مِصَـداقِ مَعنَـایِ حُــــدُوث ژَ قِــدَم
۱) ترجمه بیت: آیین معرفت و خداشناسی را با قلم مروارید سفید و زیبا نوشتن، همان معنای حادث و قدیم است.
۲) شرح مفاهیم عرفانی: قلم با قدم: کلمه قافیه است، اشاره به معجزه حضرت موسی ید بیضاء آیه (۲۲)سوره طه: (وَاضْمُمْ یَدَکَ إِلَى جَنَاحِکَ تَخْرُجْ بَیْضَاء مِنْ غَیْرِ سُوءٍ آیَهً أُخْرَى) و آیه (۱)سوره مبارک قلم: (ن وَالْقَلَمِ وَمَا یَسْطُرُونَ) آیه (۴) سوره العلق: (اَلذّی عَلَّمَ بِالْقِلَم) آن خدایی بشررا علم نوشتن بقلم آموخت. «حادث و قدیم: تضاد، شاید به وجود لوح و قلم بتوان اشارهای هم به حدیث قدسی داشته باشد: «عَنْ جَبْرَئِیلٍ عَنْ مِیکائِیلٍ عَنْ اِسْرافِیلِ عَنِ الْلّوْحِ عَنِ الْقَلَمِ عَنِ اللهِ تَعالی قَالَ: وِلایَهُ عَلِیِّ بْنِ اَبِی طَالِبٍ حِصْنی مَنْ دَخَلَهُ إَمِنَ ناری»». (کلیّات احادیث قدسی، ۱۳۸۴: ۵۱۶)
چُــوْن حَــق ژَرَسُـولْ مِیـلِ بُـرُوزکِـرد
تَـا آشْـکَـار کِی ذَات بِیْنَــا وَ فــَرد
۱) ترجمه بیت: چون که به دستور خداوند دین مبین اسلام بر پیامبر نازل شد و پیامبرآن را آشکار نمودند، تا به ذات یگانه ی حق مردم را آشکار آگاه نماید.
۲) نکات بلاغی: کَرد و فَرد: کلمه قافیه است، واج آرایی (ر، و)، اشاره به آیه(۱۵)سوره مبارک آل عمران: (اَللّهُ بَصِیرٌ بِالْعِبَادِ) آیه(۱۱) سوره مبارک الشوری: (وَهُوَ السَّمِیعُ البَصِیرُ).
۳) شرح مفاهیم عرفانی: حق: «راست درست کردن، یقین نمودن، درمعنی عرفانی حق ذات خداوند است و آنچه خدا بر خود واجب کرده است حق گویند».(سجادی، ۱۳۸۹: ۳۲۲)، «حق: مرادشان از حقّ خداوند باشد، از آنچه این نامی است از اسماء الله؛ سوره النور آیه(۲۵): (أَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ الْمُبِینُ)» (هجویری، ۱۳۸۹: ۵۶۰)، «ذات: صاحب، مالک، خداوند و عارفان، ذات را بر خداوند اطلاق میکنند زیرا مرتبهی احدیت، ذاتی است. اسم و نعت وصفت، معالم ذاتند، چنان که قادر بودن اسمی از اسماء ذات است». (همان، ۱۳۸۹: ۴۰۱)، دربحث نبوت، ولایت و مکتبهای فلسفی میبینیم که عارف توانای لک چگونه بحث را با بهره گرفتن از تاکیدات قرآن و روایات به شکلی قابل درک و فهم برای عموم بیان میکند. این کار او حاکی از وجود اطلاع و آگاهی این دانشمند عارف برکتب عرفانی آثار عرفایی چون عطار و مولانا است، ملاپریشان به اشعار مولانا دیدی تعمقی داشته است، و این دلیلی به وجود حکیم بودن وی است، ملا تا جایی تحت تأثیرمولانا بوده است که حلقه ی بندگی واطاعت شیخ واستاد را درگوش کرده است. انسان هرچند دارای استعداد و قابلیت باشد احتیاج به استاد دارد، چه بسا استعداد هایی که استاد به پای شاگرد نمیرسد، وکسی که ازکاملی لاف میزند تا ابد در نقص خواهد ماند. (ر. ک، همایی جلال الدین، ۱۳۶۶: ۶۵۱)، انسان کامل بتوالی و پشت سرهم در هرعصر و زمانی وجود دارند، خواه به مظهر نبوت چنان که پیش ازعهد خاتمیت بوده، وخواه بصورت امامت، و ولایت وخلافت که پس از انقطاع دوره نبوت تشریعی، در هر زمان به شکل و شمایلی خاص ظهور میکنند. وهیچ وقت عالم از وجود این طایفه وارسته وکامل خالی نمیشود. مولوی بیان میدارد انسان عارف و وارسته را می توان نبی عصر خویش خواند همانند پیامبری میان قوم خویش باشد، در زمان ما هم این برگزیدگان کم نیستند ولیکن شناخت آنها کار ساده ای نیست. (ر. ک، همایی جلال الدین، ۱۳۶۶: ۸۲۸-۸۲۹).
۴-۲-۲- چهارده معصوم
دَس وَ دَامــــان وَلایِ آل یَـــاسیــن
تــا ژَ فِــیضِ شَــان نَفْسِتْ بِنَـــاسیـن
۱) ترجمه بیت: دست به دامان ولایت چهارده معصوم علیهم السلام بزنید تا از فیض و بخشش چهارده معصوم وجود ونفس خود را بشناسی.
۲) نکات بلاغی: یَاسین با نَاسین: کلمه قافیه و جناس مضارع است، دَس وَ دامَان: کنایه از التماس کردن، دخیل گرفتن، وَلاَی: ولایت، رهبری، آل یاسین: اهل بیت رسول الله، نَفْسِت بِنَاسین: تا وجود خودت را بشناسی، واج آرایی: (س، الف، ی، ن).
۳) شرح مفاهیم عرفانی: آل یاسین اصطلاحی برگرفته از آیه ای که یک بار در قرآن مجید به کار رفته است، سوره مبارک صافات آیه(۱۳۰): ( سَلَامٌ عَلَى إِلْ یَاسِینَ)، آل یاسین مرکب از دو واژه ی(آل و یاسین) است. طبرسی یاسین را نام حضرت محمّد(ص) و آل یاسین را خاندان پیامبر(ص) دانسته است. از حضرت علی (ع) با اسنادش نقل شده است، که فرمودند: در آیه(۱۳۰)سوره صافات: (سَلَامٌ عَلَى إِلْ یَاسِینَ﴾ «یاسین، محمّد(ص) و ما آل یاسین هستیم. (ر.ک. رفیعی۲/۱۳۷۰:۱۸۳)
با شریف آن کرد مرد مُلْتَجی
که کند با آل یاسین خارجی
تا چه کین دارند دایم دیو و غوُل
چون یزید و شمر با آل رسول ؟
(مثنوی۲/۲۲۰۸و۲۲۰۹)
فیض: عطا وبخشش، در معنی عرفانی القاء مطلبی بر دل که از طریق الهام و کسب صورت می گیرد، و هرگاه فعل فاعل بدون عوض باشد و همیشگی و هدفی و مقصودی نداشته باشد فیض گویند. فیض که از دیدگاه عرفا به اقدس ومقدس تقسیم می شود. (ر.ک، فتح الهی و سپه وندی، ۱۳۸۷: ۱۷۳)، نَفس: آسایش دادن دل به لطایف غیب است صاحب نفس باریکتر از صاحب احوال است، صاحب وقت مبتدی است و صاحب نفس منتهی و صاحب احوال در میانه آن دو قرار دارد. صاحب احوال واسطه است و انفاس پایان درجه ومرتبه اصحاب دل باشد، و احوال خداوندان روح و انفاس را اهل سرّ میباشند، در نتیجه بالاترین عبادت ها شمردن نفس برای خداوند باشد. خداوند دل را به خاطر جایگاه خویش ساخت وتعبیه نمود و دل معدن معرفت حق است. (ر.ک، قشیری، ۱۳۸۳: ۱۲۷-۱۲۸)، امام حسین به یارانش میفرمایند: هدف خداوند از خلقت بشر معرفت و شناخت خودش بوده است، تا وی را ستایش و از غیر خود بینیازشان گرداند و در پاسخ فردی که از وی سؤال کرد. منظور از معرفت خدا چیست؟ امام جواب داد هرگاه به امام واجب الاطاعه شناخت پیدا کردی. و حضرت علی (ع) در این مورد بیان میدارد: سلام بر امامی که نَفس خداست و سنتها به او وابسته است، و امام چشم خداست وکسی که به امام معرفت یابد به کمال میرسد. (ر. ک، فروزانفر، ۱۳۹۰: ۲۹)، نَفس: لفظ نفسُ الشیء بیشتر باطن و ذات چیزی منظور است و آن نفس ناطق بشری است این نفس نفسی بوقلمونی است، هر لحظه بت عیار به رنگی درآید، هاروت وجود است و هر لحظه نقشی به دریا زند بتی بیش نیست. اگر به او بنگری تفکر خیر عبادت است وگر نه نگریستن به او شرک ومانع عروج، بهترین لذت قهر وی است، وگر نه این گبر هاروتی تو را میبلعد. حضرت پیامبر (ص) می فرمایند: «أَعْدَی عَدُوُّکَ نَفْسُکَ ألْتّی بَینِ جَنْبَیْکَ »، برابر فرموده حضرت علی (ع) تأیید فرموده فرستاده حضرت حق میباشد: «لا عَدُوَّ اَعْدی عَلَی ألْمَرْءِ مِنْ نَفْسِهِ». (ر. ک، نیکلسن، ر، ا، ۱۳۷۲: ۱۱۸ – ۱۱۹)، یاسین: یاسین کنایه از مراتب جامعه وحقیقت محمّدیه میباشد، در قرآن هدف از وجود حروف مقطعه بیان اسرار و رموز و اسرار الهی است و همچنین اسم سی و ششمین سوره کلام وحی است. و از احادیث معروف حضرت خاتم است که می فرماید: « إِنَّ لِکُلِّ شَیءٍ قَلْبَاً وَ قَلْبُ ألْقُرآنِ یَاسین » قلب منبع روح است که موجب پایداری جسم است، و حقیقت محمّدیه به مانند روح عالم است که می فرمایند: « لَوْلاکَ لَما خَلَقْتُ الاَفلاک » هرلحظه یاسین که قلب قرآن است حامل اسراری از حقیقت محمّدیه وجامعه که در حروف کلمات قرآنی تعبیه شده است. حق تعالی می فرماید: اگر تو نبودی افلاک را خلق نمی کردم، در حدیث نبوی بین گردیده است که: « لَولا مُحَمَّدٌ (ص) مَا خَلَقْتُ الْدُنْیَا وَ ألْآخِرَهَ وَ لا ألْسَّمواتِ وَ ألْاَرْضَ وَ ألْعَرَشَ وَ لَا ألْکُرسِیَّ وَ لَا ألْلُوحَ وَ لَا ألْقَلَمَ وَ لَا ألْجَنَّهَ وَ لَا ألْنَّارَ وَ لَوْ لَا مَحَمَّدُ مَا خَلَقْتُکَ یَا آدَمُ » وجمیع حروف مقطعه در سوره یسین آیه(۵۸) در حرف سین جمع گردیده است. (سَلَامٌ قَوْلًا مِن رَّبٍّ رَّحِیمٍ) آشکار است. ولای: ولایت حفظ و مراقبت حق را گویند، که بنده را از هر چه منافی قرب است نگاه دارد. اشاره به آیه ۵۵سوره مائده: (إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِینَ آمَنُواْ الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاَهَ وَیُؤْتُونَ الزَّکَاهَ وَهُمْ رَاکِعُونَ).(ر.ک، سلیمانی، ۱۳۹۰ : ۲۷۹و۲۸۶)
مَــاهِ چَهَـــاردَه بَــدرِفُــرُوغَــن