و غیاب پدر از منزل رایجترین پیشبینی کنندههای سوءاستفاده از کودک و نوجوانان هستند. ۶۰ درصد مردانی که دارای جرم جنسی هستند و ۷۲ درصد مردان قاتل متعلق به خانوادههایی هستند که بدون پدر بودهاند.
گفتار دوم: ازدواج مجدد والدین
فقدان پدر و مادر گذشته از فشار مادی که برای فرزندان ایجاد میکند از جنبه تربیتی و عاطفی سختترین ضربات و عمیقترین جراحات را بر روح و روان اطفال و نوجوانان وارد میسازد.
ازدواج مجدد والدین بنا به دلایل فوت، طلاق یا عوامل دیگر احتمال انواع آزارها نسبت به کودک را افزایش میدهد. [۱۱۳]
خانوادههای دارای ناپدری یا نامادری بهطور مختلفی به عنوان خانوادههای دوباره تشکیل یافته، ترکیبشده، یا دارای ازدواج مجدد و دارای معیارهای مختلف شناخته میشوند. یک نا والد اغلب با رابطهای مبهم وارد خانواده هستهای میشود. در آن موقع، نا والد یک بیگانه است و هیچ پیوند خونی بین نا والد و فرزندها وجود ندارد هرگز آن حس خانوادگی که بین عموها، عمهها، پسرعمهها و… است وجود ندارد. از طرف دیگر ناپدری یا نامادری شخصی شده است که نزدیکترین فرد نسبت به کودک شده است و نا والد در مرکز چرخه درونی خانواده قرار میگیرد.
ازدواج مجدد امروزه یک عمل معمول در تمام کشورهاست. ازدواج مجدد به عنوان یک عمل فشارزایی رشدی بهنجار تعریف شده است. حال باید توجه داشت که به وجود آمدن شخصیتهای جدیدی چون نامادری و ناپدری چه اثراتی را در فرزندان به وجود میاورد.
بند اول: ازدواج پدر
ازدواج مجدد برای پدر و مادرهایی که فرزند یا فرزندانی دارند ممکن است به راحتی صورت پذیرد، اما ادامه آن همیشه همراه با مشکلاتی نظیر نوع رابطه فرزندان با همسر یا فرزندان اوست. اطفال و نوجوانان فرد جدیدی را که عضوی از خانواده آنها نبوده به سختی میپذیرند و گاهی بنا به دلایلی باب ناسازگاری و بدخلقی را پیش میکشند. در واقع این امر زمانی پررنگ تر است که فرزندان در سنین تشخیص باشند و خاطره حضور پدر یا مادرشان را به خوبی به یاد داشته باشند، به هیچ وجه توان تحمل فرد جایگزین پدر یا مادر را ندارند.
امروزه در اغلب کشورها مرد تنها میتواند یک همسر داشته باشد و به ندرت کشورهای وجود دارند که زن میتواند چند شوهر داشته باشد. در جوامع اسلامی به دلایلی مرد میتواند چند همسر برگزیند. بحث و گفتگو در خصوص این امر بسیار است و چون صحیح و ناصحیح بودن این امر جای بحث در این تحقیق را ندارد، به ادامه بحث میپردازیم. ازدواج مجدد پدر به چند گونه میتواند باشد یا همسر او فوت کرده یا جدا شدهاند، یا باوجود همسر اقدام به ازدواج مجدد کرده است. در هر صورت ازدواج مجدد پدر علیرغم اینکه میتواند برای پدر گاهی مؤثر باشد میتواند مشکلات عدیدهای را در فرزندان به وجود آورد. مخصوصاً زمانی که همسر جدید دارای چند فرزند باشد و بخواهد آن فرزندان را نیز با فرزندان خودش در یک مکان نگهداری کند. در اینگونه موارد قطعاً ناسازگاریهای زیادی بین نامادری و فرزندان پدر به وجود میآید. پدری که تا به امروز مهر و محبتش را به فرزندان خود داشت، حال باوجود فرزندانی جدید باید آن را با دیگر فرزندان تقسیم کند. این میتواند در میان فرزندان نوعی تنش و تبعیض به وجود آورد. کودکان و فرزندان بنا به دلایلی باب ناسازگاری و تنش را به وجود میآورند. از رویی به دلیل ازدواج مجدد پدر احساس نوعی سرشکستگی و حقارت میکنند. در این میان نقش نامادری بسیار حساس میشود. نوع رفتار و برخورد او با فرزندان خود و فرزندان جدید بسیار سخت میشود. علی رغم این موضوع فرزندان تا مدتی حتی او را ترد میکنند و رفتار درستی را با او نخواهند داشت. متأسفانه در اغلب موارد در اینگونه رفتارها با تنبیه شدید از سوی نامادری یا ناپدریها مواجه میشویم. کودکی که احساس تنهایی میکند و به دلیل به وجود آمدن مشکلات روحی و روانی باب ناسازگاری را میگشاید از باب روانی کاملاً آماده است، حال جرقهای لازم است تا او را بهسوی بزهکاری یا فرار از منزل سوق دهد. در تحقیقات انجام شده مشاهده گردیده است که در اغلب موارد با افت تحصیلی دانش آموزان در این مواقع رو به رو هستیم و در تحقیقات دیگر در کانون اصلاح و تربیت معلوم شد که اغلب بزهکاران در رفتارهای خود با نامادری دچار مشکل بودند.
بررسیهایی که بر روی نوجوانان ۱۳ تا ۱۸ ساله پسر تهرانی که به دلایل و انگیزه های مختلف اقدام به فرار از منزل را کرده بودند نشان میدهد که کمبود عاطفی، درگیری با والدین، شرایط نامناسب زندگی در خانه به دلایلی چون فوت، طلاق، ازدواج مجدد والدین و فشارهای ناشی از اختلافات والدین با یکدیگر از علل به وجود آورنده فرار از خانه بوده است. [۱۱۴]
بند دوم: داشتن نامادری
نامادری به زنی گفته میشود که با پدر خانوادهای که مادر آن خانواده در اثر طلاق یا مرگ از آن خانواده جدا شده است، ازدواج کرده است.
خانوادههایی که مادران خود را به دلایل متفاوت از دست دادهاند و شخص دیگری به عنوان نامادری وارد زندگی آنان میشود، فرزندان آن خانواده او را به عنوان بیعاطفهترین و بیربطترین فرد در زندگیشان مورد بررسی قرار میدهند و لذا از همان ابتدا با کجخلقیها و رفتارهای تعمدی شروع به ناسازگاری با او میکنند. در این خصوص «سانتراک» و «استرال» خاطر نشان کردهاند، دلایل متعددی برای این نگرش منفی متقابل از روابط بین آنها به دست میدهند. نکته اول به خاطر روابط بیولوژیکی و تاریخچه اولیه بین کودکان و پدرانشان است، احتمال میرود که کودکان رابطه نزدیکتری با مادرشان داشته باشند. باوجوداین، نگرشهای منفی به طرف نامادریشان قابل توضیح نیست، نکته دوم، چون قبلاً جدایی فیزیکی بین آنها و مادران بیولوژیکیشان بوده است، حضور نامادری در خانواده ممکن است وابستگی کودکان را به آنها مورد تهدید قرار دهد.
نکته سوم، حضور نامادری ممکن است یک خاطره ثابتی نسبت به کودکانی که فقدان مادر را تجربه میکنند، باشند. این ممکن است علتی باشد برای جایگزینی کودکان از یأس، درد، خشم با هردوی والدین، به نامادریشان باشد. [۱۱۵]
رفتار نابهنجار و ظالمانه برخی از زن پدران با کودک معصوم که مادران خود را بر اثر مرگ یا طلاق از دست دادهاند، موجد شقاوتها و جنایتهای هولناک گردید، کودکانی که به قهر و غضب زن پدر گرفتار میآیند، نه فقط دچار کمبود محبت میگردند که به جای خود ضایعه عظیمی در پی دارد. به عوارض دیگر نیز مبتلا میشوند. از آن جمله پیشرفتی در زندگی خود حاصل نمیکنند، گرفتار تبعیض میگردند، توقعات و انتظارات طبیعی آنان برآورده نمیشود.
این موجودات ناکام چون همواره در اندیشه مادر از دست رفته خویشاند، دست خوش خلأ عاطفی میگردند. در پی آن از دقت کافی در زندگی تحصیلی خود نیز بی بهره خواهند ماند، اعتماد به نفس در آنان تقلیل مییابد یا آنکه رو به زوال خواهد رفت. احساس پوچی خواهند کرد و درنتیجه بی قید لاابالی خواهند شد. چون دچار عقده حقارت میگردند، افرادی ناپایدار به جامعه عرضه میشود. این نگون بختان درآینده، کج خلق، پرخاشگر و خشمگین خواهند بود یا آنکه برعکس، موجوداتی سرخورده و وارفته، منزوی، بیکاره و مردم گریز خواهند شد. [۱۱۶]
جراحاتی که از بی رحمی زن پدران ستمگر بر روان کودکان ستمکش وارد میآید التیامپذیر نیست. دائماً در ناخودآگاه آنان پایدار خواهد ماند، مانند بسیاری از ضربههای شدید، موجب اختلالهای روانی میشود که اجمالاً به آنها اشاره میشود.
۱-گاهی رشد دماغی و منشی اینگونه کودکان به خطر میافتد و ضریب هوشی آنان از حد متوسط همسالان خود ضعیفتر و پایینتر است.
۲-گاهی کودکان را به بیماریهای «نورز» دچار میسازد. اختلال روانی آنان که ترسی شدید در روح آنان ایجاد میکند.
۳-بی مهری نامادری ممکن است بهصورت ارتکاب جرم در آنان بروز کند. بزهکاری اگر در کودکی بروز نکند بسان دمل چرکینی پنهان است که اندکی دیرتر سر بازخواهد کرد. ارتکاب جنایت به منزله رهایی از چنگال یک عقده رنج آور و گشودن آن است. ناسازگاری این افراد با جامعه خود دنباله و ثمره ناسازگاری آنان با خانواده، با نامادری یا ناپدری است که یک عمر آنان را تندخو و ناسازگار بار آورده است. اصولاً ناسازگاری در این اشخاص ریشه دوانده است. به هر حال این بیچارگان و قربانیان خانواده خود متناوباً یا دچار بیماری «نورز» هستند یا دست خود را به جرائم میآلایند. این دو عارضه دارای یک منشأ هستند و این منشأ مشترک جز جراحت عاطفی و ناکامی امر دیگری نیست. پیش گویی این امر که این اشخاص دچار کدام یک از دو واکنش میشوند، هنوز ممکن نیست، ولی بی گمان از مقایسه کامل و مطالعه تطبیقی ژرف شخصیتهای جریحهدار، حصول به یک چنین منظوری تسهیل خواهد شد. این بیماران یا تبهکاران دچار عدم کفایت رشد «من برتر» یا «فراخود» هستند، درنتیجه افرادی ضداجتماعی خواهند شد یا در چنگال بیماریهای گوناگون روانی گرفتار میشوند.
هیچ زنی برای کودک جای مادر او را نخواهد گرفت، خواه این زن خود فرزندی داشته باشد یا آنکه عقیم بماند. محبت بی ریای زن پدر نسبت به یتیم شوهر خود از موارد استثنایی است.
یتیم بی مادری که باید با زن پدر زندگی کند با یتیم بی پدری که باید در خانواده ناپدری رشد کند و شخصیت او برای زندگی اجتماعی تکوین یابد، با دشواریهای تعجب آمیزی روبروست.
خانوادههای دارای ناپدری یا نامادری بهطور مختلفی به عنوان خانوادههای دوباره تشکیل یافته، ترکیب شده یا دارای ازدواج مجدد و دارای معیارهای مختلف شناخته میشوند.
ازدواج مجدد والدین بنا به دلایل مختلفی صورت میپذیرد، حال باید توجه داشت که ازدواج مجدد به وجود آمدن شخصیتهای جدیدی چون نامادری و ناپدری چه اثراتی را در فرزندان به وجود میآورد، که در ادامه به بررسی از این موضوع خواهیم پرداخت.
بند سوم: داشتن ناپدری
کودکان و نوجوانان دارای ناپدری به احتمال زیاد و بیش از هر چیز متأثر از محرومیت عاطفی هستند.
ناپدری: به مردی اطلاق میشود که با مادر خانواده که پدر آن خانواده در اثر طلاق یا فوت از آن خانواده جدا شده است ازدواج کرده است.
بررسیهای انجام شده توسط «فینکل هور» نشان میدهد که دختران و پسران در اینگونه خانوادهها بهطور مساوی مورد سوءاستفاده جنسی قرار گرفتهاند. که منجر به اختلال روانی، ترس، کابوسهای شبانه در آنان شده است.[۱۱۷]
در تحقیقات دیگری که توسط «هیترینگتن» و همکارانش صورت گرفت نشان داد که در خانوادههای دارای ناپدری که در کمتر از دو سال زندگی کردهاند مشکلات روحی و روانی عدیدهای در فرزندان به وجود آورده است. کودکانی که در منزل با پدر و مادر غیرواقعی خود زندگی میکنند، سرنوشت نامناسبتری نسبت به باقی کودکان که با والدین تنی خود زندگی میکنند دارند. بر طبق تحقیقات به عمل آمده کودکان بدون پدر دو برابر دچار افت تحصیلی میشوند. مک نیکل معتقد است که با توجه به مسائلی مثل وضعیت اقتصادی، اجتماعی، جنسیت، سن و استعداد دانش آموزان دبیرستانی بدون پدر حدود دو برابر بیشتر از دیگر دانش آموزان مشکلات افت تحصیلی پیدا میکنند. [۱۱۸]
با این تفکر شهرسازی معاصر که معتقد بود نظم موجود در شهرهای پیش از صنعت به علت هرجومرج ناشی از توسعه لجامگسیخته عصر صنعت درهم ریخته است، برای بازیافتن نظم شهری از دست رفته دست به عمل زد و برنامهریزی شهری را تدوین نبود که قصد داشت تمام و کمال شهر را نظام بخشد و در اختیار گیرد.کوشش برای برنامهریزی کامل که عمدهترین ویژگی شهرسازی معاصر است به دو قسمت عمده با شکست مواجه شده است.
اولین عامل، بیتوجهی به این مطالب است که اصولاً” برنامهریزی کامل شهری ممکن نیست .
دومین عامل که شهرسازی مدرن را با شکست مواجه ساخت، عدم توجه به اساسیترین اصل در شکلگیری شهرهای (مناسب زیست) دوران ماقبل صنعت است.در این شهرها نظم حاصل، ناشی از برنامهریزی مدون قبلی نیست، بلکه حاصل شکل متکاملی از دخالت شهروندان در شکلگیری شهر است که در محدوده مجموعهای از سنن و رسوم - که به مثابه راهبردهای اساسی و استخوانبندی شهری است - عمل می کند.
اصولی مانند احترام به حقوق دیگران، رعایت امکانپذیری توسعه گذرها، رعایت عرضهای مناسب هر بخش از معابر، توجه به لزوم حرکت آب و احیاناً فاضلاب و …
عوامل کالبدی مؤثر (در عدم تحقق طرحهای شهری)
برنامهریزی صلب و خشک طرحهای شهری در ارتباط با ساختارهای کالبدی شهر نیز فاقد انعطاف است و در نتیجه در بسیاری موارد در اثر مقاومت این ساختارها (در برابر رفتارهای نامناسب) طرح ناچار به پذیرش شکست خواهد بود. در زیر چند نمونه از اینگونه رفتارهای ناهنجار در ارتباط با ساختارهای کالبدی آورده میشود.
۱- تراکم ساختمانی ثابت
در طرحهای شهری در پی یک سلسله برآورد - با تعیین تراکم جمعیتی و سطح هر بخش شهری در نهایت تراکم ساختمانی خاصی برای هر یک از بخشها تعیین میشود و این تراکم فارغ از ویژگیهای تفکیکی های مختلف برای تمامی آنهالازمالاجرا اعلام میشود. بررسی تراکم ساختمانی در شهرهای ارزشمند قدیمی نشان میدهد که تراکم ساختمانی هر زمین با توجه به عوامل دیگری شکل می گرفته است که در زیر به برخی از آنها اشاره میشود:
یک - تراکم ساختمانی از شکل زمین تبعیت می کرده است.
دو - تراکم ساختمانی کاملاً” در ارتباط با مباحث اقتصادی قرار داشته قیمت زمین و احداث بنا در آن نقش اساسی داشته است.
سه - تراکم ساختمان از مسایل اقلیمی تأثیر می پذیرفته است.
چهار - ویژگیهای متفاوت شهروندان در بخشهای مختلف شهر و در زمانهای مختلف بر تراکم ساختمانی مؤثر بوده است.
درحالیکه، طرحهای شهری جدید با تثبیت تراکم ساختمانی (در بخشهای مختلف شهری برای تمام اراضی با خصایص متفاوت) عملاً” در مقابل بسیاری از اصول بنیادی و تمایلات منطقی شهروندان قرار میگیرند و اجباراً” تحقق برنامههای شهری را در این مورد غیرممکن میسازند. در نتیجه همان طور که در نمونههای مورد بررسی مشخص شد، عملاً” در هیچ شهری تراکمهای ساختمانی پیشنهادی شکل نگرفته است(پوراحمد و همکاران،۱۹۳:۱۳۸۵).
۲-برنامهریزی غیرواقع گرا
مشکلات نظری برنامهریزی و طراحی شهری برنامهریزی شهری، به صورت کنونیاش، حیات رسمی خود را با قانون برنامهریزی شهری و روستایی انگلستان در سال ۱۹۴۷ آغاز کرده است. در این برنامهریزی فضایی که ملهم از نظریات گدس[۱۱]یا آبرکرامبی[۱۲]بوده است، در اصل تهیه نقشههایی مورد نظر بوده که تصویری تفصیلی از وضعیت دلخواه آینده، به صورتکاربریهایتعیینشده زمین، در مقاطع زمانی مشخص به دست دهد (مهندسین مشاور شارمند،:۱۳۸۲٫ ( بدین ترتیب با وجود آن که امکان تجدیدنظر در نقشههادر مقاطع ۵ ساله پیشبینیشده بود، اما فلسفه و پشتیبان این شیوه برنامهریزی در واقع “طرح جامع ثابت” را مد نظر داشت.در دهه ۱۹۶۰ میلادی شیوه ذکرشده از زوایای مختلف مورد نقد قرار گرفت. نقادان این شیوه عنوان میکردند که برنامهریزی شهری در واقع شاخهای از برنامهریزی به معنای عام آن است و برنامهریزی «فرایندی» متداوم است راههای متناسب هدایت یک نظام (سیستم) مورد نظر را توصیه و آنگاه آثار این هدایت را از جنبه مؤثر بودن یا دور افتادن از نیازها مطالعه میکند. درحالیکه شیوه برنامهریزی چنین امکانی را فراهم نمیآورد.
این نقادیها منجر به گذشتن قانون جدید برنامهریزی شهری و روستایی در سال ۱۹۶۸ در انگلستان گردید. در این رویکرد جدید به برنامهریزی، به جای تکیه بر اهداف برنامه، به گزینههای گوناگون دستیابی آن توجه گشته و مجموعهای از نوشتهها جایگزین نقشههای تفصیلی شد و «برنامه ساختاری» (Structur Plan) پدید آمد.
مفهوم جدید برنامهریزی شهری ملهم از علوم جدیدتری چون سیبرنتیک و تیوری سیستمها بود و به شهر به عنوان مجموعهای پیچیده از نظامهای اقتصادی، اجتماعی و کالبدی و … با روابط پیچیده متقابل مینگریست و در این میان برنامهریزان و چون نظامی دارای روابط متقابل با این مجموعه میانگاشت. پیشگامان این شیوه برنامهریزی مک لولین[۱۳]و چدویک[۱۴]و ویلسون[۱۵]بودند.
اما به زودی از همان انتهای دهه ۱۹۶۰ او در ابتدای دهه ۱۹۷۰ شیوه جدید برنامهریزی نیز با نقادی روبرو شد. پیشگامانی چون «چدویک» به نقادی خود پرداختند و رویکرد سیستمی را کافی برای برنامهریزی شهری ندانستند. در رویکرد جدید مهندسی اجتماع، شراکت بیشتر مردم، استفاده از شیوههای نظریه کوانتوم، رشد بیشتر، مسایل محیطزیست انسانی و طبیعی و … طرح بوده و طیف وسیعی از لیبرالها تا چپهای مارکسیست به آن پرداختهاند. شیوه جدید برنامهریزی را برنامهریزی «تقابل مشارکتی» (Participative-Conflict) نیزنامیدهاند(زیاری،۴۷:۱۳۸۹).
به غیر از تحولات نظری ذکرشده که در اصل در کشورهای پیشرفته صنعتی اتفاق افتاد، در کشورهای توسعه یابنده نیز اشکالات ویژهای در مورد بهکارگیری این رویکردهای نظری بروز کرد جای تعجب و تأسف است که به جز معدودی در آمریکای لاتین عمده جمعبندیکاستیهایبهکارگیریشیوههایبرنامهریزی مذکور در کشورهای توسعه یابنده به وسیله نظریهپردازان آن کشورهای توسعهیافته انجام پذیرفته است به هر صورت نکات اساسی جمعبندی مذکور عبارتاند از:
الف- به غیر از ایرادات عمومی وارد بر طرحهای جامع سنتی، این طرحها در کشورهای توسعهیافته که شهرهایشان از رشدی آرام برخوردارند تا حدودی کارآیی داشته است، اما رشد سریع شهرنشینی در کشورهای توسعه یابنده و دگرگونی سریع و مداوم در آنها، به هیچوجه اجازه استفاده از طرحهای جامعی که به شکلی منجمد برای سالیان دراز برای شهر تعیین تکلیف میکندنمیدهد. به همین دلیل طرحها بر روی کاغذ باقیمانده و شهرها به راه خود می روند.
ب - کشورهای توسعه یابنده - برخلاف کشورهای توسعهیافته - با گوناگونیهای عمیق و وسیع اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی مواجهاند، زیرا این کشورها در دوران گذار به سر میبرند. این گوناگونیها به صورت شکافهای فاحش درآمد، مشاغل رسمی و غیررسمی گروههای قومی و طبقهبندیهای احتمالی گوناگون است که گاه به صورت «کاست»[۱۶] (Caste) نیز بروز میکند.به همین دلیل ظرف برنامههای جامع سنتی درخور مظروف آن در کشورهای توسعه یابنده نیست.
ج - کشورهای توسعه یابنده از لحاظ تأمین منابع مالی اجرای طرحهای خود بسیار ضعیف تر (و در مضیقهتر) از کشورهای توسعهیافتهاند. به همین دلیل اگر طرحهای جامع سنتی با وجود اشکالات مالی تا حدودی در کشورهای توسعهیافته قابل اجرا بوده اند، در کشورهای توسعه یابنده این امر به محال نزدیک است. علاوه بر این، کمبود امکانات فنی و اجرایی نیز در کشورهای مذکور مانع اجرای طرحهاست.
د - در طرحهای جامع سنتی برنامه ریزی منطقه ای به صورتی ضعیف مطرح است در حالی که نیاز به نگرش وسیع در کشورهای توسعه یابنده که دچار مهاجرت شدیدند بسیار است(پوراحمد و همکاران،۱۷۹:۱۳۸۵).
مبانی نظری در مورد سنجش از دور
سنجش از دور یعنی سنجش سطح زمین از فضا با بهره گرفتن از بازتاب امواج الکترومغناطیس به جهت مدیریت منابع زمینی و کاربری زمین با نظارت بر منابع زیستمحیطی.به طور کلی RS بر مبنای تابش انرژی الکترومغناطیس به اشیاء و سپس اندازهگیری شدت انعکاس طیفی و اندازهگیری بازتاب این انرژی استوار است. سنجش از دور مجموعهای از دستگاهها، تکنیکها و متدها که برای مشاهده سطح زمین از فاصله دور انجام میشود.
کاربردهای سنجش از دور
از جمله کاربردهای مهم RS(Remote Sensing)میتوان به موارد زیر اشاره نمود:
تهیه نقشهها در مقیاسهای مختلف: که البته مقیاس نقشه وابسته به توان تفکیک مکانی تصاویر ماهوارهای است.نقشهبرداری و مطالعات شهری:استخراج راههای ارتباطی و عوارض شهری, ساختمانها, معابر از روی تصاویر با توان تفکیک مکانی بالا
تهیه نقشههای کاربری زمین (Land Use)
آشکارسازی تغییرات Change detection)): بررسی تغییرات در یک منطقه با بهره گرفتن از تصاویر ماهوارهای از آن محل در زمانهای مختلف و انجام انطباق هندسی(Registration)
تهیه مدلهای ارتفاعی رقومی (Digital Elevation Model ): این تصاویر با بهره گرفتن از قسمتهای مشترک روی دو عکس و بکار بردن معادلات شرط هم خطی به دست میآیند که ارتفاع در آنها نقش مهمی دارد. و به طور کلی برای دسترسی به اطلاعات سه بعدی از تصاویر سه بعدی مورد استفاده قرار میگیرد.
تأمین دادههای مورد نیاز برای استفاده در سیستمهای اطلاعات مکانی (GIS).
استفاده از دادههای حرارتی جهت انجام محاسبات دمایی در سطح زمین و در مناطق شهری جهت تحلیل های جزایر حرارتی
از کاربردهای دیگر سنجش از دور موارد زیر را به طور خلاصه میتوان نام برد:
کاربرد در زمینشناسی , بررسی لکههای نفتی و غیر نفتی, در زمینه کشاورزی و مدیریت و ساماندهیآن, تهیه نقشههای عکسی (اورتوفتو), نظارت و ارزیابی و برنامهریزی بر روی مناطق آبی، شناسایی عوارض.
منابع انرژی الکترومغناطیس (EM)
انرژی تابشی که از خورشید به صورت امواج و با سرعتی ثابت (۳۰۰۰۰۰ کیلومتر در ثانیه) انتشار مییابد، انرژی الکترومغناطیسی نامیده میشود. منبع انرژی الکترومغناطیس در سطح زمین، خورشید هست که محدوده مریی، گرمایی، UV یا ماورا بنفش را فراهم میکند.
انرژی الکترومغناطیسی شامل:
میدان الکترومغناطیسی
میدان الکتریکی
تمام امواج بر مبنای اصول تئوری موج تابش میکنند
تئوریموج:
یک موجالکترومغناطیسیبه طوریکسان و در فاصله مکانیبرابردر طول زمان تکرار میشود وبا سرعتنور حرکت میکند.
موجها و فوتونها:
فوتونها حامل انرژی الکترومغناطیس هستند و این انرژی الکترومغناطیس دارای دو بعد الکتریک و مغناطیس هستند که بر هم عمودند. که یک طول موج با (لامبدا) نمایش داده میشود. فاصله طول موج بر حسبm است ودر بعضی مواقع نانومتر (۹-۱۰) یا میکرومتر (۶-۱۰) یا سانتیمتر (۲-۱۰) بیان میشود.
طول موج:
موحد و همکارانش در سال ۱۳۹۰ [۹] به بررسی و تحلیل مکانیابی بهینه مدارس ابتدایی در شهر شادگان پرداختهاند. این پژوهش با هدف مکانیابی مناسب مدارس ابتدایی شهر شادگان و ارائه الگویی بهینه پراکندگی با بهره گرفتن از فرایند تحلیل سلسله مراتبی (AHP) صورت گرفته است.
-
- منطقه مورد مطالعه
شهرستان شادگان به مرکزیت شهر شادگان یکی از شهرستانهای استان خوزستان است. این شهرستان با ۳۵۰۰ کیلومتر مربع از شمال و شمال غربی به شهرستان اهواز، از شرق به شهرستان خرمشهر، از جنوب به شهرستان آبادان و از جنوب شرقی به خلیج فارس محدود است. این شهر از نظر موقع ریاضی بین ۴۸ درجه و ۲۰ دقیقه تا ۴۹ درجه و ۲ دقیقه طول شرقی از نصف النهار گرینویچ و ۳۰ درجه و ۱۶ دقیقه تا ۳۰ درجه و ۵۹ دقیقه عرض شمالی از خط استوا قرار گرفته است. بر طبق آمار و اطلاعات سازمان آموزش و پرورش استان خوزستان، شهر شادگان دارای ۱۳ واحد آموزشی در مقطع ابتدایی است که حجم نمونه تحقیق را شامل میشود. تعداد کل دانش آموزان این شهر ۲۵۴۴۲ نفر میباشد که از این تعداد ۷۱۳۹ نفر در مقطع ابتدایی به تحصیل اشتغال دارند.
-
- محدودیتها و شرایط
محدودیتها و شرایط مسأله عبارتند از:
-
- فاصله از کاربری صنعتی
-
- فاصله از کاربری تجاری
-
- فاصله از خیابان اصلی
-
- فاصله از پایانههای مسافربری
-
- فاصله از پمپ بنزین
-
- فاصله از کاربری بهداشتی- درمانی
-
- فاصله از مراکز آتشنشانی
-
- فاصله از مراکزنظامی
-
- فاصله از مراکز اداری
-
- نزدیکی به کاربری مسکونی
-
- نزدیکی به کاربری فرهنگی
-
- نزدیکی به فضای سبز
-
- نزدیکی به کاربری ورزشی
-
- نزدیکی به کاربری مذهبی
-
- شعاع دسترسی
-
- وزندهی و تلفیق لایهها
برای تعیین ضریب اهمیت (وزن) معیارها، در یک ماتریس دو به دو آنها با هم مقایسه میشوند. در این مطالعه مقایسه زوجی لایهها در نرمافزار Export Choice صورت میگیرد. پس از آن وزنها و نسبت توافق را محاسبه نموده چنانچه این نسبت کمتر از ۱/۰ باشد، مقایسه قابل قبول و وزنهای محاسبه شده استخراج میشود. در صورتی که نسبت توافق ما از ۱/۰ بیشتر باشد، آنگاه با اعمال تغییراتی در ماتریس دوتایی برای حد قابل قبول تنظیم میشود. در نهایت با ضرب وزنهای بهدست آمده در لایههای موثر در مکانیابی در Weighted overlay و ادغام لایههای وزن دار در Raster calculator مکانهای اولویت دار برای ایجاد مراکز آموزشی شناسایی شدند.
-
- مزایا
میتوان گفت با این روش به راحتی در صورت چند گزینه و تعداد معیارهای بالا میتوان با دقت، گزینههای نهایی را انتخاب کرد. این نکته مهم است که میتوان وزندهی منطقی و درستی بین معیارها و گزینهها انجام داد تا در نهایت مکان انتخاب شده و اولویتبندی مکانهای مدارس بهصورت دقیق انجام پذیرد. این موضوع به برنامه ریزان کمک زیادی میکند تا بتوانند بر اساس دادههای مکانی، تصمیم گیری کنند. علاوه بر آن مدل AHP این امکان را فراهم نموده که بتوان دادههای کمی و کیفی را همزمان مورد بررسی قرار داد. با پیاده کردن این مدل میتوان بهترین مکان برای احداث مدارس ابتدایی را تعیین کرد.
-
- معایب
برای حل مسأله مکانیابی ایستگاههای آتشنشانی با بهره گرفتن از مدلهای تصمیم گیری چند شاخصه باید تعدادی پیشنهاد موجود باشد تا بین آنها مقایسه صورت گرفته و بهترین حالت انتخاب شود.
-
- برای ارائه پیشنهاد به یک فرد خبره نیاز است.
-
- اگر فردی خبره تعدادی پیشنهاد برای مقایسه بدهد، لزوما این پیشنهادها بهترین پیشنهادها نخواهند بود.
-
به علت معدود بودن و چندجملهای غیرقطعی-سخت بودن مسأله، در نظر گرفتن و مقایسه همه حالات تقریبا غیر ممکن و وقت گیر خواهد بود. همچنین در روش AHP لازم است که یک فرد خبره وزنهای بین لایهها را تعیین نماید، اما ممکن است که آن فرد خبره مقادیری بهینه برای وزنها لحاظ نکند.
-
- مکانیابی ایستگاههای آتشنشانی
-
فرهمند و همکارش در سال ۱۳۸۹ [۷] به مکانیابی ایستگاههای آتشنشانی در شهر البرز قزوین پرداختند. برای این منظور از سامانه اطلاعات مکانی (GIS) و روش TOPSIS و SAW و مقایسه آنها با بهره گرفتن از روش بردا استفاده شده است. ابتدا به شرح روشهای چند شاخصه مانند TOPSIS و SAW پرداخته میشود.
-
- روشهای چند شاخصه
در مدلهای تصمیم گیری چند شاخصه (MADM) هدف انتخاب یک گزینه از بین گزینههای موجود است. مدلهای MADM به دو بخش کلی تقسیم میشوند: