(همان،ص۱۰۵)
رودکی گرچه مستقیماً از مرگ زیاد نگفته است.اما مضامینی در اشعار او هست که برگرفته و متأثّر از مرگ و مرگ اندیشیِ اوست.دنیاستیزی و بدگویی از جهان که یکی از همین مضامین مهّم اشعار اوست، نتیجۀ تأثیر وجود مرگ است که زندگی دنیایی و جهان را در نظر او بی اعتبار جلوه داده است.دلیلی جز مرگ ندارد که شاعر، دنیا را به مار تشبیه کرده است.چرا که در نهایت انسان را هلاک می کند.مردن انسان در جهان و کوچ او از آن، باعث شده است که دنیا را ماری تصوّر کند که جویندۀ خود را هلاک می کند.
مار است این جهان و جهانجوی مارگیر از مارگیر، مار برآرد همی دمار
(همان،ص۱۲۴)
گرچه دورۀ رودکی،عصر رامش و سامان بود و مردم در آسایش و کامکاری روزگار می گذراندند،اما نکوهش دنیا هنجار و سنّت خود را از دست نداده است.به نظر می رسد در چنین اوضاع به کامی هیچ دلیلی جز مرگ اندیشی و یاد آن ندارد که از شیفتگی به جهان و زندگی دنیایی بدگویی و نکوهش کند.
ای عاشق دل داده بدین جای سپنجی همچون شنمی شیفته بر صورت فرخار
(رودکی، دیوان ،ص۱۲۴)
کمیت طول عمر،در نظر شاعر، با وجود مرگ در زندگی ارزش خود را از دست داده است.شاعر با مرگ نسبت به دنیا تفکّر می کند و شرایط و احوال متفاوت را می سنجد. بی اهمیت جلوه کردنّ چگونه بودن زندگی برای او،ناشی از سرنوشت یکسانی است که همه به سوی آن در حرکتند،یعنی مرگ. او با مرگ حالات مختلف زندگی را بررسی می کند،در نهایت به بی تفاوتی چگونگی زندگی ای می رسد که سرانجام آن مرگ است.
زندگانی چه کوته و چه دراز نـه بـه آخـر بـمـرد بایـد بـاز؟
خواهی اندر عنا و شدت زی خواهی اندر امان به نعمت و ناز
خواهی اندکتر از جهان بپذیر خـواهی از ری بـگیر تا به طراز
این همه روز مرگ یکـسانند نـشـناسی ز یـکدگـرشـان بـاز
(همان،صص۱۲۷و۸)
همه چیز زندگی و گونه های مختلف کیفیت زندگی را به یک نقطه می رساند و آن هم مرگ است. رودکی می گوید: هر نوع زندگی ای که در جهان دارید، تفاوتی نمی کند، چه ثروتمند باشی یا تهیدست، در آخر همه یک سرنوشت را خواهند داشت، مرگ. پس به داشته ها مغرور نباید بود و از نداشته ها غمگین نشاید بود.
جهان برای شاعران فریبنده است. چرا که خود را آنگونه که هست نشان نمی دهد. به جای سیمای واقعی، سیمای غیر واقعی خود را بر مردم بروز می دهد. به همین خاطر رودکی می گوید: برای دیدن چهرۀ حقیقی او باید با چشم خرد نگریست تا در پی حفظ و نجات خویش برآیید. چرا که دریایی است که غرق می کند.
این جهان را نگر به چشم خرد نی بدان چشم کاندرو نگری
همچو دریاست و ز نکوکاری کشـتیی سـاز تا بدان گذری
(همان، ص۱۵۴)
مرگ پند آموز
انسان همواره از مرگ دیگران متأثر می شود. همین تأثر باعث تحوّل روحی و فکری در او می شود که به تغییر نگاه او به زندگی، هستی و مرگ می انجامد. به همین خاطر است که شاعران به پندپذیری و عبرت گیری از مرگ دیگران توصیه می کنند. مرگ دیگران و تجربۀ هر روزۀ مشاهدۀ مرگ آنها، برای فرد، پندآموز و عبرتْ بخش است.انسان با دیدنِ مرگ همسایه، مرگ خویش را فرایاد می آورد که روزی فرامی رسد.رودکی با دیدن مرگ شهید بلخی به اندیشیدن و عبرتْ گیری دعوت می کند و همچنین به اندوختن توشۀ جان که اعمال خیر است،توصیه می کند.
کاروان شـهید رفـت از پیش وآن ما رفته گیر و می انـدیـش
توشۀ جان خویش ازو بربای پیش کایدت مرگ پـای آگیش[۳۹]
(رودکی، دیوان،ص۱۳۰)
شاعران ما در مرگ اندیشی به یاد گذشته و انسان های آن می افتند.مرگ اندیشی حسّ ِ نوستالژی را در آنها زنده می کند و به یاد ایام جوانی خود می افتند و بر ایام خوش آن تأسف و حسرت می خوردند.(مرا بسود و فرو ریخت هر چه دندان بود….) شاید بتوان گفت؛ بزرگترین عاملِ یادکردنِ گذشته، مرگ اندیشی انسان باشد. شاعران یادی از زود گذری عمر و بی وفایی دنیا و بی ارزشی داشته های دنیایی می کنند.خود مرگ برای آنها معنا و مفهومی ندارد.مرگ در آنها تنها حسّ ِ حسرت جوانی و اندوه رفتن بزرگان و تأسف عمر بیهوده را برمی انگیزاند.
مهـتران جـهان هـمه مـردند مرگ را سر همه فرو کردند
زیر خاک اندرون شدند آنان که همه کوشک ها برآوردند
(همان،ص۱۱۳)
پند پذیری از زمانه مهمترین نصیحت و توصیه ایی است که رودکی به انسان می کند[۴۰]. یادْ کردِمرگ برای آنها تنها بخاطر عبرت بینی و پندآموزی است.
تصویرآفرینی با مرگ[۴۱]
یکی از روش هایی که می توان به دیدگاه شاعران نسبت به مرگ پی برد،کاویدن تصویرهای شاعرانه ای است که از مرگ به دست داده اند.قطعاً پشت هر تصویری، جهان بینی ای یا حالتی از درونیّات انسانی نهفته است.مخصوصاً در تشبیهات،نوع و چگونگی تصوّر شاعران از مرگ به خوبی نمایان است.انسان از مردن ناراضی است. گویی از سر اجبار می میرد! چرا که تصویرهایی که از مرگ بدست می دهد حاکی از کراهیّت او از مرگ و مردن است. وقتی رودکی کین و کینه را از جهت تأثیرگذاری و سرعت و هیبت نفوذ کنندگی در جان به مرگ تشبیه کرده است،بیانگر اکراه و وحشت و ترس انسان از مرگ است و همچنین هراسی که فرد از شنیدن و یادکرد آن در درون پیدا می کند.
کین تو در جان چون مرگ بود زودکرای مهر تو از دل پر رنج بود زود گسل
(رودکی،دیوان، ص۱۳۳)
مرگ در جان انسان سهمناک است و انسان از آن احساس وحشت می کند.گاهی شاعر با حالت اندوهناکی،خود را محکوم و شکار مرگ می داند که گزیر و گریزی از آن ندارد.گاهی بیان حتمی بودن مرگ و ناتوانی انسان در برابر آن،در اشعار بعضی از شاعران با چنان سوز و اندوهی بیان شده است که می توان آنرا سرنوشت تراژیک انسان خواند.
جمله صید این جهانیم ای پسر ما چو صعوه،مرگ بر سان زغن
هر گلی پژمرده گردد زو نه دیر مـرگ بفشـارد هـمه در زیر غن
(رودکی، دیوان ،ص۱۳۷)
همواره اظهار شده است که در ادبیات، شاعران و نویسندگان از جهان بد گفته اند و چهرۀ دنیا در نظر آنها زشت و کریه خودنمایی کرده است.اما هیچ وقت نگفته اند چرا؟علّت آن چیست که انسان(شاعران) از جهان ناخشنود اند؟اگر این مطلب علّت یابی شود شاید به یک عامل برسیم،آن هم مرگ است.شاید یکی از دلایلی که آدمی از این جهان متنفر و بیزار است و همواره آنرا نکوهش می کند،نسبت دادن مرگ بدان باشد.به تصوّر انسان مرگ مال این جهان است.گویی مرگ و جهان را یک چیز دانسته است که پس از مدتی او را هلاک می کند. آدمی مرگ خود را از جهان می داند و آن را علّت و باعثِ مرگ خود قلمداد می کند، به همین خاطر دنیا در نظر او زشت و ناپسند جلوه می کند.آغشتگی جهان به مرگ و نیستی باعثِ بد جلوه کردن جهان در ذهن و نظرِ او شده است.از این روست که دنیای پس از مرگ را بیمرگ می داند و آنرا خوشایند و پسندیده قلمداد می کند.بنابراین تصوّر بدی که از دنیا در ذهن ها نقش بسته،به خاطر مرگی است که آنرا از این جهان می دانند.
ترک دنیا،راهکار مقابله با بیمِ از مرگ
اگر انسان می توانست خود را از مرگ نجات دهد و راهی برای نجات از آن می یافت،هیچگاه نمی خواست بمیرد و تن به مرگ نمی داد.به همین خاطر است که همواره آرزوی رهایی از مرگ را در ذهن می پروراند.گاهی جویای آب حیات می شود و زمانی در جستجوی میوۀ درخت جاودانگی برمی آید و گاهی از حیات دوباره سرمست می شود. در همین راستا رودکی برای در امان ماندن از مرگ، به عزلت گزینی و گوشه نشینی توصیه می کند.ترک دنیا برای او نوعی ترس زدایی از مرگ است. به دنبال این است که مرگ را در چشمِ خود آسان جلوه دهد. هدف از گوشه نشینی هم کناره گیری از دنیا و کسب فضایل و انجام عبادات است:
خـواهی تـا مـرگ نیابد تو را خـواهی کز مـرگ بیابی امـان
زیر زمین خیز و نهفتی بجوی پس به فلک بر شوی بی نردبان[۴۲]
(رودکی، دیوان،ص۱۴۸)
ترک دنیا، در نظر شاعران حکم پادزهری را دارد که باعث از بین رفتنِ ترس انسان از مرگ می شود. مرگ، دنیا و زخارف آنرا از انسان می گیرد و بین انسان و دنیا جدایی می افکند. از این رو ترس و وحشت و بیزاریِ انسان از مرگ به خاطر همین مسئله است. در نتیجه راه نجات انسان از بیمِ مرگ کناره گیری از دنیاست[۴۳].
جاودانگی روح
در تمام طول تاریخ،باور به جاودانگی و حیات پس از مرگ در اعتقادات تمام انسان ها به صورت های گوناگون نمود یافته است.در هیچ نحلۀ فکری و هیچ قومی از اقوام ابتدایی نشانی از باور و اعتقاد به فنا و نابودی انسان یافت نمی شود.از تصویرهای نقاشی شدۀ پرواز جان به صورت پرنده در غارها و تخته سنگ های قبایل ابتدایی گرفته تا فرهنگ و آیین مومیایی مصریان باستان و همچنین توشه هایی از طلا و جواهرات و خوردنی هایی که همراه مرده در قبر دفن می کردند[۴۴]،همه و همه بر اعتقاد به زندگی دوبارۀ انسان دلالت دارند.از این رو، باور به جاودانگی انسان همواره در ذهن و فکر انسانها نقش بسته است.در ایران باستان نیز به جاودانگی و آسمانی و الهی بودن روح اعتقاد داشتند که بعد از مرگ از تن خاکی جدا می شود و به اصل و مأوای حقیقی خویش باز می گردد.«در آئین مزدیسنا روان جاودانی است. پس از مرگ از تن جدا شده بسوی جهان مینوی می گراید»[۴۵]. در نتیجه معتقد بودند که آنچه با مرگ می میرد، تن و جسم آدمی است نه روح و جان او.این باور با مهرِ تأیید از جانب اعتقادات اسلام اصالت خود را حفظ کرد.رودکی در رثای ابوالحسن مرادی گوید:
جان گرامی به پدر باز داد کــالبـد تـیره بـه مـادر سـپـرد
آنِ ملک با ملکی رفت باز زنده کنون شد که تو گویی،بمرد
(رودکی، دیوان،ص۱۰۸)
انسان میل به جاودانگی و تصوّر از جاودانگی را در روح، به عنوان پدیده ای زوال ناپذیر، نشان داده است. او پس از مشاهدۀ زوال و فنا و تباه جسم، اندیشه و تصوّر جاودانگیِ خود را از دست نداد. انسان نتوانست بپذیرد که با مرگ فانی می شود. بنابراین برای خود جنبۀ دیگری که به سوی جاودانگی در حرکت است، قائل شد و آن روح است.
فردوسی
بیان مفاهیم کلّی از مرگ
محور اصلی اندیشۀ مرگ در فردوسی،مصراع معروف ابوالعتاهیه[۴۶]، است که گفت:لِدوا لِلْموتِ و ابْنوا لِلخرابِ[۴۷]؛ که آگاهی اولیه و واقعی هر انسانی نسبت به سرنوشت خویش است.شاید نخستین معرفت فلسفی و هستی شناختی انسان این باشد که:
بسته به نوع کنتور تعیین شده و متراژ ملک، متفاوت است. در حال حاضر مبلغ تعیین شده باید به صورت نقدی به حسابی در شعبه بانک واقع در شرکت گاز واریز شود و فیش واریزی به مدارک قبلی الصاق گردد.
مشکلات موجود در سیستم فعلی:
-
- مراجعه حضوری متقاضی به شرکت گاز، شرکت نفت و نظام مهندسی ساختمان
-
- تکرار مراجعات در صورت تکمیل نبودن مدارک
-
- افزونگی در بعضی اطلاعات درخواست شده، همچون فیش عوارض نوسازی، شناسنامه و کارت ملی باهم.
۵-۲-۲ روش پیشنهادی برای فرایند اشتراک پذیری:
برای شرکت گاز با بهره گرفتن از فناوری اطلاعات به عنوان تواناساز[۲۶] به مهندسی مجدد فرایندها پرداخته شده است. به طوری که وظایفی که در سیستم مشترکین بوده را همگی در قالب فرایندهایی مهندسی مجدد کردیم.
اولین پیشنهادی که در جهت رفع مشکلات فعلی میتوان بدان اشاره کرد حذف مراجعات حضوری است. به دلیل لزوم تایید مدارک مورد نیاز، از جمله نقشه نظام مهندسی، مدارک شناسایی و مانند آن، امکان ارائه اشتراک پذیری در وب سایت شرکت گاز محیا نمیشود. برای الکترونیکی کردن خدمات و حذف مراجعه حضوری همه به شرکت گاز طرحهای پیشخوان دولت پیشنهاد میگردد. کاهش فاصلهی مراکز خدمات با مخاطبان و توزیع متناسب امکانات در شهرها و روستاهای کشور، ضرورت ایجاد مراکز و دفاتری را در گستره شهرها و حتی در روستاهای کشور برای عملیاتی کردن این خدمات، اجتناب ناپذیر کرده است.
با اتصال شرکت گاز به دفاتر پیشخوان دولت میتوان خدمات مربوطه را در چندین نقطه شهری و روستایی به مردم ارائه کرد و با این روش مراجعات حضوری به سه شرکت که هر کدام در یک نقطه شهر قرار دارند را حذف کرد. برای این منظور باید سیستمی تحت وب طراحی گردد و و تمام مراحل اشتراک گاز وبعد از آن را در مراکز پیشخوان خدمات دولت انجام داد. پیش خوانهای دولت دفاتر خدمات ارتباطی هستند که ﻣﺮﺍﻛﺰ ﺧﺪﻣﺎﺕ ﺭﺳﺎﻧﻲ ﺍﻟﻜﺘﺮﻭﻧﻴﻜﻲ ﺍند. این مراکز ﻛﻪ ﺗﻮﺳﻂ ﺑﺨﺶ غیرﺩﻭلتی اﻳﺠﺎﺩ ﺷﺪﻩ ﻭ میتواند ﺧـﺪﻣﺎﺕ ﻭﺍﮔﺬﺍﺭ ﺷﺪﻩ ازسوی دستگاههای اجرایی را مستقیما به مردم ارائه نماید. بدین صورت که مراکز پیشخوان دولت که به تعداد زیاد در اقصی نقاط شهر و نیز در شهرستان ها مستقر هستند فرایند اشتراک پذیری گاز را نیز تقبل کنند و با ارتباط قوی با شرکت گاز و پیمانکاران آن در اسرع وقت جهت وصل گاز متقاضیان اقدامات لازم انجام شود.
۵-۲-۲-۱ دفاتر پیشخوان دولت
دریافت خدمات دولتی به صورت مساوی برای تمامی اقشار جامعه، شناسایی مجراهای ارتباطی و تکثر کانالهای ارتباطی، ایجاد ساز و کارها و بسترهای لازم به منظور عرضهی خدمات مناسب، در دسترس بودن مراکز خدمات ومانند آن از جمله مهمترین موضوعاتی است که هر دولت خدمتگزار باید به صورت تشکیلاتی برای آنها برنامههای شفاف ومشخصی ارائه کند.
دفاتر خدمات ارتباطی که وظایفشان ارائه بخشی از خدمات سازمان های دولتی در تمامی نقاط شهری وروستایی است، از این پس به نام “دفاتر پیشخوان خدمات دولت” شناخته میشود.
درحال حاضر حدود ۱۶ هزار دفتر پیشخوان خدمات با عناوین مختلف، در کشور مشغول فعالیت هستند که نزدیک به ۱۰ هزار واحد آن در روستاها و حدود ۶ هزار واحد دیگر در شهرها به عرضهی خدمات دولتی از قبیل خدمات مخابرات، پست بانک ، آب و برق، ثبت احوال و مانند آن میپردازد. تجربه موفق واگذاری خدمات پستی ومخابراتی به دفاتر ارتباطی بخش خصوصی و الگوسازی برای فعالیت های مشابه در بخش خدمات تأمین اجتماعی، پلیس +۱۰ و شهرداری تهران و تنوع یافتن انواع دفاتر در دست تأسیس، دولت ومجلس شورای اسلامی را به آن داشت که با مبنا قراردادن دفاتر سازمان یافته خدمات ارتباطی کشور که شامل حداقل ۱۶۰۰۰ دفتر فعال در گستره شهرها و روستاهای سراسر کشور میباشند و تجمیع تمامی خدمات قابل واگذاری به آنها در چارچوب نیازهای روز افزون جامعه به انواع خدمات قابل دسترسی وتوزیع عادلانه این خدمات در شهرها و روستاها، با تدوین و ابلاغ قوانین وآیین نامه های لازم، بسترهای قانونی را برای فعالسازی دفاتر پیشخوان خدمات دولت و بخش عمومی غیر دولتی در سطح کشور با نظارت دستگاههای مسئول فراهم کنند.
دفاتر پیشخوان خدمات دولت با کار ویژه های بروکراتیک، اقتصادی و فرهنگی نقش بهسزایی در تسهیل و تسریع خدمات عمومی دولت در قالب مراکز عمدهی خدماتی اعم از پست، پست بانک، مخابرات، خدمات ارتباطات و ثبت احوال و بیمه و مانند آن ایفا میکنند.
دفاتر پیشخوان خدمات دولت برای ارائه بخشی از خدمات سازمانهای دولتی در تمامی نقاط شهری وروستایی به وجود آمدند. ضرورت و اهمیت این دفاتر در سالهای اخیر مبین و روشن است و ماهیت و کاربرد این دفاتر بر هیچ یک از مراکز اداری پوشیده نیست.
از جمله ویژگیها واهداف این دفاتر عبارت اند از:
-
- تجمیع خدمات عمومی و دولتی و تمرکز زدایی وافزایش بازدهی در سرعت و کیفیت خدمات کشوری.
-
- فرایند و فرآوردههای دفاتر پیشخوان خدمات دولت طبق منویات و رهنمودهای مقام معظم رهبری در جهت عدالتورزی، کاهش فساد اقتصادی و اداری، سهل المسیر شدن دالانهای بروکراتیک واستفادۀ عمومی وانعطاف پذیری سازمانی و رضایت بخشی بدنه اجتماع
در ساخت دولت الکترونیکی است.
- فرایند و فرآوردههای دفاتر پیشخوان خدمات دولت طبق منویات و رهنمودهای مقام معظم رهبری در جهت عدالتورزی، کاهش فساد اقتصادی و اداری، سهل المسیر شدن دالانهای بروکراتیک واستفادۀ عمومی وانعطاف پذیری سازمانی و رضایت بخشی بدنه اجتماع
۵-۲-۲-۲ دسترسی به نقشه تایید شده نظام مهندسی و تسویه حساب نفت
مهمترین عملیات مرحله اشتراکپذیری تعین نوع کنتورگاز مصرفی است. از اطلاعات جدولی که از سازمان نظام مهندسی ساختمان تحت نقشه است، برای تعیین کنتور استفاده میشود. با این سیستم تحت وب میتوان مراجعه حضوری به شرکت نظام مهندسی ساختمان را حذف کرد. بهطوری که سازمان نظام مهندسی ساختمان، با امنیت لازم در آن سیستم به صورت اینترنتی لاگین کند و اطلاعات نقشه را در آن برای ملک و مالکی خاص ثبت نماید و موقع مراجعه متقاضی برای عقد پیمان گاز، آن اطلاعات فراخوانی شوند.
نوع کنتور مصرفی متقاضیان توسط این سیستم به صورت اتوماتیک محاسبه گردد، برای این منظور لازم است از اطلاعاتی که نظام مهندسی ساختمان در اختیار سیستم قرار میگذارد و نیز حق انتخابهایی نظیر درخواست گسترش در آینده استفاده کرد.
تسویه حساب نفت بسیار ساده انجام میشود و تنها با مشاهده صفحه آخر شناسنامه افراد (خانه ۲۱ مهرهای ضروری) در صورت داشتن مهر با تحویل گرفتن کالابرگها یا کارت نفت سفید، نامه تسویه حساب صادر میگردد. پس میتوان مراجعه حضوری به شرکت نفت مرکزی را حذف کرد و کالابرگها یا کارت نفت سفید را هنگام مراجعه متقاضی برای عقد پیمان گاز از ایشان تحویل گرفت و بعدا به صورت پریودی حدودا هر ۱۰ روز یک بار آنها را به شرکت نفت مرکزی استان یزد تحویل داد.
برای تعیین کدپستی و محل دقیق ملک هم اکنون سیستمی در پیشخوانهای دولت مستقر است که با شماره تلفن کدپستی دقیق محل را مشخص میکند. در مواردی که متقاضی کدپستی دقیق ملک خود را نمیداند از سیستم یاد شده میتوان بهره گرفت.
۵-۲-۳ روند کار سیستم پیشنهادی
یک سیستم تحت وب برای مراکز پیشخوان دولت بایستی طراحی گردد به طوری که ابتدا از سازمان نظام مهندسی ساختمان، با امنیت لازم در آن به صورت اینترنتی لاگین شود و اطلاعات نقشه را در آن برای ملک و مالکی خاص ثبت نماید. فرد متقاضی درخواست اشتراک گاز با مراجعه به یکی از مراکز پیشخوان دولت مدارک لازم که شامل
-
- پروانه ساختمان یا پایان کار یا فیش عوارض نوسازی
-
- نعهد نامه محضری برای املاک فاقد سند
-
- کارت اشتراک یا قبض گاز همسایه
-
- اصل و تصویر شناسنامه
-
- اصل و تصویر کارت ملی
-
- اصل و تصویر سند مالکیت
میشود، را تحویل دهد. همانجا تسویه حساب نفت با تحویل گرفتن کالابرگ ها / کارت های نفت سفید صورت گیرد و اطلاعات وی در صورت راهاندازی سیستمی برای شرکت نفت، در آن سیستم نیز ثبت گردد و در صورت نبود این امکان، به صورت پریودی کالابرگ ها / کارت های نفت سفید تحویل گرفته شده را با مشخصات فردی به شرکت نفت تحویل داده شود.
سپس با فراخوانی اطلاعات نقشه تایید و ثبت شده از سازمان نظام مهندسی ساختمان، نوع کنتور مصرفی به صورت اتوماتیک توسط سیستم محاسبه گردد و مبلغ مورد نیاز به فرد متقاضی اعلام شود و همانجا به صورت الکترونیکی با دستگاههای POS پرداخت شود. پس از ثبت کامل اطلاعات، شماره اشتراکی برای وی به صورت خودکار تولید و کارت زرد رنگ گاز حاوی آن شماره به متقاضی داده شود تا در اسرع وقت برای وصل گاز ایشان مبادرت گردد.
شکل شماره ۱۳- روش پیشنهادی
شکل شماره ۱۳، به صورت شماتیک، روش توضیح داده شده را نشان میدهد.
۵-۳ فروش الکترونیکی گاز:
نهضت مشروطیت از جمله حوادثی است که با توجه به رهاوردی که به دنبال خود داشته، توانسته فضای زمانی جامعه ایران را از زمان تشکیل تا به حال تحت تأثیر قرار دهد. این تحول اساسی بدون شک با مشکلات و موانع جدی روبرو و در تعاملات بینالمللی و حیات اجتماعی ملموس بوده است. ساختار حاکم بر نظام ایران تا قبل از مشروطیت با اختیار مطلق شخص اول مملکت یعنی شاه تعریف میشد. این امر در دوران قاجار با انتصاب والیان شهرها از شاهزادگان خاندان سلطنتی، نظامی را ارائه داد که نتیجه آن تشدید نارضایتیها و به هم ریختن نظم و تأمین امنیت در عرصه های مختلف و بحران های تقریباً همه جانبه بود. از سوی دیگر ایران به سرعت با چهارچوب کلی نظامات غربی آشنا شد. (سعیدیان جزنی،۱۳۸۵: ۳۴۴)
یکی از مراکز بزرگ نهضت آزادی خواهی و مبارزه علیه استبداد و به ثمر رسانیدن این نهضت شهر اصفهان و مردم آن بوده است. شخصیتهای مهمی علاوه بر شخص شاهزاده «در به ثمر رسانیدن مشروطیت سهم عمدهای دارند مثل میرزا نصرالله ملک المتکلمین، شیخ نورالله و دیگر علما بیشک از مهمترین عوامل پیشرفت این مقصود بوده است». (مهدوی،۱۳۶۷،ج۲: ۴۵) با این حال در کتاب ها و مقالاتی که تاکنون در مورد مشروطیت نوشته شده به هیچ وجه حق اصفهان ادا نشده است. (همای بن طرب،۱۳۴۲: ۵۰۳، پاورقی)
اولین بار بیآن های از طرف علمای اصفهان به جهت حمایت از «مشروعیت» منتشر گردید که در آن علمای اصفهان حمایت خود را «در اعلای کلمه اسلام و احیای سنن شریعت» اعلام کردند و گفتند که حاضراند جان، مال و عمر خود را در «مقصد مقدس و حفظ حمایت مشروعیت» بدهند و «امید نصرت از حضرت احدیت و توجهات امام عصر داشته باشند» و زیر آن را «شیخ محمدتقی نجفی، میرزا محمدعلی کلباسی، شیخ نورالله نجفی، ملا اسماعیل نقنهای، میرزا ابوالقاسم زنجانی، میرزا ابوالحسن بروجردی و آقاشیخ مرتضی» مهر کردهاند. (مهدوی،۱۳۶۷،ج۲: ۴۹)
همزمان با این فعالیت ها، از سوی دیگر شاهزاده هم تلاش هایی را برای سرنگونی برادرش را آغاز کرد. (معاصر،۱۳۵۳: ۲۵). «از شاهزاده دعوت شده است که به نهضتی که برای برکنار نمودن شاه از سلطنت تشکیل یافته، ملحق گردد.» (معاصر،۱۳۵۳: ۲۷-۲۶)
مشروطه به واسطهی اعتراضات مردمی در دو مهاجرت علما و بزرگان تهران به نامهای مهاجرت صغری (۱۶ شوال ۱۳۲۳ تا ۱۶ ذیالقعده ۱۳۲۳ ﻫ . ق.) و مهاجرت کبری (۲۴ جمادی الاول ۱۳۲۴ تا ۱۴ جمادیالثانی ۱۳۲۴ ﻫ . ق.) مشهور شدهاند، به منصهی ظهور رسید و ظاهراً حرکت مردم اصفهان علیه استبداد به دورهی مهاجرت کبری برمیگردد. (عسکرانی:۱۳۸۴، ۱۱۸)
زمانی که علمای تهران در قم در مهاجرت کبری به سر میبردند، علمای اصفهان، «شیخ حسن العراقین» که قبلاً ذکر آن رفت و از وابستگان و مقربین شاهزاده بوده، را به قم فرستادند تا ضمن اطلاع از کم و کیف ماجرا، همبستگی اصفهانیها را به جریان مبارزه با استبداد اعلام نماید. وی به متحصنین تهرانی گفت: «همهی اهل اصفهان عازمند به حرکت و مرا فرستادند که کسب تکلیف نماید و آنچه که بفرمایید اطاعت خواهد شد». (ناظمالاسلام،۱۳۷۱،ج۱: ۴۵۷) آقانجفی و آقا نورالله نیز به خاطر ارتباط با نجف و تأسی از آخوند خراسانی تصمیم گرفتند تا به جمع متحصنین بپیوندند. (بهشتی سرشت،۱۳۸۰: ۲۹۳) «روز چهاردهم [جمادی الاول ۱۳۲۴هـ .ق.] از اصفهان شیخ العراقین حاجی آقا سدهی وارد [قم] شدند. فردا اطلاع دادند که آقانجفی و دیگران هم هجدهم حرکت می کنند و در تاریخ شانزدهم آقای آقامیرزا احمد، حاجی میرزا ابوالقاسم زنجانی و حاجی کلباسی و بعضی دیگر حرکت کردند» (دولت آبادی،۱۳۹۰: ۲۶۹)
برخی از منابع معتقدند که آقانجفی و آقا نورالله راهی قم شدند و دلیل آن را این می دانند که پنج روز بعد که خبر رسید «اصفهان و کاشان و دهات اطراف قم به هیجان آمدهاند. تلگرافهای زیادی از شهرها به علما مخابره شد، اما در ذیل تلگراف اصفهانیان، نام این دو برادر نجفی نیامده است.» (ناظم الاسلام،۱۳۷۱،ج۱: ۴۶۶ و صفایی،بیتا: ۱۴۴) اما منابع دیگری اذعان دارند که علیرغم قصد آقایان مسجدشاهی، به علت صدور فرمان مشروطیت از طرف شاه این کار انجام نشد. (نجفی،۱۳۷۱: ۱۹۸ و جواد زاده،۱۳۸۴: ۱۰۴)
کسروی در مورد مشروطهی اصفهان مینویسد: «در اسپهان پیش از جنبش، ملایان بویژهی آقانورالله و آقانجفی، بسیار چهره می بردند و در همه چیز مردم را به دلخواه خود راه میبردند. از این رو مشروطهخواهی در اسپهان رو به ملابازی داشت و اسپهانیان بیش از همه به کارهای بیهوده و نمایش های خنک میپرداختند». (کسروی،۱۳۵۹،ج۱: ۳۸۷) و در جای دیگری مینویسد: «در یکی از روزنامههای تهران در آن روزها، تکه ای دربارهی اسپهان نوشته که جناب آقای ثقهالاسلام و جناب آقانورالله تشریف برده بودند در سده به جهت تمشیت مجلس آنجا شخصی از آقایان محترم آنجا خواب دیده بود حضرت حجتعجل الله تعالی فرجه را که خلاصه خواب این است که حضرت به آن آقا فرموده بودند، فرزند بگو به مردم مجلس مشروطه را یاری کنید. به هر حال آقا خواب خود را به مردم سده فرموده بودند از قرار مذکور هفت صد نفر از جوآن های رشید سده اسم خود را ثبت دادهاند که لباس مخصوص بپوشند با نشان مجلس، سربازهای فدایی مجلس بوده باشند و فعلاً در تهیه نشان ساختن هستند و نیز از قرار مذکور روی نشآن های آن ها نوشته است سرباز فدوی مجلس مقدس و هر پنجاه نفر یک رییس برای خود معین نمودهاند و روی نشان رییس آن ها در این شعر نوشته شده : فدای مجلس ملی و حکم نورالله اقول اشهد ان لا اله الا الله» (کسروی،۱۳۵۹،ج۱: ۲۶۶-۲۶۵)
پس از مدتها تلاش، بالأخره درخواستهای متحصنین در ۱۴ جمادیالثانی ۱۳۲۴ﻫ . ق. / ۵اوت ۱۹۰۶ م پذیرفته شد و مظفرالدین شاه فرمان مشروطیت را صادر کرد و مظفرالدینشاه بیمار مدتی بعد در بیست و چهارم ذی قعده ۱۳۲۴ ﻫ . ق. درگذشت. (دولت آبادی،۱۳۹۰: ۲۸۶)
علمای اصفهان به شهر خود بازگشتند اما شیخ العراقین با علمای تهران به پایتخت رفت. (ناظمالاسلام،۱۳۷۱: ۴۹۴) و تا مدتی بعد در آنجا ماند و گزارشات وقایع پایتخت را پیدرپی تلگراف میکرد. (نگاه کنید به: انجمن مقدس: ۵ ذیالحجه ۱۳۲۴، سال اول: ش ۳-۴، همه صفحات)
۲۱ رجب آن سال، اعلامیه رسمی دولت در پذیرش مشروطیت به گوش همهی ولایات رسید. آقایان علما از صدراعظم خواهش نمودند که تلگرافی به ولایات از طرف دولت مخابره کنند و مظفرالدین شاه هم دستور طبع «نظامنامه مجلس» را صادر و به همه ولایات ارسال شد. (ناظمالاسلام،۱۳۷۱،ج۱: ۵۱۴-۵۱۳)
در طی نهضت مشروطه شاهزاده رابطهای توأم با رقابت و دوستی با علما و بزرگان اصفهان داشت به گونهای که دو طرف از یکدیگر حساب میبردند. این فضا نوعی تکثر قدرت را موجب میشد. رابطهی شاهزاده و مشروطهی اصفهان را میتوان در منحنی بررسی کرد که سمت اول درخواست عزل او از قدرت و سمت دیگر درخواست مردم اصفهان جهت نایبالسلطنگی شاهزاده می باشد. عدهای به غلط پنداشتهاند که تشکیل انجمن ولایتی اصفهان اصولاً برای مقابله و ضدیت با قدرت شاهزاده بوده است. (رجایی،۱۳۸۵: ۳۴۲-۳۴۱).
در ۲۷ رجب از همه ولایات خواسته شد که وکلای خود را انتخاب کرده و به تهران گسیل دارند. این تلگراف که به اصفهان رسید به تاریخ ۵ شعبان ۱۳۲۴ﻫ . ق. نخستین نشست مشروطیت در خانهی آقانجفی، با حضور شاهزاده، علما و تجار تشکیل شد. (خارابی،۱۳۸۶: ۴۱) در عصر همان روز در خانهی رکنالملک (نایب السلطنه اصفهان) جلسهی دیگری با حضور شاهزاده و بزرگان شهر تشکیل شد و شاهزاده «خیلی امیدواری به عموم مردم از رأفت و رحمت اعلیحضرت همایونی و اجرای قانون مساوات و قواعد مجلس شورای ملی دادند. همین چند روزه شروع به انتخاب وکلا خواهد نمود.» (رجایی،۱۳۸۵: ۱۰۳)
شاهزاده در بوجود آمدن مشروطیت اصفهان نقش مهمی داشت، اما افکار عمومی و خواست دیگر طبقات جامعه هم در این تصمیم مؤثر بود. سرانجام در جلسهای که در تاریخ ۴ ذیالقعده ۱۳۲۴ ﻫ . ق. تشکیل شد، همهی حضار قسم یاد کردند که از مشروطه دفاع نمایند و در میان آن ها بیست و دو نفر از روحانیون از جمله آقانجفی، آقا نورالله، شیخ مرتضی ریزی، میرزا محمدعلی کلباسی، ملا محمد اسماعیل نقنهای، میرزا احمد، میرزا مهدی دولتآبادی و میرزا عبدالکریم گزی و … دیده میشود. شاهزاده نیز همه نوع همراهی را نشان میداد؛ او نطقی تهیه کرده که در جلسه مذکور به توسط آقا نورالله قرائت شد. در آن جا او تشکیل مجلس ملی اصفهان را به همه تبریک گفته و خواستار برقراری و دوام آن شد. (الجناب،۱۲ ذیالقعده ۱۳۲۴،سال اول،ش۳: ۲) و اعلام کرد که امروز از بهترین اعیاد ملی است که مجلس ملی، در این شهر افتتاح میشود و اگر انتخاب اعضای این مجلس از روی علم و اطلاع و آگاهی باشد، بیشتر باعث استحکام دولت و ملت است و اعلام کرد تمام قواعد و قوانین سابق منسوخ و شخصاً برای اجرای احکام این مجلس حاضر است تا سرانجام خوشی داشته باشد و بر قبضه شمشیر دست گذارد و گفت آن را با این اجرا میکنم. (الجناب،۱۲ذیالقعده۱۳۲۴،سال اول،ش۳: ۸) بی تردید شاهزاده از اوضاع روز دنیا آگاهی داشت؛ او این در جای جای کتاب خاطراتش از واژه هایی مثل قانون، پارلمنت، ملی گرایی، وطن، ملت و … استفاده کرده و به نظر می رسد که علاقمند بود تا ایران حرکتی رو به جلو داشته باشد.
شاهزاده در همین جلسه «میرزا باقرخان منشی باشی» را به عنوان نماینده خود معرفی کرد و دستور داد تا اعضا مجلس از روی قانون منتخب و معین شوند. ظاهراً آنچه از متن سخنرانی شاهزاده بر میآید، نگاه او به مجلس تازه تأسیس اصفهان، فقط انجمن ناظر نبوده که مجمعی برای ترتیب انتخاب مجلس شورا باشد. بلکه چیزی را مدنظر داشته که بعدها انجمنهای ایالتی و ولایتی نامیده شد. (الجناب،۱۲ذیالقعده ۱۳۲۴،سال اول،ش۳ : ۸)
به هر حال به علت معلوم نبودن چگونگی انتخابات، شاهزاده اسامی اعضای انجمن را مشخص کرده «آخوند ملاعبدالکریم جزی، آقامیرزا محمدرضا، میرزامحمدحسین کازرونی، میرزامحمدحسین صدرالاسلام، میرزا یحیی، جهانگیرخان، میرزا عبدالحسین انصاری، ملکالتجار، محمدحسین، امینالتجار، محمد صادق، سید محمدحسن، میرزا محمد و آقایانی که بالمتناوبه باید در مجلس تشریف داشته باشند: حجهالاسلام [آقانجفی]، ثقهالاسلام [آقانورالله]، میرزا محمدمهدی» (الجناب،۱۹ ذیالقعده۱۳۲۴،سال اول،ش۴: ۴)
چند تلگرافی نیز به تهران ارسال شد. اولی به تاریخ جمعه ۱۲ ذیالقعده ۱۳۲۴ ﻫ . ق. میباشد: «مجلس مقدس شورای ملی دامت برکاته. وکیل علما و تجار امروز چاپاری حرکت نمودند. وکیل جناب آقامیرزا هادی جواهری به اکثریت آراء معین شده حرکت می کند. شیخ نورالله» (ناظمالاسلام،۱۳۶۴،ج۲: ۳۴) و تلگراف دوم در مورد تشکیل مجلس ملی اصفهان (انجمن ولایتی اصفهان) است که خبر تشکیل آن را به اطلاع شورای ملی رساندهاند که طی آن از شاهزاده میرزا اسدالله درخواست کردند که «ارکان محترم شورای ملی را مستحضر سازید که حضرت اشرف اسعد والا شاهزاده ظلالسلطان روحنا فداه پریروز مشخصاً مجلس ملی را در عمارت چهل ستون افتتاح فرمودند و نطق مفصلی در فواید و نتایج مجلس محترم بیان فرمود» و از نمایندگان منتخب دو نفر انتخاب شدند که قرار است به سمت تهران حرکت کنند و سایر نمایندگان بزودی انتخاب و به مجلس فرستاده خواهند شد و در ادامه اعلام کردند که در مورد تأسیس بانک ملی تلاش بسیاری شده مشغول جمع آوری سرمایهی اولیه آن هستند. (ناظمالاسلام،۱۳۶۴،ج۲: ۳۴) و تلگراف سوم از طرف خود شاهزاده؛ او خطاب به مجلس شورای نوشت که «من همیشه در کار مردم، همیشه با احتیاط جلو میروم تا مبادا حقی ضایع شود» و گفت بزودی نمایندگان اصفهان را خواهم فرستاد. (ناظمالاسلام،۱۳۶۴،ج۲: ۵۹)
در پاسخ هم مجلس شورای ملی از مساعدت شاهزاده و همراهی او در جهت تأسیس انجمن ولایتی، انتخاب نمایندگان مجلس اصفهان و برگزاری انتخابات سپاسگزاری نموده است. (ناظمالاسلام،۱۳۶۴،ج۲: ۳۴)
با این حساب شاهزاده خود به تعیین اعضای انجمن ولایتی دستزده و اعضای انجمن را به دو دسته اعضای دائم و غیردائم تقسیم کرده بود. اعضای دائم شامل آقانجفی، آقانورالله و میرزا محمدمهدی ارباب میباشند و اعضای غیردائم با درجه دوم شامل طیف وسیعی از اصناف و طبقات شهر بودند. در میان صاحب اندیشه و قلم ملا عبدالکریم گزی و میرزا جهانگیرخان قشقایی؛ از میان تجار محمدحسن کازرونی، محمدابراهیم ملکالتجار و حبیبالله امینالتجار؛ از میان اصناف سیدمحمدحسن بنکدار و میرزا محمود بنکدار و از میان دیوانیان مرتضی قلی خان نائینی دیده میشود. شاهزاده با انتخاب میرزا محمدباقر حکیم باشی از صنف اطبا نیز در انجمن ولایتی دعوت کرده است. در همان جلسهی دوم، شاهزاده برای اجرای مصوبات انجمن، دوباره میرزا باقرخان منشی باشی را به عنوان نمایندهی خود معرفی کرد. (الجناب،۱۴ذیقعده۱۳۲۴،سال اول،ش۴: ۲)
انجمن اصفهان، بیشتر نقش یک دادگاه را ایفا میکرد، چرا که از جلسهی دوم شروع کار انجمن با هجوم مردم و طرح دعاوی آغاز گردید. (الجناب،۱۹ذی قعده۱۳۲۴،سال اول،ش۴: ۲) و چون سروکله زدن با مردم هیجان زده و کم سواد و پیگیری مطالبات آن ها، اعضای انجمن را در همان ابتدای کار خسته کرد نامهای به شاهزاده نوشته اظهار ملالت کردند و شاهزاده در پاسخشان نوشت «خیلی زود است از این مقام مقدس و از این کاری که خیر دنیا و آخرت است، اظهار کسالت و خستگی نمایید.» و او دوباره تأیید کرد که با فرستادن نمایندهاش که از این پس «میرزا احمد ملا باشی» است، به اجرای تصمیمات انجمن توجه بیشتری نشان میدهد. در پایان نامه، شاهزاده به انجمن ملی اصفهان توصیه کرد «این ترتیب و این نظم صحیح نیست. اجزا را مرتب و منظم نمایید» (انجمن مقدس:۱۲ذیالحجه۱۳۲۴،سال اول،ش۴: ۴) و به راستی هم هیچ قاعدهی مشخصی برای چگونگی انتخاب اعضا و شرح وظایف و اختیارات انجمن وجود نداشت. از تهران هم اساسنامهای ارسال نشده بود، زیرا آن ها هم چیزی نداشتند تا ارسال دارند. بنابراین به درخواست شاهزاده در جلسهی بعد، اولین «قانون داخلی انجمن» نوشته و به اطلاع همگی رسید. در روز ۲۴ ذیالحجه نزدیک به شش هزار نفر آمدند. نظام نامه در پانزده فصل به نظر عموم حضار رسید و به خوبی نشان میدهد که، انجمن ولایتی اصفهان چه اهدافی را دنبال میکرد: «تکالیف مجلس مقدس عدالتی و ایالتی و انجمن ملی اصفهان» که به امر شاهزاده تأسیس شده به قرار زیر است: اول «مجلس مقدس در تحت ایالت و نظارت» شاهزاده است. دوم: «احکام مجلس مطابق قوانین شرع است.» سوم: «احکام مجلس برای تمام افراد و طبقات و علی السواست» چهارم: «عارضین باید عرایض خودشان را کتباً به مجلس عرض نمایند و دیگر حق قالقال ندارند» پنجم: «وظیفهی مجلس محترم مذاکره در مطالب تکیه و فواید عامه میباشد. رسیدگی به قضایای شخصیه و مطالب جزئیه وظیفه مجلس نیست» فصل شش و هفت: مجلس مداخله در امر نظام و نیز امر مالیات نمیکند… نهم: اعضای مجلس از ۱۸ نفر تا ۲۴ نفر میباشند… چهاردهم: «مطالب عمومی» مانند تشکیل شرکتها باید به تصویب انجمن برسد. (انجمن مقدس،۱۹ذیالحجه ۱۳۲۴،سال اول،ش۴: ۴-۳)
آن گونه که از نظام نامه بر میآید و از آنجا که جایگاه قانونی انجمنهای ایالتی و ولایتی هنوز در مجلس تعریف نشده بود و نیز بدان خاطر که آن ها تجربه عقلی از این نوع انجمنها نداشتند، انجمن یا مجلس ملی اصفهان در ابتدای کار خود را یک مجمع مردمی میدید که زیر نظر حاکم و ریاست عالیه او، به مطالبات و درخواستهای مردم میپرداخت.
انتخاباتی برای تعیین رئیس انجام نشد ولی چنانکه از مذاکرات انجمن برمیآید در پاسخ به مطالبات و تظلمات مردم بیشتر از دیگران آقانورالله از سوی انجمن پاسخ میداد. ریاست و آمریت آقانورالله برای مردم مسجل شده بود. (انجمن مقدس،۲۵محرم۱۳۲۵،سال اول،ش۱۰: ۳) هرچند برخی از مردم، از آقانورالله شکایت داشتند که «او همراهی مردم می کند و مقصودش تحصیل ریاست برای خود است.» (دولت آبادی،۱۳۹۰: ۲۹۵)
ارتباط شاهزاده با علما به معنی پذیرش جریان مشروطیت در حوزهی حکومتیاش بود. جریانی که در نخستین قدم حاکمیت بلامنازع او را به چالش میکشید و ورود دموکراسی و مردمسالاری را نوید میدهد. شاهزاده در جلسهی افتتاحیهی انجمن ولایتی نطق سنجیدهای ابراز کرد و پس از اشاره به آیهی «و امرهم شوری بینهم» ابراز کرد: «اتفاق دولت با ملت است که افراد رعیت و اهل مملکت را هواخواه پادشاه می کند و متابعت ملت با دولت است که ترقیات فوقالعاده برای فرد فرد میبخشاید و روز به روز بر آبروی مملکت میافزاید.» وی دولت ژاپن را محصول این اتحاد میداند: «دولت ژاپن سی و اند سال، مسافت قرون و اعصار را پیمود که به چشم خودمان دیدیم و فهمیدیم که طیالارض نداشت. معجزهای هم از خود به یادگار نگذاشت. اما از راه کار برآمد و از طریق علم و دانایی رفت» و سپس به ملت شریف ایران اشاره کرد که «معلوم است که مایهی هوس و فداست اهل ایران تا چه پایه است و اگر از راه درست برویم این طفل یک شبه ره صد ساله میرود» و به همه توصیه کرد «هر یک از شماها و من به قدری که بتوانیم و از عهده برآییم تکلیف خود را در استحکام قوائم این بنای شریف به جا آریم». (الجناب:۱۲ذیالقعده۱۳۲۴،ش۳: ۴) و شاهزاده در جای دیگر مینویسد: «مورخین اروپا میدانند که دارالشوراء دولتهای اروپا بدواً چه قدر ضعیف بودند و چقدر بی نظم در مدت پانصد سال بچه زحمتها امروز باین مقام رسیدند انشاء الله تعالی دارالاشورا های ما هم که عبارت را از دارالشورای دولت علیه ایران باشد چه دولتی و چه ملتی خیلی زود این سعادت و این مقام بلند را خواهد کرد که بهترین راه ترقی برای علم و برای قشون و برای تجارت و برای ثروت مملکت و آبادی مملکت و مصون بودن مملکت از خطرات آتیه، آزادی و اقتدار و ترقی مجالس دولت و ملت آزادی این مجالس است چنانکه امروز دولتهای اروپ هر دولتی که مجالس او منظم تر وآزادتر است قوت او و ثروت او و امنیت او بیشتر است.» (ظلالسلطان، ۱۳۶۲: ۷۹)
به نظر میرسد در فضایی که همه کسانی که در مشروطیت شرکت داشتند؛ از روحانی، روشنفکر، تاجر و برخی از درباریان، گوینده و نویسندهی سخنان بالا، با بصیرت و عمق زیادتری مشروطیت را درک نمود و مشارکت مردم را در سیاست آینده به خوبی حس میکرد و به پیامدهای مشروطیت که همان پیشرفت علمی، فنی، آزادی، ثروت و امنیت بود، احاطهی کامل داشت و «همین بصیرت و همراهی بود که طلوع مشروطیت در اصفهان را آسان کرد و چنان که آغاز کار اصفهان مانند تبریز و رشت به اعتراض و تحصن مشروطه خواهان در کنسولگری های بیگانه نکشید.» (رجایی،۱۳۸۵: ۳۴۲) یک ماه بعد شاهزاده به اعضای انجمن ولایتی که اظهار یأس کرده بودند، نوشت «به خدای احد واحد قسم است اول کسی که همه چیزش را در این راه میخواهد صرف کند شخص من هستم». (انجمن مقدس،۱۲ذی حجه۱۳۲۴،سال اول،ش۴: ۴)
شاهزاده ۱۶ ذی حجه۱۳۲۴ از اصفهان به قمیشلو رفت و سه روز بعد به طرف تهران، جهت شرکت در جشن تاجگذاری محمدعلی میرزا به عنوان شاه جدید که در چهاردهم ذی حجه همین سال برگزار می شد، حرکت کرد. او میرزاسلیمان رکن الملک را به نیابت به جای خود گذاشت. (انجمن مقدس،۲۶ذی حجه۱۳۲۴،سال اول،ش۶: ۲)
مقارن آن انجمن اصفهان دست به اقدامی زد که کاملاً به خلاف اصول آزادی و دموکراسی بود که مدنظر شاهزاده بود. ماجرا از این جا آغاز شد که عده ای از صنف بزازان در انجمن حاضر شده، از جماعت یهودیان دست فروش که پارچه و دیگر لوازم بزازی را به درب خانهها میبردند و به فروش میرساندند، شکایت کردند. دلیل آن ها این بود که «معامله با حضرات اناثیه [= زنان] اسباب فساد عقیده و ارتکاب معاصی میشود.» (انجمن مقدس،۲۶ ذی حجه۱۳۲۴،سال اول،ش۶: ۴-۳ و انجمن بلدیه فرج بعد از شدت،رمضان ۱۳۲۵،سال اول،ش۴: ۴) اما دلیل واقعی آن کم شدن فروش خودشان و احتمالاً ارزان فروشی دوره گردان یهودی بود.
پس از مدتی بحث و گفتگو قرار شد تا التزام نامهای از یهودیان بگیرند که «در محلات اصفهان و خارج شهر اصفهان الی دو فرسخ[۱۵]، معامله جنس بزازی و علاقه بندی و حریر به کلی ننمایند. اناثاً و ذکوراً [زن و مرد] … و نیز متعهد هستند که زنهای آنان روبند نزنند که شبیه زنان مسلمان باشند. دیگر آنکه از حیث لباس شبیه مسلمانان نباشند و از جهت وضع و زلف و لباس، ممتاز باشند که به مسلمانان متشبه نشوند و نیز متعهد و ملتزم هستند که معاملات مسکرات، شراب فروشی به مسلمین به هر عنوان نکنند و کلیه جوانان آنان ریش نتراشند… هرگاه خلاف قوانین و شروط مزبور عمل نمودند امنای مجلس محترم ملی مختارند که به تکلیف خود درباره خلاف کار معمول فرمایند». (انجمن مقدس،۲۶ذی حجه۱۳۲۴،سال اول،ش۶: ۳-۴)
به هر حال انجمن تازه تأسیس ولایتی اصفهان، دست به کاری عجیب زد و بر خلاف اصول آزادی و دموکراسی که دم از آن میزدند، رفتار نمود. این اقدام انجمن در برههای از زمان رخ داد که آنان نیازمند آرامش و وحدت ملی بودند تا بتوانند ریشهی استبداد را در بیاورند، اما با این اقدام به اسم آزادی و دموکراسی از هر مستبدی، مستبدتر رفتار نمودند. این قانون هم باعث شد تا گروهی از مردم اصفهان (یهودیان) به سختی بیفتند و هم اروپاییان مقیم اصفهان به وحشت افتادند و حتی آقانجفی در ملاقات با منشی اول کنسولگری انگلستان، این مقررات را لازم دانسته و گفت: «باید ارامنه و اروپاییان مقیم اصفهان هم مجبور به رعایت قوانینی شوند که برای احترامات مسلمین شایسته تر باشد.» (وزارت امور خارجه انگلیس،۱۳۶۲،ج۱،۲۸)
این اشتباه باعث شد تا بیگانگان برای مداخله بیشتر در ایران، بهآن های بیابند. (عسکرانی،۱۳۸۴: ۱۲۶) البته از حق نباید گذشت که عده ای از اعضای انجمن اعلام کردند: «خوب است امنای مقدس به ملاحظهای آن که حضرات [= یهودیان] رعیت ایران و مطیعالاسلام هستند، رفاهیت حال آن ها را هم فیالجمله عمق و رعایت فرمایند.» ( انجمن مقدس: ۴ محرم۱۳۲۵، سال اول، ش ۷، ۴)
در کنار این اشتباهات، انجمن به جای رسیدن به وظایف اصلی خود بیشتر به رسیدگی چگونگی دزدی از فلان شخص میپرداخت و یا یک بدهکار فراری را به اصفهان بر میگرداند و یا توقیف اموال فلان شخص را صادر می کرد. ( عسکرانی،۱۳۸۴: ۱۲۷) البته در میان مردم کسانی بودند که با توجه به اوضاع حساس، با شنیدن اخبار تهران و حمایت اهالی آذربایجان از مجلس «فوری دکاکین خود را بستند و رو به مسجد حضرت ثقهالاسلام آوردند. از بعضی عوام الناس، نطقهای صحیحی در حمایت مجلس شورا، مسموع میشد که اسباب حیرت میشد که چگونه این عوام که هنوز شیر ننوشیدهاند، خود را مادر تمدن قلمداد می نمایند؟ راپورت این مطلب را به حضرت ثقه الاسلام رسانیدند. فوری کسی را فرستادند که به لسان این مردم را ساکن نماید» و در حالی که مردم به شورش آمده، خودسری های شاه را تحمل نمیکردند، از سوی ثقهالاسلام این اعلان را با صدای بلند قرائت گردید: «عموم اهالی اصفهان را اعلام میشود، بستن دکاکین اسباب اغتشاش و مورث بی نظمی است. خلاف قانون شریعت است و دشمنی با مجلس و اینجانبان، بلکه با ملت است. البته فوراً دکاکین را باز کنید و مسامحه ننمایید.» (انجمن مقدس،۴محرم۱۳۲۵،سال اول،ش۷: ۴) «ولی باز مردم دکاکین را باز نمیکردند و با هیأت اجتماعیه، رو به چهل ستون که انجمن ایالتی است، آوردند. با کمال متانت و تربیت، ابداً حرکات وحشیانه از آن ها دیده نمیشد.» (انجمن مقدس،۴محرم۱۳۲۵،سال اول،ش۷: ۴) این حرکات باعث شد تا شاه با خواست مشروطه خواهان موافقت کرد. انجمن مقدس که قرار بود، حامی مردم باشد، در اکثر موارد در مقابل خواست مردم میایستاد.
۴-۱-۱-عزل شاهزاده از حکومت اصفهان
وقتی شاهزاده به تهران پا نهاد، بسیاری در صدد بودند که دیدگاه و مواضع او را در مورد مشروطه و مجلس بدانند. به همین خاطر هم ناظمالاسلام کرمانی در ضمن حوادث ۱۱ محرم نوشت: «شاهزاده ظلالسلطان که چند روز قبل وارد این پایتخت شده بود، این روزها اظهار همراهی و هواخواهی از مشروطیت می کند و در مجلس خود، علناً از مجلس شورای ملی تعریف میکند» (ناظمالسلام،۱۳۶۴،ج۲: ۹۷)
با سپری شدن حدود یک ماه از اقامت شاهزاده در تهران، دشمنان شاهزاده وکسانی که حضور شاهزاده، مانع از رسیدن به اهداف، افکار و منافع سرشار شان بود، دست در دست هم دادند و با بزرگ نمایی اشتباهات گذشته و اقدامات منفی شاهزاده، مردم را علیه او شوراندند. در میان مخالفان، همه قشری وجود داشت، از برخی مشروطه خواهان گرفته (وحید،۱۳۰۷،ج۱: ۴۹-۴۸) تا کسانی که از شاهزاده؛ حساب و کتاب مالی داشتند. (وزارت خارجه انگلیس،۱۳۶۲،ج۱: ۳۶-۳۵) و حتی کسانی که از او کینهی خانوادگی داشتند. (جابری انصاری،۱۳۲۱: ۳۱۵)، به جرگهی مخالفان پیوستند و در میان موافقان برخی دیگر از مشروطه طلبان، اعضای حکومت و حتی گروهی از مردم بودند. (عسکرانی،۱۳۸۴: ۱۲۹-۱۲۸). دول خارجی مثل روس و انگلیس که در اصفهان کنسولگری داشتند، نیز در ماجرا حضور داشتند و سعی میکردند اوضاع را به نحوی به نفع خود تغییر دهند. (جابری انصاری،۱۳۲۱، ۳۵۱). و بیشترین تلاش را شیخ العراقین، که همه چیز خود را مدیون شاهزاده بود، را انجام داد. (دولت آبادی،۱۳۹۰: ۲۹۰)
جابری انصاری خود میگوید: «در خلوت به آقای آقانورالله گفتم اساسی که چیده شده [سرانجام] با شخص محمدعلی شاه طرف خواهیم شد عاقبت وجود ظلالسلطان را لازم دارید و آقایان سنواتی که ظلالسلطان شاخ زن بود شاخ او را تند کردند و امروز که شیرده شده همه نوع استفاده از ثروت و ابهت و تجربیاتش میبرند خطاست او را از میان بردارند و این مطالب را از روی حقیقت و عقیده گفتم» (جابری انصاری،۱۳۲۱، ۳۵۲-۳۵۱)
در روز چهارشنبه ۲۱ محرم ۱۳۲۵ ﻫ . ق. /۶ مارس ۱۹۰۷م بازارهای اصفهان بسته شد و مردم به سوی تلگرافخانه هجوم بردند. آن ها درخواست هایی مبنی بر مقابله با مخالفین مجلس شورای ملی، ارسال نظام نامه انتظامات بلدیه و عزل شاهزاده از حکومت اصفهان داشتند. (الجناب،۲صفر۱۳۲۵،سال اول،ش۱۲: ۴-۳) معترضین که به تلگرافخانه دولتی اطمینان نداشتند که تلگراف آن ها به تهران فرستادهیا نه، به سمت تلگرافخانه انگلیس در جلفا رفتند و از طریق آنجا خواسته های خود را ارسال کردند. (الجناب،۲صفر۱۳۲۵،سال اول،ش۱۲: ۴)
ترس از واکنش کارگزاران دولتی و طرفداران شاهزاده، مخالفان را به سوی مسجد شاه و خانواده مسجد شاهی یعنی آقایان نجفی کشانید. آقایان نجفی که سابقه دوستی دیرینه با شاهزاده داشتند، نمیخواستند محرک مردم محسوب شوند، خود را از حادثه کنار کشیدند؛ «آقایان چون با خیالات آن ها همراه نبودند حرکت به بیرون شهر فرموده بودند. این بیچارهها از خانهی آقایان که مأیوس شدند یک مرتبه به قونسولگری دولت بهیه انگلیس پناه بردند و تحصن نمودند» (انجمن مقدس،۲صفر۱۳۲۵،سال اول،ش۱۱: ۵-۶)
فردای آن روز یعنی ۲۲ محرم، طرفداران شاهزاده هم شروع به مقابله با مخالفین نمودند و دستجاتی از الوار بیدآباد و جوزدان و نوکر و فراش اجزای «حکومت نیز جمع شدند و تصمیم گرفتند درخواست ابقای شاهزاده را بنمایند. آن ها به سراغ بزرگان شهر رفتند تا تلگراف از سوی آنان انجام شود. هرکدام از آقایان علما که از شهر خارج بودند یا تسلیم نمودند، آسوده بودند. هرکدام هم که تمکین نکردند مانند آقای شیخ مرتضی ریزی، درب خانهی ایشان را خراب کردند [یا] مانند آقای آخوند ملا محمدحسین فشارکی را که در بین راه ملاقات کرده بودند، توهین و… نموده بودند» (الجناب،۴صفر۱۳۲۵،سال اول،ش۱۲: ۴)
عدهای دیگر از هواداران شاهزاده به مسجد حکیم رفته و ملامحمدحسین فشارکی را با خود همراه کردند و سپس به طرف مسجدسید و خانه سیدمحمدباقر چهارسوقی در محله بید آباد به راه افتادند. تعدادی از بزرگان خانواده چهارسوقی با آنان همراه شدند و تلگراف زده و خواهان ابقای شاهزاده شدند. (جهاداکبر،۸صفر۱۳۲۵،سال اول،ش۵: ۷)
آقایان مسجدشاهی که چندان موافق این حرکت نبودند، اندکی بعد به شهر بازگشتند اما تلاش آن ها برای خارج کردن جمعیت از کنسولگری به جایی نرسید. از اطراف نیز مخالفان به جمع تجمع کنندگان پیوستند. (جهاداکبر،۸صفر۱۳۲۵،سال اول،ش۵: ۷) جابری انصاری می نویسد مخالفین شاهزاده «میرزا احمد دولتآبادی، میرزا سیدعلی، میرزا آقاجناب، سیدمحمدحسن اسفهای (مدرس) آقا سیدحسن قمشهای، سیدکاشی. این حرکت هم با سرمایه و پول محمدحسین کازرونی و فرزندان بانو عظمی (خواهر شاهزاده) شکل گرفت. همچنین آنکه سماور در کنسولگری انگلیس نهاد میرزاحسنعلی سراج الملک بود» (جابری انصاری،۱۳۴۱: ۳۵۱)
آقانجفی و آقانورالله در نامهای به نام انجمن ولایتی به رکن الملک گفتند: «جماعت اداره جلیله عدلیه زحمت میدهند هرگاه جناب عالی اقدام در نظم بلد دارید همین امروز اهتمام عاجل بفرمایید و اگر اقدام نمیفرمایید در حاشیه ورقه مرحوم دارید تا معلوم شود» (انجمن مقدس،۲صفر۱۳۲۵،سال اول،ش۱۱: ۶) آقایان مسجدشاهی با نوشتن این نامه خود را از قضایا برکنار قلمداد کردند و برای حکومت بهآن های جهت قصور در انجام وظیفهیافتند. رکن الملک که با فراست موضوع را متوجه شده بود در جواب آن ها نوشت که به هیچ وجه کوتاهی نشده، مگر در سی سال گذشته کوتاهی شده است. این اغتشاش سهواً توسط گروهی برپا شده «موقوف شود تا حکومت تکلیف خود را بداند» (انجمن مقدس،۲صفر۱۳۲۵،سال اول،ش۱۱: ۵) با پاسخ نایب الحکومه اصفهان، همهی مسؤولیت ها به عهدهی اعضای انجمن واگذار شد. بنابراین «پس از یک ساعت جلوس در انجمن، ازدحام مردم آقایان را مجبور نمودند، با تمام اعضای انجمن و تجار محترم به تلگرافخانه ورود نمودند تا ساعت چهار از شب گذشته مشغول مخابرات بودند» (مجدالاسلام کرمانی،۱۳۵۱،ج۱: ۶۷)
روز بعد میرزا محمدصادق امام جمعه که بعد از میرزاهاشم امام در سال ۱۳۲۳ ﻫ . ق.، امام جمعهی اصفهان شده بود، به همراه طرفداران شاهزاده به تلگرافخانهی دولتی آمده و آنجا را تصرف کردند تا تلگرافی علیه شاهزاده به تهران ارسال نگردد. کار به زد و خورد و استفاده از سلاح گرم و سرد کشید. مخالفان شاهزاده در تلگرافخانه انگلیس، انجمن ولایتی در چهل ستون و مسجد شاه تجمع کرده و با موافقان و هواداران شاهزاده به شدت درگیر شدند. در روز چهارشنبه بیست و یکم محرم مردم به اجبار آقانجفی، آقانورالله و شیخ مرتضی ریزی را به تلگرافخانه بردند تا علیه شاهزاده به تهران تلگراف بفرستند. (جهاداکبر،۸صفر۱۳۲۵،سال اول،ش۵: ۶)
در ۲۹ محرم ۱۳۲۵ ﻫ . ق. از طرف تهران تلگرافهایی به اصفهان خطاب به آقایان نجفی رسید و طی آن از علمای اصفهان خواستند که هرطور هست مردم را راضی نمایند دست از این شورش و بلوا بردارند، چرا که علما نقش هدایت کنندهی مردم را بر عهده دارند و شرعاً موظف اند، جلوی نا امنی و بی ثباتی را بگیرند. (جهاداکبر،۸صفر۱۳۲۵،سال اول،ش۵: ۸ و نوری،۱۳۶۲: ۱۳۹-۱۳۸)
تلگرافی از سرکنسول انگلستان در اصفهان موجود است که به خوبی نقش روحانیت و دول خارجی را در عزل شاهزاده نشان می دهد و به همین دلیل آن را در اینجا ذکر می کنیم: «اوایل سال، شاهزاده به اتفاق آقانجفی مجتهد بزرگ اصفهان، بر شهر و جان و مال ساکنان آن تسلط کامل و بدون منازعی داشتند. لیکن آقانجفی تشخیص داد که می تواند از جنبش اصلاح طلبی استفاده کرده و حکومت را به کنترل انحصاری خود درآورد. روی این حساب کوشید تا دو تن از ایادی خویش را بعنوان نماینده اصفهان به مجلس بفرستد و یک انجمن محلی تشکیل داد که بلافاصله اختیاراتی را که تا آن وقت در دست والی بود، را به خود اختصاص می دهد. ظلالسلطان برای دفاع از اختیارات خویش، توجه عموم را به عملیات ظالمانه و افتضاح آمیز متفق و همدست سابق خود جلب می کند. آقانجفی از برادرش شیخ نورالله استمداد می نماید. شیخ نورالله خود را در رأس یک جنبش عمومی قرار داد و در حقیقت بدون استثنا علیه همه بیدادگران بوده لیکن آن وقت همه قوای خویش را بر ضد ظلالسلطان که در تهران بود متمرکز می کند ضمناً مجتهدین محل از روی تدبیر از این جنبش عمومی استفاده نمودند تا رقیب خود [شاهزاده] را برکنار کنند. ظلالسلطان همیشه دوست انگلستان شناخته شده و در نتیجه این دوستی، دشمنی کنسول روس را بر می انگیزد … شیخ نورالله با سفارت روس روابط نزدیک دارد و از کنسول روس دستور می گیرد و بنا به توصیه کنسول روس به عده ای از ایادی خود دستور می دهد که در محل سرکنسولگری انگلیس بست بنشینند و بدین وسیله سفارت انگلیس در تهران را مجبور کنند تا از مردم علیه ظلالسلطان که دوست انگلستان است، طرفداری نماید. آقای برنهام سرکنسول ما به آن هایی که به سرکنسولگری مراجعه می کنند که نمی تواند آن ها را بپذیرد ولی رفتار جمعیت طوری تهدید آمیز شد که برنهام ناچار می شود درهای کنسولگری را که استقامت چندانی در برابر فشار جمعیت نداشته، باز کند و فوراً محوطه کنسولگری بوسیله جمعیتی در حدود دو هزار تن اشغال می گردد. آقای برنهام در یک تنگنای عجیبی واقع می شود زیرا اگر علیه این مهمان های ناخوانده اقدامی می نمود به هیأت های مذهبی انگیس که در گرو ترحم آقانجفی بودند قطعاً صدمه وارد می شد از این رو ناگزیر می شود با اشغال محوطه ساختمان موافقت کند … بنا به خواهش صدراعظم با آقا سیدمحمد مجتهد بزرگ تهران و همچنین با رئیس مجلس ملاقات و در مورد این نکته که ساکنان اصفهان با اینکه نمایندگانی در مجلس دارند، از یک سفارت خارجی استمداد کرده اند، تذکر دادم و نیز خطرناک بودن سپرده شدن اداره امور اصفهان بدست دو مجتهدی که همه می دانند چندین دفعه مسیحیان را به قتل و چپاول اموال آن ها تهدید کرده اند، خاطر نشان ساختم. … آقای برنهام مستقیماً از علما استمداد کرد لیکن بعلت وجود احساسات شدید عمومی کاری انجام پذیر نبود. ظلالسلطان کاملاً حاضر بود از مقام خود استعفا کند. [محمدعلی] شاه معتقد بود استعفای او سابقهی بدی ایجاد خواهد نمود و میل داشت تا یک صاحب منصب را گسیل دارد تا در غیاب ظلالسلطان اصفهان را اداره کند.
سرانجام ثابت شد که مردم تا ظل السطان استعفا نکند راضی نخواهد شد و از این رو شاه رضایت داد و نظام السلطنه را بدین مقام منصوب نمود و او بیدرنگ رهسپار اصفهان شد. با رسیدن این خبر متحصنین ساختمان کنسولگری را ترک کردند. … بطوریکه مستحضر می باشید ظلالسلطان سال های متمادی با سفارت انگلیس روابط نزدیک و ویژه ای داشته و وزیر مختاری که به تهران آمده اند متوالیاً وعده حمایت به او داده اند …» (معاصر،۱۳۵۳: ۲۷۲-۲۶۸)
صدراعظم مشیرالدوله، هم تلگراف کرد که بدون تحقیق نمیتوان شاهزاده را عزل کرد و برای تحقیق وزیر محاسبات معینالدوله را به اصفهان مأمور خواهد کرد اما مردم اصفهان پیش دستی کرده شکایات خود را از شاهزاده مکتوب کردند تا به تهران ارسال شود. دلایل ناراحتی مردم از شاهزاده:
۱- قرق و قدغن شدن کوهها و صحراها جهت امر شکار، که خیلی مایهی زحمت مردم بود، چون نمیتوانستند احشام خود را به چرا ببرند. (الجناب،۲صفر۱۳۲۵،سال اول،ش۱۲: ۵)
۲- راجع به آب رودخانه که در زمان کم آبی اجازه داده نمیشد که آب به زمینهای پایین رودخانه برسد، زیرا املاک شاهزاده و همراهان وی در بالای رودخانه قرار داشت. (دولتآبادی،۱۳۹۰: ۲۹۳)
۳- مالیات رعایای پایین رودخانه در هر شرایطی وصول میشد، اما مالیات بالای رودخانه بین دیگران سرشکن میشد. (الجناب،۲صفر۱۳۲۵،سال اول،ش۱۲: ۶-۵)
نوع وسیله نقلیه در انجام سفر مهم است چرا که وسایل نقلیه در کاهش یا افزایش مشکلات سفر بسیار نقش دارند.
۳-عماری
نوعی از کجاوه است که بر پشت چهارپایان میبستند. مجللترین نوع وسیله نقلیه که مجهز به تمام وسایل زندگی است و بیشتر مورد استفاده اعیان و دولتمردان بوده است. (همان: همانجا).
به نظر می رسد که همه وسایل نقلیه در تمام راههای ارتباطی کاربرد نداشته زیر به فراخور وضع جغرافیایی راه ها، نوع وسایل نقلیه نیز متفاوت میگشت. همانطور که در راههای کوهستانی عبور کاروان شتر کاری بس دشوار و مشکل بود در بیابانهای شنزار هم عبور اسب بسیار مشکل به نظر میرسید.
در دوره قاجار علیرغم وجود راههای ناهموار، سفر با گاری زحمتآور و مشکل به نظر میرسید چون تکانهای گاری در راههای پر دست انداز خاکی، سبب شکستن چرخ گاری میشد و میتوانست وقفهای طولانی در ادامه سفر ایجاد کند (براوان، بی تا، ۵۱).
به فراخور وضع راه ها که شنزار و کوهستانی بودند مناسبترین وسایل حمل و نقل جهت مسافرت، اسب، قاطر، تخت روان یا کجاوه بودند. اگر کسی میخواست سریع سفر کند از طریق چاپار با اسبهای پستخانه چنین امکانی فراهم بود. کسانی که خستگی راه را نمیتوانستند تحمل کنند سوار بر تخت روان میشدند. مسافرت با تخت روان در مسیرهای کوهستانی برای مسافران ترسناک بود چرا که احتمال پرت شدن در پرتگاهها وجود داشت بنابراین وقتی به جادهای باریک میرسند مجبورند پیاده شوند تا از پرتگاههای سخت بگذرند. در واقع سفر با تخت روان بخصوص هنگام تهیه مقدمات بارگیری و حرکت دادن کاروان مشکلترین مرحله سفر است و در طول سفر نیز حیوان همان بار را حمل می کند که در مبدأ بر آن بستهاند.( کالاسرنا، ۱۳۶۲: ۲۹-۱۸).
برخی وسایل حمل و نقل در راههای ارتباطی ایران مخصوص قشر خاصی از جمله زنان و کودکان بود که با این وجود کجاوهها از بهترین و راحتترین نوع وسیله حمل و نقل برای آنها به حساب می آید. به این ترتیب است که کجاوه را بر پشت قاطر میبستند و زنان و کودکان در آن قرار میگرفتند. تخت روان هم از جمله وسایل نقلیه شبیه به کجاوه بود که شاهزاده خانمها با آن مسافرت میکردند (رنه آلمانی، ۱۳۳۵: ۳۲۲).
استفاده از وسایل نقلیهای چون کالسکه که در ابتدا مخصوص سفر اعیان و اشراف و درباریان بود کم کم در بین مردم نیز متداول می شود. فراگیر شدن این نوع وسیله نقلیه بخصوص در مسیر اصفهان به شیراز که شیکترین و با کیفیتترین وسیله نقلیه محسوب میگردید مسافرت را بسیار آسان میکرد ولی راه ها در این بخش به شکلی بود که نمیشد همه مسیر را با این وسیله طی کنند بلکه بخشی از مسیر بخصوص در امتداد رودخانه زاینده رود چون باریک میشد و عرض کافی برای عبور کالسکه نداشت مسافرین مجبور بودند راه را پیاده طی کنند (کلودانه، ۱۳۷۰: ۲۶۶).
به نظر می آید که سیاحان خارجی به خوبی به این موضوع پی برده بودند که در چه راه هایی از وسایل نقلیه استفاده کنند به همین منظور در مسیر تهران به اصفهان که جاده هموار و خوب بوده است استفاده از تخت روان که دارای تشک ضخیم بود و برای سفر خانمها کاملاً مناسب و راحت بود کاربرد داشته است (ویلز، ۱۳۶۸: ۴۰۰).
در مجموع دغدغهی مسافرین راه ها در ایران بیشتر این بود که چگونه و با چه وسیلهای و از چه راهی باید اقدام به سفر کرد. لیکن به نظر میرسد که صبر و حوصله از مهمترین عاملهای اساسی در موفقیت سفر است.
چون سفر به کندی صورت میگرفت، قطار کاروان شتر در راههای ایران حکم قطارهای راه آهن قرن بیستم را داشت. در ایران چون راه آهن وجود نداشت جهت سفر با سرعت بالا باید بلافاصله دستهای سواره ترتیب داد و استفاده از اسبهای چاپار می تواند مشکل را تا حدودی حل نماید (جکس، ۱۳۰۲: ۱۳۰).
با تمام نکاتی که به آن در خصوص وسایل نقلیه و راههای ارتباطی ایران اشاره شد نوع و وضعیت راه ها می تواند تعیین کننده باشد که از چه نوع وسیله نقلیهای می شود استفاده کرد.همانطور که در صحراهای بیابانی شتر مطلوبترین وسیله محسوب می شود و شتر در حکم راهنمای کاروان به حساب می آید اگر مسیر را قبلاً طی کرده باشد. بنابراین حیواناتی چون اسب و قاطر در مناطق کوهستانی کاربرد پیدا می کنند (آلفونس، ۱۳۷۱: ۲۶۹)
ب- چگونگی سفر در راه ها و مقررات مربوط به آن
راه های ایران بخصوص راههای استان اصفهان در عصر قاجار به سبب متنوع بودن شرایط یکسانی را نداشت وجود برخی مقررات و قوانین برای سفر در راه ها از جمله تدابیری بود که میتوانست مشکلات مربوط به سفر را در این راه ها کاهش دهد. با تمام تجربیات به دست آمده در راههای ارتباطی، کاروانی سفر کردن راحتترین و بی خطرترین نوع سفر بود در مقایسه با نوع سفر خصوصی که شخص به تنهایی در راههای ناامن اقدام به سفر می کند. یکی از شیوه های مرسوم جهت ایجاد نظم در راه ها، در نظر گرفتن بلیطهایی بود که بر روی آن مشخصات مسافر و نوع وسیله نقلیه با مقدار بار، تاریخ حرکت و مبلغ کرایه نوشته میشد که در اصطلاح بارنامه نیز گفته میشد. برای اینکه چنین سندی جعل نگردد الصاق دو تمبر از سوی وزارت پست بر روی آن ضروری بود. در پشت بلیطها اسامی منازل اصلی بین راه که میبایست بلیط مسافر کنترل و امضاء گردد نوشته شده بود که در مقابل اسامی منازل، فاصلهها نیز نوشته شده بود. به محض رسیدن گاری یا کالسکه یا درشکه به منزلی در بین راه، بلیط مسافر کنترل میشد و پشت آن ساعت ورود و خروج ثبت و امضاء میگردید. هر چند وجود این مقررات و قوانین سبب ایجاد نظم و امنیت بیشتر در راه ها میشد ولی در ایجاد وقفه و طولانی کردن سفر بیتأثیر نبود (رنه آلمانی، ۱۳۳۵: ۶۲۷).
برخی مقررات بخصوص در زمینه قراردادهای حمل و نقل دارای ایرادات و اشکالاتی بود که به نفع مسافر نبود و مشکلاتی را ایجاد میکرد. از جمله نرخ حمل و نقل که بسته به میل رئیس چاپارخانه تعیین میشد یا مقدار باری که مسافر میتوانست همراه داشته باشد از قاعده به دور بود و علیرغم اینکه مسافر باید اغذیه بین راه و چادر و رختخواب و سایر لوازم سفر را به همراه داشته باشد از مقدار مجاز که ۱۵ کیلو بود تجاوز میکرد و میتوانست مشکلاتی ایجاد کند (همان، ۶۳۶).
پرداخت عوارض بین راهی توسط مسافر یکی از راهکارهای مناسب برای ترمیم و توسعه راه ها و حفاظت از آن میباشد که شیوه دریافت عوارض بستگی به نوع کالا و نوع وسیله نقلیه داشت.
به نظر میرسد که در راههای ارتباطی ایران بخصوص جادههای پر خطر باید وسایل سفر به مقدار لازم باشد تا موجب طمع ورزی راهزنان نگردد و نظر آنها را به خود جلب ننماید.
بنابراین مسافر زمانی که به راههای پر خطر قرار میگیرد بیشتر باید در این اندیشه باشد که از چه وسایلی صرف نظر کند تا چشم راهزنان را به سمت خود نکشاند (ژوبر، ۱۳۴۷: ۵۰-۲۴۹).
نداشتن امنیت مالی و جانی در راه های ارتباطی سبب گشته بود تجار ایرانی که دارای اموال بودندو ممکن بود حکام به مال و ثروت آنها طمع ورزند تبعه خارجی می شدندتاازاین مشکل رهایی یابند.(موزر،۲۵۳۶: ۲۲۸).
از مقررات دیگر مربوط به سفر و مسافرت در راه های ارتباطی ایران به همراه داشتن راهنما یا بلدچی است تا کاروان به بیراهنه نرود. بر همین اساس بلدچیها مقررات و قوانین خاص خود را دارند تا در طول سفر به مشکل برخورد نکنند.از جمله این مقررات این است که بلدچیها برای کاروان مشخص میسازند که چه موقع و در کجا از حرکت باز ایستند و استراحت کنند و حتی شرط و شروط میگذارند که ۴ ساعت پیش از طلوع آفتاب حرکت کنند. بخصوص در فصل زمستان چون جاده یخ بسته می شد و امکان آن را داشت که مسافتی را بپیمایند. ولی به محض آب شدن یخها جاده تبدیل به باتلاق میشد و احتمال فرو رفتن در گل و لای و باز ایستادن از حرکت وجود داشت (ویلسن، ۱۳۴۷: ۲۴۸).
فصل پنجم
تأسیسات و تجهیزات راه ها
طرح راههای ایران مبتنی بر طبیعت آب و خاک بوده و در گذر زمان با رشد طبیعی دشواری، این الگوی طبیعی بر اساس اهداف آسانتر و کوتاهتر شده است.
وجود واژه ها و اصطلاحاتی همچون کاروانسرا، خان، ساباط، آب انبار، مناره، پلها، رباط و تلگرافخانه و … نمایانگر وابستگی زندگی مردم به راه میباشد. قرار گرفتن تپههایی چون سیلک کاشان و تپه اشرف در جوار پل شهرستان در اصفهان بیانگر واقع بودن این محلها در کنار شهرها و آبادیها بوده که از زمان های قدیم راههای ارتباطی بین آبادیها برقرار بوده و همچنان نیز به همان صورت میباشد.
از دیرباز در مسیر راههای ارتباطی بخصوص در استانهایی مانند فارس و خراسان، کرمان، سیستان و اصفهان با وجود بیابانهای پهناور و فاصله حتیالمقدور زیاد از راههای پیوندی دشتی در کنار آبادیهای کوچک استفاده میشد در مقاطعی که دولتها نیرومند بودند، راهدارانی برای امنیت کاروانها گماشته میشده است. مانند راه ری – اصفهان و نائین تا خراسان. فاصله زیاد شهر معمولاً ایجاب میکرد تا در مسیر راه ها آسایشگاهی منزل به منزل ساخته شود و جهت راهنمایی برج و میلهایی برافراشته گردد.
پیوستگی نام کاروان با نام کهن کربات یا کارباط اثبات می کند که کاورانهای ایرانی و غیر ایرانی بی سر و سامان نبوده و مسیر تجارتی غرب به شرق و شمال به جنوب با آسودگی پیموده شده است. در مسیر اصفهان– نائین و مسیر شیراز – اصفهان هنوز میلها و کاروانسراها در کنار جادهها وجود دارد که زیباترین آنها مهیار نام دارد.
همچنین در مسیر قم– اصفهان کاروانسرای پاسنگان قم از زیبایی خاصی برخوردار است. تأسیسات بین راهی دوره قاجار یادگار اقدامات شاهان صفوی بخصوص شاه عباس است که به واسطه توجه ویژه و خاص به تجارت و بازرگانی در این دوره در مسیر راه ها به تعداد نهصد و نود و نه کاروانسرا ساخته شد. ساباطها نیز جهت رفع خستگی و آرمیدن در داخل و خارج از شهر در راههای جنوبی ساخته شده که هنوز در مسیر اصفهان – یزد موجود میباشد (پیرنیا و افسر، ۱۳۵۰: ۱۲۲ تا ۱۱۰).
الف – منارهها
مناره یا میل از مهمترین تأسیسات راه محسوب می شود. کلمهی منار به معنی جای نور و آتش است (فرهنگ لغت معین).
منارهها در گذشته نقش میل راهنما در کنار جادهها و ابتدای شهرها و در کنار مساجد و کاروانسراها ایجاد میشد. به دلیل روشن کردن چراغ و یا آتش بر فراز آنها برای راهنمایی مسافران که شب هنگام از راههای دور به سمت شهر میآمدند به مناره یا محل نور معروف شدند. به نظر می آید که در گذشته هیچگونه علامت یا نشانهای که بتوان در شب مسیر را پیمود تا به مقصد رسید وجود نداشت و برای اینکه مسافران راه ها، مسیر خود را گم نکنند بر فراز منارهها چراغی روشن میکردند (کلودانه، ۱۳۷۰: ۱۹۵).
پس میتوان از منارهها به عنوان یک راهنما در طول راه ها یاد کرد که بسیار حائز اهمیت بود.
بنابراین مشخص میگردد که وجود منارهها در راههای بیابانی و جنگلی بخصوص در سفرهای شبانه دارای کاربردی بیشتر بودند. سیاحان در سفرهای خود به نقش مؤثر منارهها در مسیر راه ها اشاره کرده و اهمیت آنرا گوشزد کرده اند. این منارهها جهت راهنمایی مسافران و رهگذران ساخته شده است. شبها بر فراز منارهها و میلها آتش روشن میکردند، بخصوص در مناطق کویری و بیابانی شمال شرق اصفهان به طرف طبس وجود میل و مناره بسیار مهم و لازم بوده است. همانطور که در مسیرهای جنگلی وجود آنها ضروری بوده و در انبوه درختان باعث پیشگیری از گم شدن مسافران میشده است (پیرنیا و افسر، ۱۳۵۰: ۱۴۸ تا ۱۴۴).
در کنار میلها متناسب با نیاز رباط و ساباط و آب انبار نیز ساخته شده است بخصوص در مسیرهای جنگل و پرپیچ و خم کوهستانی وجود آنها ضروری بود علاوه بر موارد فوق بر فراز تپهها، دژها و چهار طاقهایی با مقاصد جنگی و دینی ساخته شده و در راهنمایی مسافران نیز استفاده میشده است. همانند کوه صفه و کوه ابوالهول در جنوب و جنوب غرب اصفهان که آثار آن همچنان باقی است.
ب- آب انبارها
تامین آب نوشیدنی برای مسافران و چهارپایان آنها بویژه در مناطق خشک و کم باران ، مسله ای مهم و حیاتی بود.بیشتر این گونه بناها وقفی بودند و کاروانیان وظیفه مرمت و محافظت ازاین نوع بناها را برعهده داشتند.آب انبارها در دوره صفوی و قاجار با طرح و نقشهی یکسان در کنار کاروانسرا در نواحی گرم و خشک معمولاً گودتر از سطح زمین ساخته میشد تا آب جاری در آن جای گیرد. معمولاً پلکانهای بی شمار برای انبارها ساخته میشد و در پاگرد بعضی از آنها دو غرقه یا سرداب وجود داشت که قهوه خانهها در آن دایر بود. در مسیر راههای کاشان، نائین، اردستان هنوز هم آب انبارها و حوضها و برکهها به چشم میخورد که حائز اهمیت بودند (همان، ۱۲۴).
در مرکز فلات ایران یعنی اصفهان و در مسیر راههای جنوب و شرق اصفهان به خاطر کمبود آب و بارش کم و شرایط آب و هوایی گرم و خشک احداث آب انبارها در کنار کاروانسراها و راههای ارتباطی از ضروریات بوده و بدون وجود چنین تأسیساتی سفر در راههای طولانی به سمت خلیج فارس با مشکلات فراوانی روبرو میشد.
ج- تلگرافخانهها
ایجاد تلگرافخانه در مسیر راههای ارتباطی به عنوان یک وسیله ارتباطی مدرن و سریع محصول کشورهای روس و انگلستان بود که تا حدودی سختی مسیرهای صعبالعبور را پوشش داده و ارتباط را آسانتر میکرد. اهمیت و نقش تلگرافخانه از میانه نوشته های سیاحان به خوبی مشهود است و معمولاً در چنین مکانهایی یک اتاق مرتب جهت استراحت وجود داشت تا در مواقع ضرورری این سیاحان بتوانند همانند کاروانسرا از آن استفاده نمایند. از سال ۱۸۷۱م تلگراف مسیرهای بوشهر– بغداد را از راه اصفهان به هم وصل کرده بود همچنین کراچی به اروپا از راه کرمان و یزد و کاشان به هم متصل می کرد. اطمینان از منظم بودن تلگراف از وظایف رؤسای آن بود تا ارتباط میان مأموران شاه و کاخ را امکان پذیر نماید (ریچاردز، ۱۳۷۹: ۱۳۲-۱۳۱).
وجود تلگرافخانه برای اعمال نفوذ بیشتر کشورهای روس وانگلستان در عصر قاجار امری ضروری بود. بنابراین رقابت تنگاتنگی بین این کشورها جهت گسترش تلگرافخانه در شمال و جنوب ایران وجود داشت.ازتلگرافخانههای معروف میتوان به تلگرافخانه نائین – اردستان و کاشان در نواحی مرکزی ایران اشاره کرد (سایکس، ۱۳۸۰: ۱۸۷).
د – کاروانسراها و کارکردهای آن
کاروانسرا مشتق از کاروان و قافله و سرا به معنی خانه و مکان است و جهت رفاه مردم ساخته شده است. از دیدگاه اجتماعی محل برخورد و اندیشه و تبادل نظر بوده و تاثیر شگرفی در بیداری افکار عمومی و آگاهی مردم از اقصی نقاط کشور داشته است.(فرهنگ معین).
بر اساس تحقیقات که صورت گرفته است واژهی رباط به ساختمانهای بیرون از شهر اطلاق میشده است از روزگاران گذشته به زبان فارسی راه یافته است. همچنین ربط و ارتباط به معنای آسودن در میان راه نیز معنی میدهد (پیرنیا و افسر، ۱۳۵۰: ۱۲۲).
اصل کلمهی رباط عربی است و در ایران ابتدا برای پستهای امدادی و نظامی کاربرد داشت از رباط و قلعه جهت ایجاد امنیت در راه ها و نظارت بر حمل و نقل و علاوه بر آن امداد چاپارها، برج نشان یا میل، استفاده میشده است و به مرور زمان در کنار آن بناهایی جهت استراحت پیش بینی شده است. مانند رباط سلطان و رباط سنگ در نطنز که از آن برای پلیس راه و سربازخانه و اصطبل استفاده میشده است (سیرو، ۱۳۵۷ : ۵۴).
از مهمترین یادگارهای معماری ایران کاروانسرا است که از روزگاران بسیار دور متداول بوده و به دلایل گوناگون اقتصادی – سیاسی- نظامی و مذهبی به تدریج توسعه و تکامل یافته است. در کشور ایران که در شاهراه بازرگانی شرق و غرب قرار داشته و ازدیر باز به ایجاد راه های بازرگانی و نظامی و همچنین ساختن پل های متعدد و تامین امنیت کاروان و کاروانیان توجه خاص شده است. بر اساس اسناد تاریخی ایران در احداث جاده و کاروانسرا و ایجاد نظام خبررسانی پیش قدم بوده است.(احتشامی،۱۳۸۱ ۶۷).
کاروانسراهای ایران علاوه برارزش هنری از دیدگاه مسایل اجتماعی نیز حائز اهمیت است. این محل استراحتگاه کاروانها به شمار می رفت و محل تعامل اندیشه ها و تبادل و تقابل آداب و رسوم اقوام و ملل مختلف نیز بوده است. و بی تردید این تماس و برخورد انسانها و اندیشه های گوناگون تاثیری شگرف بر زندگی مردم این مرزو بوم داشته است.(همان،۶۹).
پس از دوره صفوی و بخصوص شاه عباس چون این قدرت رو به افول رفت جانشینانش نتوانستند کارهای او را ادامه دهند و راه ها و کاروانسراها نیزاز رونق افتاد و بیشتر آنها رو به خرابی رفت.
کاروانسراها جهت رفع خستگی مسافران با توجه به مسیرهای سخت و طاقت فرسا از گذشته مورد توجه بوده است و این روند در دوره قاجار هم ادامه داشته است. به همین جهت از کاروانسراها جهت آسودن مسافران و رفع خستگی چهارپایان در جادهها با فاصلهی پنج الی شش فرسخ استفاده میشده است (فوروکاوا، ۱۳۸۴: ۱۴۰).
در دوره صفوی در مسیر جادههای زیارتی در مسیر مشهد کاروانسراهایی ساخته شد و در دوره قاجاریه نیز این روند ادامه یافت.
(شکل ۳ـ۲).
«تعهد» | ||||
حضور | غیاب | |||
«اکتشاف» | حضور | هویت موّفق | هویت معوق | |
غیاب | هویت بازداشته | هویت پراکنده | ||
شکل ۳ـ۲ مقولههای پایگاه هویت از دیدگاه مارسیا
“موفقیّت” مبیّن تعهدی است که به دنبال دورهای از اکتشاف، برقرار میشود. افراد واجد پایگاه موفق، تفکر متعادل و روابط بین شخصی عمیقی دارند."تعویق"، حاکی از دورهای از اکتشاف فعال بدون تعهد است. این پایگاه اغلب با اضطراب و دیگر اشکال استیصال مرتبط است. “بازداشتگی” مبیّن تعهداتی است که بدون اکتشاف قبلی، برقرار میشود. افراد واجد پایگاه بازداشته به عنوان افرادی مستبد، از خودراضی و متکبر مشخص میشوند. پراکندگی، بیانگر عدم حضور اکتشاف نظامدار هویت و فقدان واقعی تعهد است. این پایگاه با سطوح پایین عاملیت مرتبط است (شوارتز و پانتن، ۲۰۰۶). در درون هر یک از این مقولهها، امکان ترسیم تمایزهای ظریفتر هم وجود دارد؛ مثلاً تمایز میان افراد واجد پایگاه بازداشته که بازداشتگی آنها موقت به نظر میرسد، و افرادی که بازداشتگی آنها تحکیم شده است (کروگر، ۱۹۹۵، نقل از استاینبرگ، ۲۰۰۵).
مارسیا (۱۹۹۳) برای هویت سه ویژگی اصلی پیشنهاد میکند: ساختاری۱[۳۵]، پدیدارشناختی۲و رفتاری۳. از نظر"ساختاری"، هویت مبیّن یک حلقه از زنجیره تحولی بزرگتر است. الگوی تحولی اریکسون را هشت مرحله دو قطبی تشکیل میدهد. این مراحل بر مبنای یکدیگرند؛ بدین معنا که موفقیت در هر مرحله بر مبنای موفقیت مرحله قبلی پیشبینی میشود. تحول هویت مرحله پنجم، طی نوجوانی اتفاق میافتد و پیوند تحولی بین کودکی و بزرگسالی است. جنبه"پدیدارشناختی” هویت به هسته فرد اطلاق میگردد. این هسته از خلال فرایند اکتشاف و تعهد نسبت به عناصر خاص هویت (یعنی، نقشها، باورها، ارزشها و غیره) تحول مییابد. از خلال فرایند اکتشاف، افراد به عناصر هویت متعهد میشوند. تثبیت عناصر انتخابشده، هسته هویت فرد را تشکیل میدهد. اکتشاف و تعهد، نیروهای سوقدهنده تحول هویت هستند. ترکیبات متفاوت این دو مشخصه به چهار پایگاه منجر میشود."رفتار"؛ یعنی، سومین جنبه هویت، نتیجه مستقیم تعهد به عناصر هویت است. با شکلگیری هسته درونی، فرد عمل بر طبق ارزشهای مرتبط با عناصر هویت هسته درونی را انتخاب میکند. رفتار منتج از تعهدات نسبت به عناصر هویت، صرفاً مبیّن جنبه قابل اندازهگیری هویت است. جنبههای ساختاری، پدیدارشناختی و رفتاری با هم چهارچوبی برای هویت فرد ایجاد میکند.
مارسیا (۱۹۸۷، نقل از مک لین[۳۶] و پرت۲، ۲۰۰۶) در بازنگری چندین مطالعه گزارش کرد که اشخاص واجد پایگاههای متفاوت از چندین جهت با یکدیگر متفاوتاند؛ برای مثال، هویت"موفق"با داشتن ظرفیت برای روابط صمیمی، انعطاف پذیری روان شناختی و مقاومت در برابر دستکاری حرمت خود؛ هویت"معوق"با اضطراب، حساسیت به مباحث اخلاقی و روابط خانوادگی دوسوگرا، هویت"بازداشته"با ارزشهای اقتدارگرا و روابط گرم خانوادگی، و در نهایت، هویت"پراکنده"با بی تفاوتی نسبت به مدرسه و روابط سرد خانوادگی مرتبط است.
همچنین واترمن (۱۹۹۹، نقل از نافو۳ و شوارتز، ۲۰۰۴) نشان داد که نوجوانان دارای هویت موفق، در مقایسه با نوجوانان دارای هویت پراکنده، تعریف خود، ثبات و حس سلامت روان شناختی بیشتری دارند.
مارسیا، اوایل نوجوانی را به صورت مرحله بههمریختگی ساختار یا ساختارزدایی۴ شکلگیری هویت توصیف میکند؛ به این معنا که به علت تغییرات سریع جسمانی، شناختی و اجتماعی، نوجوانان کم سنتر علاقهمند به تجدید نظر در ارزشها و هویتیابی دوره کودکی خود هستند (مارسیا، ۱۹۹۱، نقل از شهرآرای، ۱۳۸۴).
پژوهشهای انجامشده در باب هویت طیّ سالهای نخست، حول محور تعیین مقیاسهای اندازهگیری، اعتبار سازه و همبستههای الگوی پایگاه هویت استوار بوده است. این بیست سال پژوهش مفید بودن و چند منظوره بودن الگوی پایگاه هویت را نشان دادهاند (مارسیا، ۱۹۹۳). اما مارسیا (۱۹۶۶،۱۹۹۳) خود پذیرفته است که پایگاههای هویت از سازه هویت اریکسون دور شدهاند و این الگو در وهله اول بر هویت شخصی متمرکز است. کارآیی الگوی هویت به عنوان یک نظریه تحولی نیز مورد سؤال قرار گرفته است (کوت و لوین، ۱۹۸۸). برخی از مؤلفان (برای مثال، ون هوف۱، ۱۹۹۹) مطرح ساختهاند که الگوی پایگاه هویت، مفهوم هویت شخصی را که از سوی اریکسون ارائه شده است، به خوبی نشان نمیدهد؛ بهویژه، از نظر ابعاد زیادی که این مفهوم از دیدگاه اریکسون دارد (برای مثال، جهتگیری ارزشی و تعویق رواناجتماعی) و سطوحی از هویت که مارسیا به آنها نپرداخته است؛ یعنی، هویت من و هویت اجتماعی (نقل از شوارتز، ۲۰۰۱).
پس از طرح الگوی پایگاه هویت از سوی مارسیا، الگوهای دیگری از هویت از سال ۱۹۸۷ میلادی به منصه ظهور رسیدهاند که شوارتز (۲۰۰۱) آنها را به دو دسته تقسیم کرده است: الگوهایی که بهطور گسترده مکمل نظریه پایگاه هویتاند و از آن دور نشدهاند یا مفهومپردازی مجددی در الگوی پایگاه هویت ندادهاند۲[۳۷] (برای مثال، برزونسکی، ۱۹۸۹؛ گروتوانت، ۱۹۸۷)، و الگوهایی که نظریه پایگاه هویت را به عنوان مؤلفهای در نظریهشان با خود دارند ولی از جهت گستره و شمول از فرمولبندی مارسیا فراتر رفتهاند۳(برای مثال، آدامز و مارشال، ۱۹۹۶؛ کوت،۱۹۹۶). برای آشنایی بیشتر با این الگوها میتوانید به موشمان۴(۱۹۹۸)، کرپلمن۵، پیتمن۶و لامک۷(۱۹۹۷)، شوارتز (۲۰۰۱)، برزونسکی (۱۹۸۹)، شوارتز و پانتن (۲۰۰۶) و آدامز و مارشال۸ (۱۹۹۶)، مراجعه کنید.
۲ـ۱ـ۲ـ۲هویت: تفاوتهای جنسی و اقتصادی اجتماعی