از دیدگاه کلی، سرمایه گذاری به معنای مصرف پول های در دسترس برای دستیابی به پول هایی بیشتر در آینده است. به عبارت دیگر سرمایه گذاری یعنی به تعویق انداختن مصرف فعلی برای دستیابی به امکان مصرف بیشتر در آینده. (همان منبع، ص ۱۲۶)
در سرمایه گذاری دو ویژگی متفاوت و مهم وجود دارد که عبارتند از زمان و ریسک. اهمیت دو موضوع یاد شده به این علت است که در سرمایه گذاری صرف پول در زمان حال صورت می گیرد و مقدار آن معین می باشد در حالی که پاداش حاصل از آن در آینده به دست می آید و معمولاً با عدم اطمینان همراه است. در بعضی مواقع ویژگی زمان غالب می گردد (مانند اوراق قرضه دولتی) و در بعضی مواقع ریسک از نظر اهمیت مقدم می باشد (مانند برگه اختیار خرید سهام عادی) و در مواقع دیگر هر دو دارای اهمیت هستند (مانند سهام عادی). (همان منبع، ص ۱۲۷)
۲-۵- انواع سرمایه گذاری
سرمایه گذاری ها به دو شکل عمده واقعی و مالی تقسیم می شوند. سرمایه گذاری های واقعی نوعی سرمایه گذاری است که فرد با فداکردن ارزشی در زمان حاضر، نوعی دارایی واقعی به دست می آورد. خرید ملک یا آپارتمان نمونه ای از این سرمایه گذاری است. در سرمایه گذاری مالی، فرد در ازای فدا کردن ارزش حاضر، نوعی دارایی مالی که نتیجه آن معمولاً جریانی از وجوه نقد است به دست می آورد.
در اقتصادهای سنتی اکثر سرمایه گذاری ها از نوع واقعی بوده اند اما در اقتصادهای پیشرفته عمده سرمایه گذاری ها بر روی دارایی های متمرکز صورت می گیرد و توسعه مؤسسات سرمایه گذاری مالی راه را برای سرمایه گذاری واقعی امکان پذیرتر می کند. در واقع این دو شکل سرمایه گذاری نه تنها در مقابل یکدیگر نیستند، بلکه ممکن هم نیز می باشند. (همان منبع، ص ۱۲۸)
۲-۶- محیط سرمایه گذاری[۷]
محیط سرمایه گذاری دربرگیرنده انواع اوراق بهادار قابل معامله می باشد و از طرف دیگر، وقتی صحبت از محیط سرمایه گذاری می شود، باید مکان و چگونگی خرید و فروش اوراق بهادار را نیز مدنظر قرار دهیم. به طور کلی می توان اجزای محیط سرمایه گذاری را به سه دسته تقسیم کرد:
۱- اوراق بهادار یا دارایی های مالی
۲- بازارهای اوراق بهادار یا بازارهای مالی
۳- واسطه ها یا مؤسسات مالی. (همان منبع، ص ۱۲۸)
۲-۷- فرایند سرمایه گذاری[۸]
در فرایند سرمایه گذاری به چگونگی تصمیم گیری سرمایه گذار در اوراق بهادار قابل معامله و میزان سرمایه گذاری در هر کدام از انواع اوراق و زمان سرمایه گذاری پرداخته می شود. رویه ای شامل مراحل زیر برای تصمیم گیری در این باره به عنوان اساس فرایند سرمایه گذاری مطرح می باشد. (همان منبع، ص ۱۲۹)
۲-۷-۱- خط مشی سرمایه گذاری[۹]
در این مرحله به تعیین اهداف و میزان ثروت قابل سرمایه گذاری و شناسایی گونه های بالقوه دارایی های مالی به منظور قراردادن در سبد سرمایه گذاری پرداخته می شود. اهداف سرمایه گذاری را باید براساس ریسک و بازده بیان کرد و شناسایی دارایی های مالی تشکیل دهنده سبد را باید براساس اهداف سرمایه گذاری و میزان ثروت قابل سرمایه گذاری و ملاحظات مالی سرمایه گذار صورت داد. (همان منبع، ص ۱۲۹)
۲-۷-۲- تجزیه و تحلیل اوراق بهادار
در ساده ترین شکل این نوع تجزیه و تحلیل، به مطالعه قیمت های بازار اوراق بهادار در جهت پیش بینی تغییرات آتی پرداخته می شود. در این روش به منظور شناسایی روندها و الگوهای تکراری موجود در تغییرات گذشته قیمت اوراق بهادار به مطالعه قیمت های گذشته آنها پرداخته و مورد تجزیه و تحلیل قرار می گیرند. تهیه الگوی تغییرات قیمت اوراق بهادار براساس تغییرات گذشته با این فرض صورت می گیرد که روندها و الگوهای گذشته در آینده نیز تکرار خواهد شد و بر این اساس تحلیلگران اوراق بهادار امیدوار به پیش بینی دقیق تغییرات آتی قیمت اوراق می باشد. (همان منبع، ص ۱۲۹)
۲-۷-۳- تهیه سبد سرمایه گذاری
گام سوم در فرایند سرمایه گذاری شامل شناسایی و تعیین دارایی های مورد نظر برای سرمایه گذاری و یافتن نسبت سرمایه اختصاص یابنده از ثروت سرمایه گذار به هر کدام از دارایی های منتخب می باشد. در این مرحله، سرمایه گذاران با توجه به نتایج مراحل قبلی به استفاده از موارد زیر در تهیه سبد مورد نظر می پردازند:
۱- تجزیه و تحلیل اوراق بهادار به صورت فردی و پیش بینی تغییرات قیمت هر کدام از آنها
۲- پیش بینی تغییرات کلی قیمت سهام عادی و ارتباط آنها با اوراق بهادار با درآمد ثابت
۳- تهیه سبدی که با یک سطح معین در بازده دارای حداقل ریسک باشد.
در واقع سرمایه گذاران با توجه به برآورد میزان ریسک و بازده هر یک از اوراق بهادار، از طریق تجزیه و تحلیل فردی آنها و رابطه بین نرخ های بازدهی، می توانند به مجموعه ای دست یابند که در ازای میزان معینی از ریسک دارای بالاترین نرخ بازده می باشد. (همان منبع، ص ۱۲۹)
۲-۸- بازده[۱۰]
معمولاً افراد مصرف کنونی را به مصرف درآیند ترجیح می دهند. بنابراین برای تشویق افراد در به تعویق انداختن مصرف فعلی می بایستی انتظار کسب پاداش از سرمایه گذاری را برای آنان ایجاد کرد. در واقع انتظار کسب بازده یا پاداش سرمایه گذاری موجب می شود تا سرمایه گذاران مصرف در آینده را به مصرغ فعلی ترجیح دهند. اغلب از بازده در جهت معرفی بازده سرمایه گذاری در یک دارایی در طول یک دوره زمانی که به آن بازده دوره نگهداری می گویند استفاده می شود و آن عبارتست از تغییرات قیمت و جریانات نقدی حاصل از آن دارایی طی دوره سرمایه گذاری. این میزان تغییرات را برحسب درصد بیان می کنند که نشان دهنده درصدی از مبلغ سرمایه گذاری است و به آن نرخ بازده سرمایه گذاری می گویند. نرخ بازده عامل بسیار مهمی در تصمیم گیری های مالی جهت سرمایه گذاری به شمار می رود. (همان منبع، ص ۱۳۰)
بازده یک سرمایه گذاری عبارتست از جریان های نقدی قابل تحققی که توسط صاحبان سرمایه گذاری و در طول یک سرمایه گذاری معین تحصیل می شود. بازده نوعاً براساس درصدی از ارزش سرمایه گذاری انجام شده در آغاز دوره بیان می شود. (رهنمای رودپشتی، ۱۳۸۶، ص ۵۴)
۲-۹- سود نقدی
این سود همانند سود تصویب شده، در مجمع عمومی صاحبان سهام جهت تقسیم بین سهامداران است. مقدار سود سهام با میزان درآمد و سودآوری شرکت، وضع مالی و میزان نیاز به پول جهت سرمایه گذاری در طرح های جدید بستگی دارد. این سود بعد از اعلام و تصویب در مجمع عمومی تقسیم و بین سهامداران توزیع می شود. طبق قانون تجارت شرکت های ایرانی مکلفند حداکثر پس از ۸ ماه از تصویب سود توسط مجمع، آن را به سهامداران پرداخت کنند. اکثر شرکتها به دلیل مشکلات نقدینگی سعی در تاخیر پرداخت سود نقدی تا حد امکان دارند. بنابراین ارزش پول دریافتی چند ماه پس از تصویب و با شرایط تورم از ارزش نقدی در زمان تصویب کمتر خواهد بود. این مسئله یعنی ارزش زمانی پول در محاسبه بازده کل مورد محاسبه قرار نمی گیرد. (همان منبع،ص ۵۸)
۲-۹-۱- مزایای حق تقدم
در محاسبه بازده کل اولاً فرض می شود که سهامدار از حق تقدم خود استفاده می کند، ثانیاً سهامدار سهام بدست آمده آورده ناشی استفاده از حق تقدم خود را در پایان دوره مالی به همراه اصل سهام خود به فروش می رساند. این دو فرض باعث می شود نا به جای محاسبه ارزش حق تقدم به شرح ذیل:
درصد افزایش سرمایه (۱۰۰۰- آخرین قیمت سهام در پایان دوره) = ارزش حق تقدم
۲- در محاسبه بازده کل سهام با استفاده ضرایب که نشان دهنده درصد افزایش سرمایه (از محل مطالبات و آورده های نقدی سهامداران) و ضریب نشان دهنده درصد افزایش در تعداد سهام (از محل مطالبات و آورده های نقدی سهامداران و از محل اندوخته های شرکت) است، ارزش حق تقدم مدنظر قرار می گیرد. ضمن این که باز هم بایستی از ارزش زمانی پول صرف نظر کرد، چرا که بین زمان پرداخت ارزش اسمی سهم تا زمان دریافت سهم فاصله ای چند ماهه وجود دارد. (همان منبع، ص ۵۹)
۲-۹-۲- مزایای سود سهمی
معمولاً شرکت ها از محل اندوخته ها یا سود انباشته اقدام به افزایش سرمایه و اعطای سهم به سهامداران می کنند و سهامداران در قبال سود سهمی وجهی پرداخت نمی کنند. در محاسبه بازده کل فرض می شود که سهامدار سود سهمی دریافتی را تا پایان دوره نگهداری می کند و تا پایان دوره آن را اصل سهام خود را می فروشد.
۲-۹-۳- تفاوت نرخ ابتدا و پایان دوره
سهامدار علاوه بر مزایای سود دریافتی از شرکت در صورت فروش سهم در انتهای دوره سودی معادل مابه تفاوت آخر دوره با اول دوره بدست می آورد. برای اینکه تفاوت نرخ در مدل تحقیق یابد باید فرض شود که سهامدار در ابتدا دوره اقدام به خرید سهام کرده و در انتهای دوره آن را می فروشد.
دیدیم که مزایای سهام عادی مانند حق تقدم و سود سهمی و… نیز با توجه به ضرایب به کار رفته است و در فرمول بازده کل مدنظر قرار گرفته است. هرچند بازده کل به دلیل در نظر گرفتن کلیه منافع حاصله توسط سهامداران جامع به نظر می رسد، اما در نظر نگرفتن ارزش زمانی پول و بکارگیری مفروضات تاریخ خرید و فروش سهامداران از نقاط ضعف آن به شمار می رود. تفاوت بازده سود نقدی با بازده واقعی در نوع نگرشی است که این دو روش نسبت به بازده در سهم دارند. روش سود نقدی خود نشات گرفته از فرمول بازده واقعی است در روش سود نقدی سهامداران انتظار دارند تا علاوه بر بدست آوردن عایدات طی دوره نگهداری سهم به هنگام فروش آن نیز از تفاوت قیمت های خرید و فروش سهم منفعت ببرند، اما در موقع فروش سرمایه گذارانی وجود دارند که سهام را از فروشندگان خریداری می کنند. بنابراین سود حاصله از فروشندگان سهم از طرف خریداران سهم تامین می شود. خریداران جدید در پایان دوره نگهداری فروشنده و سرمایه گذار جدید خریدار خواهند بود، بنابراین با فرض دوره نگهداری بی نهایت سود نقدی تنها عایدی سهامداران از خرید و فروش سهم خواهد بود. این روش محاسبه بازده دیدگاهی کلان و کلی نسبت به بازده سهم و سهامداران دارد. ولی بازده واقعی از دید یک سهامدار منحصر به فرد که سهام را برای دوره ای معین در اختیار دارد آن را مورد محاسبه قرار می دهد، در عمل نیز روش نقدی بیشتر برای پیش بینی بازده در دوره های آتی از طرف سرمایه گذاران به کار می رود. علاوه بر این سهامداران با توجه به بازده واقعی که ارزیابی عملکرد مدیران (به عنوان نمایندگان سهامداران طی دوره نگهداری سهم) می پردازند، علت این امر قبول محاسبه بازده کل به عنوان معیار عایدی سهامداران از دیدگاه شرکت می باشد. (پارسائیان، ۱۳۸۴، ص ۶۹)
۲-۱۰- بازده مورد انتظار
از آنجایی که نرخ بازده به علت ریسک سرمایه گذاری می تواند چندین مقدار ممکن را اختیار کند، محاسبه بازده مورد انتظار به صورت معیاری از تمایل به مرکز متداول است که نرخ بازده مورد انتظار چنین تعریف می شود:
که :
K: نرخ بازده مورد انتظار
n: تعداد نتایج ممکن
Pi: احتمال وابسته به نتایج ممکن I ام
Ki: نتیجه ممکن i ام
از معادله فوق روشن می شود که K عبارتست از میانگین وزنی ریاضی (امید ریاضی) نتایج ممکن وزن هر نتیجه برابر است با احتمال وابسته به آن نتیجه ممکن. (نوروز بیگی، ۱۳۸۶، ص ۶۱)
۲-۱۱- بازده مورد انتظار پرتفولیو
هویت از نظر لغوی به معنای ذات، وجود، فطرت، شخصیت و طبیعت هستی است (فرهنگ دهخدا ، ۱۳۸۳).
امروزه کمتر مفهومی است که به اندازه هویت ، واجد معانی متعدد باشد. هویت ، هم در زبان روزمره و هم در بحثهای دانشگاهی مورد استفاده قرار می گیرد. وجود مفاهیم مترادف و یا نزدیک و مرتبط متعدد برای هویت (مانند من، ما، خود، درک از خود [۳۸]، آگاهی از خود [۳۹]، خود انگاره [۴۰]، هویت خود[۴۱] ، ایگو [۴۲]، سوپر ایگو [۴۳]، و شخصیت[۴۴]) از همین جا سرچشمه می گیرد.
با این حال هویت مفهوم تازه ای نیست و حتی در این آموزه معروف در سر در معبد دافی[۴۵] یعنی “خودت را بشناس [۴۶]” نیز به چشم می خورد. هرچند بدین ترتیب آشکار می گردد که هویت از آغاز تمدن ذهن انسان را به خود مشغول داشته اما بدون اغراق ، هیچ گاه رنگ کهنگی به خود نگرفته است. هویت هنوز هم مهمترین دغدغه انسان به حساب می آید (محمدی و دهقان ،۱۳۸۳).
هویت به ۲ دسته تقسیم می شود: هویت ذاتی و هویت عرضی. جنسیت، محل تولد، خانواده، وابستگی قومی و نژادی، جزء هویت های ذاتی و وابستگی های سیاسی و صنفی، از هویت های عرضی است. آن بخش از قلمرو حیات که فرد خودش را با آن معرفی می کند و در قبال آن احساس تعهد و تکلیف می کند، هویت او را شکل می دهد.
درباره مفهوم و دامنه هویت دیدگاه های متفاوتی وجود دارد. عده ای هویت را دارای ۳ کارکرد اصلی می دانند:
افزایش توان گزینش
ایجاد امکان ارتباط با دیگران
نیروبخشی و نرمش پذیری انسان
این نرمش پذیری تا جایی است که می تواند هویت فرد را با جوهره ای ورای خود، یعنی واقعیت پیوند زند. هویت، با تقویت وجه تمایز فرد با دیگران مجموعه ای از خصایل فردی را در فرد پدید می آورد که جزیی از معنا و هستی او تلقی می شود که فرد به اعتبار آن و با اتکا به آن می تواند خود را از دیگران متمایز بداند و برای خود حق و قدرت انتخاب قائل شود و توان برقراری ارتباط با دیگران را در خود احساس نماید. همچنین بر اساس آن، به تنظیم نحوه تعامل با دیگران اقدام می نماید (سجادی ،۱۳۸۴).
اریکسون احساس داشتن هویت را سازماندهی پویا و خود ساخته از انگیزاننده ها، توانایی ها، باورها و تاریخ شخصی به صورت یک خود یکپارچه و مستقل که هدایت کننده مسیر در حال رشد زندگی فرد است می داند (دانشپور،۱۳۸۶). او احساس هویت را هماهنگی ادراک فرد از خویشتن با ادراک دیگران از او تعریف می کند و هویت یابی را در مقابل بحران هویت یا بی هویتی پدیده ای روانی – اجتماعی می داند، که در دوره نوجوانی ظهور می یابد.
هویت قسمتی خودآگاه و قسمتی ناخودآگاه است و به زندگی فرد احساسی از یکسان بودن و پیوستگی می دهد. دوره شکل گیری و تحکیم هویت در طول دوران نوجوانی است، یعنی هنگامی که ویژگی های زیست شناختی و فرایندهای عقلی بایستی انتظارات اجتماعی مربوط به عملکرد مناسب بزرگسالی را برآورده سازند. هویت به گذشته وابسته و تعیین کننده آینده است. زیرا که در کودکی ریشه دارد و پایه و مبنایی است که وظایف زندگی آینده از طریق آن به ظهور می رسند و به عنوان یک پدیده روانی – اجتماعی هم در فرد و هم در فرهنگ رایج ریشه دارد (اریکسون[۴۷] ۱۹۶۸ به نقل از کروگر[۴۸]۱۹۹۶).
مارسیا (۱۹۹۴) هویت شخصی را مفهومی می داند که فرد از خود به عنوان یک شخص دارد و این مفهوم ناشی از تجربه تداوم و تمایز، یعنی خودهمانی در طی زمان و متمایز بودن از دیگران می باشد (به نقل از محسنی ، ۱۳۷۵).
مارسیا هویت را ساختار من و ساختار درونی و خود سازمان دهنده و پویایی آرزوها، اهداف، مهارت ها، باورها، و تاریخچه فردی می داند (به نقل از کروگر ،۱۹۹۶).
برزونسکی هویت را یک نظریه راجع به خویشتن می داند و معتقد است که افراد به سبک ها و شیوه های مختلف به نظریه پردازی راجع به خود می پردازند (برزونسکی[۴۹]، ۲۰۰۳).
در مطالعه شخصیت ، هویت به عنوان یک مفهوم درونی و ذهنی که هر فرد از خود به عنوان یک شخص دارد و در واقع خود اساسی و مستمر اوست، اطلاق می گردد (فرمهینی فراهانی ، ۱۳۷۸).
نیاز به احساس هویت و شناخت خود و حفظ تعادل روانی و عاطفی در مقابل عوامل فشارهای درونی و بیرونی از نیازهای اساسی است ، نوجوان می خواهد بداند چیست و کیست، می خواهد احساس کند شخصی منحصر به فرد و خاص است، و مایل است اطمینان پیدا کند که خودش را پذیرفته است (خدایاری ، ۱۳۷۷) .
تقسیم بندی کلی نظریه های هویت
تلاش دامنه دار و پیگیری برای مفهوم سازی و نظریه پردازی هویت صورت گرفته، در قالب و رویکرد نظری – مدرن و پسامدرن – قابل توصیف است.
-
- رویکرد مدرن: تعریف هویت به وسیله عوامل از قبیل موجود طبیعی ، روانی و یا اجتماعی
۱-۱ نظریه های جامعه شناسان : باور به اینکه هویت ، ساخته و پرداخته زمان و مکان است. این رویکرد که عمدتاً به جامعه شناسان تعلق دارد ، بیشتر در دیدگاه تعامل نمادین [۵۰] تبلور می یابد.
۱-۲ نظریه های روان شناسان : باور به اینکه فرایندهای روانی شخص، نقش ضروری در ساخت و پرداخت هویت ایفا می کند. این نظریه ها عمدتاً با دیدگاه شناخت [۵۱] همپوشی دارد.
۲- رویکرد پسامدرن: باور به شکل گیری و تعریف هویت به دور از دخالت هرگونه عامل از قبیل موجود طبیعی ، روانی و یا اجتماعی. این رویکرد که باعنوان نظریه گفتمانی شناخته می شود، عمدتا متاثر از ادبیات، زبان شناسی و معناشناسی است (محمدی و دهقان، ۱۳۸۳).
دیدگاه های نظری درباره شکل گیری هویت
نظریه لوینگر[۵۲]
لوینگر هویت را به شیوه ای کل گرایانه به عنوان صفت سرآمد شخصیت [۵۳]می داند از نظر وی “من” یک وسیله گزینش است که به فرد اجازه می دهد واقعیت خارجی را به طریقی درک کند تا اضطراب را کاهش دهد. او رشد منش اخلاقی ، کنترل تکانه درونی ساختن قواعد رفتار را جزء کنش های “من” می داند که من این قابلیت ها را به مرور کسب می کند. در روان تحلیلی سنتی این کنش ها شبیه کنش های فرامن است ، شخص است که لوینگر منزلت من را بالا برده و آن را مهمتر در نظر گرفته است ( کروگر ، ۱۹۹۶) .
لوینگر مجموعه ای از مراحل رشدی را در شکل گیری من یا تجربه خود توصیف کرده است. دراین توصیف، او شکل های رایج کنترل تکانه، سبک بین فردی، مشغولیت های ذهنی آگاهانه و سبک شناختی را در هر مرحله بررسی می کند. وی مراحلی را توصیف کرده است که به واسطه آن صفت سرآمد شخصیت وجود را در طول نوزادی تصرف کرده به سوی مراحل عملکرد بالغ تر در اواخر نوجوانی و بزرگسالی رشد می دهد یا بازداری می کند. از دیدگاه او افراد به ترتیب دراین مراحل هشت گانه رشد می کنند تا جائی که دیگر قادر به پیشرفت نباشند. رشد من تا دوران بزرگسالی ادامه دارد و در طول زندگی نیز تغییر می کند وهر خصوصیت تازه ای که پدید می آید بر خصوصیات قبلی افزوده می شود. سطح بزرگسالی رشد، بالاترین مرحله ای است که من می تواند به آن دست یابد (کروگر ، ۱۹۹۶).
در طی این مراحل من پیچیدگی بیشتری درعملکرد ، به دست می آورد . و توانایی اش برای ارتباط با جهان پیرامون افزایش می یابد. به طور بهنجار ما شاهد تغییر از یک سازماندهی تکانش که در آن علاقه شخصی، عامل برانگیزاننده اولیه است به سوی هم نوایی با چیزهایی که ازسوی گروه اجتماعی بلافصل دیکته می شود، هستیم. لوینگر مراحل تمایز بخشی خود – دیگران را در طول نوجوانی، از مرحله علاقه شخصی به هم نوایی با نگرش ها و رفتارهای دیگران تا سازماندهی یک خود دارای تمایز بیشتری از دیگران، معطوف به فردیت و قادر به ارتباط متقابل ترسیم می کند (کروگر ، ۱۹۹۶).
نظریه سوزان هارتر[۵۴]
هارتر (۱۹۹۰) در مقاله خود و رشد هویت چهار جنبه اصلی درمحتوای خود انگاره را مشخص کرده است: انتخاب حرفه و نقش فعلی ، نظام روحانی و باور اخلاقی، مجموعه ای از نقش های اجتماعی در ارتباط با همسالان وخانواده ودیگری حوزه های اجتماعی، و نقش جنسی و صمیمیت و ازدواج.
این خود انگاره ها در دوره های قبل به شکل سازه ای وجود داشته اما در دوره نوجوانی، شکل گیری هویت به صورت یک موضوع حیاتی در می آید ودر سال های جوانی وبزرگسالی نیز تداوم می یابد ( لطف آبادی، ۱۳۸۵ ).
نظریه رابرت کیگان[۵۵]
رابرت کیگان شکل گیری هویت را به عنوان فرایندهای دائمی تکامل معنی سازی می نگرد. او هویت را به عنوان یک فرایند کلی می داند که شناخت و عاطفه را با هم در بر می گیرد. شکل- گیری هویت درباره این موضوع است که چگونه آنچه که به عنوان خود ساخته می شود از بین رفته و دوباره شکل می گیرد. به عبارت دیگر تشکیل هویت ( یا معنا سازی) فرایندی است ، مداوم که در آن مرزهای بین خود و دیگران ساخته می شود ، از بین می رود و اصلاح می شود ( کروگر، ۱۹۹۶).
خود یا فاعل برای کیگان یک چارچوب روانی اطلاق می گردد که فرد در آن جا دارد، نمی تواند از آن فاصله بگیرد واز وجود آن، آگاه نیست. مفعول به پدیده هایی کلی تر از نظام روانی فرد مربوط است . که در مرحله قبلی تحول خود برفرد کاملاً مسلط بوده و جنبه ناهشیار است، اما درمرحله بعدی تحول خود دراختیار فرد قرار گرفته وفرد به آن هشیاری پیدا می کند (نوام[۵۶] ۱۹۹۲، به نقل از نگهبان ،۱۳۸۴) .
نظریه بلوز[۵۷]
بلوز قاطع تر از اریکسون به نظریه روان پویایی سنتی وفادر ماند. تبیین او درمورد فرایند ثانویه فردیت نوجوانی،با اتکا به نظریه ماهلر[۵۸] بود که فرایند جدایی و تفرد نوزاد را تشریح کرده بود. بلوز نوجوانی را تجربه فردیت ثانویه می داند. درحالی که اریکسون از اصطلاح هویت من استفاده می کرد بلوز ترجیح داد از اصلاح منش استفاده کند. او یکی از شرایط شکل گیری در بزرگسالی را احراز هویت جنسی در نوجوانی می داند، منظور از هویت جنسی احساس مردی یا زنی با مرزهای ثابت و جدا از یکدیگر است ( کروگر، ۱۹۹۶).
نظریه گلاسر[۵۹]
ویلیام گلاسر موسس واقعیت درمانی معتقد است هویت یک ساختار روانی – اجتماعی است و برای هر فرد یک هویت متصور است که آن تصویری است که فرد از خویشتن دارد . گلاسر هویت را جزء لاینفک زندگی همه انسان ها درهمه فرهنگ ها می داند که از لحظه تولد تا مرگ ادامه می یابد. او معتقد است که هویت داشتن ارتباط و درگیری عاطفی با خود و دیگران است او نوع هویت را از یکدیگر متمایز می کند. هویت موفق و ناموفق. و میزان موفق بودن یا نبودن هویت را در اندازه توانایی ، کفایت وارزش فرد می داند ( گلاسر ۱۹۷۵ ، به نقل از شفیع آبادی ۱۳۸۷ ).
نظریه ویلیام جیمز[۶۰]
یکی از تکالیف رشد پیدایش درکی از خود است، این احساس که فرد کیست ودرجامعه چه جایی دارد . ویلیام جیمز یکی از پدید آورندگان روان شناسی، خود را به دو جزء تقسیم کرد . من [۶۱]و مرا[۶۲]. مرا مجموعه آن چیزی است که شخص می تواند آن را از آن خود بنامد و شامل توانائیها، خصوصیات اجتماعی و شخصیتی و متعلقات مادی است. من “من شناسا[۶۳] "است. این جنبه خود مدام تجارب، مردم، اشیاء و وقایع را به نحوی کاملا ذهنی سازمان می دهد و تفسیر می کند. به عبارت دیگر من درخود تامل می کند و از طبیعت خود با خبر است . تحقیق درباره خود پنداره شامل جنبه های من ومرا است (ماسن و همکاران ، ۱۹۸۵ ).
نظریه کلبرگ[۶۴]
کلبرگ به شکل گیری هویت به طور مستقیم اشاره نمیکند بلکه او هویت (یا به تعبیر خودش “من") را به عنوان نهادی درنظر میگیرد که تنها از طریق حوزه های متفاوت عملکرد “من” قابل تبیین است. این حوزهها (از قبیل شناخت و استدلال اخلاقی) در کنار یکدیگر رشد میکنند و اغلب با هم ارتباط مشروط دارند . بنابراین ، یک مرحله مشخص از رشد شناختی شرط لازم اما نه کافی برای استدلال اخلاقی سطوح بالا است (کروگر ۱۹۹۶).
کلبرگ با طرح مراحل رشد اخلاقی در سه سطح کلی به بررسی یکی از جنبههای شکلگیری هویت نوجوان پرداخته است. وی معتقد است که درک اخلاقی توسط همان عواملی ایجاد میشود که پیاژه تصور میکرد برای رشد شناختی با اهمیت هستند:
۱- درگیرشدن فعال با مسائل اخلاقی ۲- پیشرفت در درک دیگران (برک، ۲۰۰۱).
به نظر کلبرگ فرد در دوره نوجوانی از استدلال اخلاقی ناشی از حفظ خود به سمت استدلال اخلاقی مبنی بر نیاز به تایید اجتماعی حرکت میکند. در سالهای آخر نوجوانی استدلال اخلاقی مبتنی بر حفظ نظم اجتماعی افزایش مییاید. ترتیب مراحل رشد اخلاقی کلبرگ بیانگر یک سازماندهی درونی و تحولی در مورد “خود” و “دیگری” با منطق تصمیمگیری راجع به موضوعات اخلاقی است. در حالیکه جهتگیری تشریک مساعی بین فردی و میل به تأیید اجتماعی و بناهای لازم برای ساختن خود مستقل و متمایز در دوره نوجوانی هستند. تصمیمات اخلاقی مبتنی بر قراردادهای اجتماعی و انسانی نیز میتواند در این دوره مطرح شود (کروگر، ۱۹۹۶).
برک در تحلیل نظریه کلبرگ ، معتقد است تعامل بین همسالان که منجر به حل تعارض نوجوان میشود ، رشد اخلاقی را تحریک میکند. هنگامی که نوجوانان با یکدیگر مذاکره و سازش میکنند درمییابند که زندگی اجتماعی میتواند به جای روابط آمرانه و تحکمآمیز، برپایه همکاری بین دو فرد همسنگ و همتراز بنا شود. همچنین در فرهنگهایی که افراد جوان در سنین اولیه در نهادهای جامعه خود مشارکت میکنند از لحاظ رشد اخلاقی پیشرفتهترند (برک ،۲۰۰۱).
نظریه اریکسون
اریک اریکسون در سال ۱۹۶۸ نظریه رشد من را برای تشریح تعامل بین عوامل روان شناختی، تاریخی و رشدی در شکل گیری شخصیت مطرح کرد. شاید هیچ نظریه پرداز دیگری بیش از او بردرک ما از رشد شخصیت در نوجوانی اثر نگذاشته باشد . اریکسون به عنوان یک نظریه پرداز تحولی، درون فکنی دوره نوجوانی وهمسان سازی کارایی خود را از دست می دهد شکل گیری هویت نقش خود را در تحول خود دوره نوجوانی آغاز می کند. درخلال دوره نوجوانی است که اریکسون برای فرد فرصت حل تعارضات خود را،از ترکیب همسان سازی های قبلی در سطح بالاتر جهت رسیدن به یک محل جدید، فراهم می بیند این تالیف بر اساس کیفیتی متفاوت از آنچه که در دوره های قبل وجود داشت استوار است .
هویت نهایی در اواخر نوجوانی به عنوان تنظیم کننده و انتخاب کننده نهایی هر یک از همسان سازی های دوره قبلی عمل می کنند به گونه ای که در برگیرنده همسان سازی های مهم دوره کودکی و تغییر دهنده آنها در قالب یک کل منسجم، منطقی و منحصر به فرد است ( کروگر، ۱۹۹۶).
تحولات رشدی از نظر اریکسون درطول یک پیوستار مطابق اصل تکوین رخ می دهند و دارای هشت مرحله است .این هشت مرحله صرفاً هشت نقطه از این پیوستار را نشان می دهد . مرحله پنجم مراحل اریکسون هویت مندی در برابر آشفتگی هویت است که در سنین بین ۱۳ تا ۲۰ سالگی روی می دهد (رفیعی ،۱۳۸۱) .
بشردوست (۱۳۸۰) در تحقیقی تحت عنوان “عوامل موثر بر انتخاب روشهای پیشگیری از حاملگی” در این مطالعه مقطعی و توصیفی- تحلیلی بوده محقق روی ۱۰۰۱ نفر نمونه شهری و روستایی پژوهش را انجام داده است. واحدهای نمونه به طور مستقیم به نسبت از بین ۲۰ خانه بهداشت و درمانگاه و ۱۰ دفتر کار متخصصین زنان و زایمان در عرض دو ماه جمعآوری گردید. اطلاعات از طریق مصاحبه و به صورت چک لیست به دست آمد. نتایج این تحقیق نشان داده که میانگین سن مراجعین ۱/۲۹ و کسانی بودند که در ردههای سنی ۱۹-۱۵ سال ازدواج کرده اند.از دلایل لزوم اجرای برنامه تنظیم خانواده در بخش دولتی و خصوصی، نزدیکی منقطع به ترتیب با ۳/۲۴ درصد و ۸/۲۷ درصد میباشد. ارتباط معنیداری بین سن ازدواج و نوع روش میباشد. بین تحصیلات زن و نوع روش ارتباط معنیداری وجود دارد، نتایج آزمون کای دو وجود ارتباط معنیدار بین تعداد زایمان و نوع روش بدست آمد. بین تعداد فرزندان دختر و نوع روش، وجود ارتباط معنیدار نشان داده شده. الگوی تصمیم گیری در دو بخش دولتی و خصوصی نیز متفاوت است. اطلاعات بدست آمده این مطالعه نشان میدهد که عوامل عدیدهای روی انتخاب روشها توسط زوجین موثر میباشد.
رخشانی (۱۳۸۰) در تحقیق تحت عنوان “استفاده از روشهای جلوگیری از بارداری در شهر زاهدان” هدف از این مطالعه بررسی میزان تداوم استفاده از وسایل پیشگیری از بارداری و عوامل موثر بر آن در شهر زاهدان است. این مطالعه از نوع کوهورت تاریخی است که با بهره گرفتن از مدارک موجود در مراکز بهداشتی و درمانی شهر زاهدان در سال ۱۳۸۰ انجام شده است. یافتههای این تحقیق نشان داده که ارتباط معناداری بین سن زنان و تعداد فرزند استفاده کنندگان از روشهای خوراکی و آیودی در مقایسه با آمپول و نورپلانت کمتر بوده است. و آزمون مجذور کای ارتباط معناداری بین شغل و نوع وسیله مورد استفاده نشان داده است. ولی بین سطح سواد و نوع وسیله ارتباط معناداری وجود دارد. در بین زنان قرص از بیشترین و نورپلانت از کمترین میزان مصرف برخوردار بوده است.
فتحزاده (۱۳۷۹) در تحقیقی تحت عنوان “بررسی تاثیر متغیرهای اجتماعی، فرهنگی و جمعیتی بر روی وسایل جلوگیری از بارداری” هدف این تحقیق بررسی تعیینکننده های استفاده از وسایل جلوگیری میباشد. این پژوهش به روش پیمایشی صورت گرفته است و داده ها به وسیله پرسشنامه از ۳۲۲ زن ۴۹-۱۵ ساله که ازدواج کرده بودند جمعآوری شده اند. تجزیه و تحلیل داده ها به وسیله شاخص های آمار توصیفی مانند توزیع فراوانی و جدول تقاطعی و آمار تحلیلی مانند ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون چند متغیره انجام گردیده و نتایج حاصله به شرح زیر میباشد. از متغیرهای جمعیتی، مدت ازدواج و سن زن معمولترین علت استفاده از وسایل جلوگیری مطرح شده اند. متغیرهای فشار فرهنگی، تصمیم گیری متقابل در زندگی و پذیرش شوهر بودند که بر استفاده از وسایل جلوگیری تاثیر و اهمیت داشتند. سپس پیش بینی احتمال استفاده از وسایل جلوگیری با بهره گرفتن از رگرسیون لجستیک صورت گرفت. در ابتدا تاثیر تک تک متغیرها بر استفاده از وسایل جلوگیری انجام شد. بهترین تعیین کنندهها استفاده از قرص، تعداد پسران و پذیرش شوهر بودند. کاندوم به وسیله متغیرهای تحصیلات مرد، تفاهم در استفاده از وسایل جلوگیری تبیین میکرد. بهترین متغیرهای تعیینکننده استفاده از توبکتومی، مدت ازدواج و پذیرش شوهر بودند و آمپول را متغیر پذیرش شوهر تبیین میکرد. در مرحله آخر پیش بینی احتمال استفاده از یک وسیله جلوگیری با توجه به تاثیر تمام متغیرها انجام شد.
نگهداری (۱۳۷۹) در تحقیق تحت عنوان “بررسی تعیینکننده های استفاده از وسایل جلوگیری در روستای نودان” به بررسی متغیرهای جمعیتی (مدت ازدواج، سن زن)، اجتماعی و اقتصادی (تحصیلات مرد و زن، میزان درآمد، وسایل ارتباط جمعی) و فرهنگی بر روی استفاده از وسایل جلوگیری از بارداری پرداخته است. این پژوهش به صورت پیمایش صورت گرفته و داده ها به وسیله پرسشنامه از ۳۲۲ زن ۴۹-۱۵ سال متاهل جمعآوری شده است. یافتههای این تحقیق نشان داده است که مدت ازدواج و سن زن مهمترین علت استفاده از وسایل جلوگیری بوده است و در متغیرهای اقتصادی تحصیلات مرد و میزان استفاده از وسایل جلوگیری بر استفاده از وسایل جلوگیری تاثیر داشته است. تصمیم گیری متقابل زن و شوهر و پذیرش شوهر در استفاده از وسایل جلوگیری تاثیر و اهمیت داشته اند و بهترین تعیین کنندهها استفاده از قرص، تعداد پسران و پذیرش شوهر بوده است.
۲- ۲- ۲- مطالعات خارجی
کولا[۳] (۲۰۱۰) در تحقیقی تحت عنوان “ارتباط زوجین بر روی باروری و برنامه های تنظیم خانواده در یوروبای نیجریه” این مطالعه نشان داده که تصمیم گیری زن و مرد در مورد موضوعات باروری بالا است ۵۹ درصد زنان و ۶۶ درصد مردان بیان کرده اند که با همسرانشان در مورد اندازه خانواده و برنامه تنظیم خانواده صحبت می کنند و این مطالعه مخالف مطالعات اولیهای است که بیان می کنند که زوجین ارتباط کمی با هم در مورد موضوعات باروری دارند یعنی اینکه کمتر در این موارد با هم صحبت می کنند این تحقیق نشان داده است که سهم خیلی زیادی از زنان تمایل دارند در مورد استفاده از وسایل جلوگیری نسبت به اندازه فرزندان مورد دلخواهشان صحبت کنند این مطالعه روشن کرده که تفاوتهایی در مورد میزان ارتباط زن و شوهر بر روی اندازه خانواده و برنامه تنظیم خانواده وجود دارد. این که فاکتورهای جمعیتی و فرهنگی-اجتماعی تاثیر معنیداری بر روی روابط زوجین درباره اندازه خانواده و استفاده از برنامه تنظیم خانواده وجود دارد، فاکتورهای اجتماعی-فرهنگی موثر بر بحث زوجین شامل: فاصله سنی همسران، سطح سواد، نگرشهای مذهبی، نوع ازدواج، تاثیر رادیو و تلویزیون بر روی روابط زوجین. یافتههای این تحقیق نشان داده که روابط زوجین در مورد باروری و استفاده از وسایل جلوگیری همبستگی مثبتی با آموزش دارد و بیان می کند که مانع عمده در ارتباط زن و شوهر در مورد موضوعات مرتبط با باروری، موقعیت فرهنگی است و ناآگاهی در مورد هنجارها و ارزشهای مدرن است. در این تحقیق داده ها از طریق پرسشنامه جمعآوری شده است و از زنان و مردان ۴۹-۱۵ سال استفاده شده و تعداد نمونه ۷۶۳ زوج (زن و شوهر) ۴۹-۱۵ سال استفاده کرده و برای تجزیه و تحلیل داده ها از روش واریانس دو طرفه و رگرسیون لجستیک استفاده کرده است.
فروست[۴] (۲۰۰۸) در تحقیقی تحت عنوان “بررسی عواملی که با انتخاب روشهای پیشگیری از بارداری و استفاده از روشهای متناقض در ایالات متحده” نمونه ای از زنان ۴۴-۱۴ ساله که از روشهای متناقض وسایل پیشگیری استفاده میکردند انتخاب شد. این تحقیق میخواهد عواملی که بر انتخاب روشهای جلوگیری تاثیر دارند بررسی کند و برای تحلیل داده ها از رگرسیون لجستیک استفاده کرده است. یافتههای این تحقیق نشان داده است که انتخاب وسایل جلوگیری با عوامل اقتصادی- اجتماعی و ویژگیهای شریک جنسی همبستگی معنیداری دارد استفاده از قرص و کاندوم همبستگی معنیداری با تجارب و نگرش شریک جنسی دارد. برای مثال کسانی که آموزش دیدهاند همبستگی منفی با بهره گرفتن از قرص دارند. و همبستگی مثبت با روشهای طولانی مدت دارند. زنانی که از حاملگی پرهیز می کنند کمتر از روشهای نامتناقض و قرص استفاده می کنند و به طور نامنظم از کاندوم استفاده می کنند استفاده کردن از یک روش یعنی دیگر روشها را دوست ندارند و هماهنگی مثبتی با کاندوم دارد و همبستگی منفی با بهره گرفتن از قرص دارد زنانی که به طور کامل از یک روش رضایت ندارند احتمالا روشهای دیگر را انتخاب کنند.
بابالولا[۵] (۲۰۰۸) در تحقیقی تحت عنوان “تاثیر برنامه ارتباطی (وسایل ارتباطی) بر روی استفاده از وسایل جلوگیری در بین زنان جوان در نیجریه” این مطالعه میخواهد تاثیر وسایل ارتباطی را بر روی تشویق جوانان در استفاده از روشهای مدرن جلوگیری برای جلوگیری از حاملگیهای ناخواسته بررسی کند. تعداد نمونه این تحقیق ۸۱۹ زن متاهل بوده است و از تکنیک پرسشنامه برای جمعآوری داده ها استفاده کرده است. برای تحلیل داده ها از رگرسیون لجستیک چند متغیره استفاده شده است. یافتههای این تحقیق نشان داده است که تاثیر شناخت ظاهری بر روی استفاده از وسایل جلوگیری ضعیف است بلکه تاثیر شناخت عمیق در مورد ایده سازی در استفاده از وسایل جلوگیری قویتر است. یافته ها نه تنها موفقیت برنامه ها (وسایل ارتباطی) را نشان میدهد بلکه تاثیر ارتباطات وسیع را در مدل تحلیلی نیز نشان میدهد.
دیلباز[۶] (۲۰۰۸) در تحقیق تحت عنوان “آیا بین گروه های سنی زنان ترکیه نسبت به استفاده از وسایل جلوگیری اختلاف وجود دارد” در این تحقیق مقایسه بین زنان جوان و مسنتر که در سن باروری بوده اند نسبت به انتخاب روشهای جلوگیری انجام گرفته است. یافتههای این تحقیق نشان داده است درصد زنانی که از وسایل جلوگیری استفاده نمیکنند در گروه سنی جوان بیشتر است. نرخ استفاده از وسایل جلوگیری از بارداری (درون رحمی) در بین گروه های سنی اختلاف وجود ندارد. توزیع روشهای جلوگیری در بین گروههای سنی مشابه است اما از وسایل جلوگیری درون رحمی در گروه های سنی بالاتر بیشتر استفاده می شود.
ایندونگو[۷] (۲۰۰۷) در تحقیق تحت عنوان “استفاده از وسایل جلوگیری در بین زنان نامبیا” تاثیر فاکتورهای جمعیتی و اجتماعی بر روی استفاده از وسایل جلوگیری و انتخاب روش در بین زنان ۲۴-۱۵ سال نامبیا بررسی شده است. این مطالعه روشهای دستیابی به تسهیلات بهداشتی و خدمات تنظیم خانواده را بررسی می کند. داده های این تحقیق از طریق روش کمی و کیفی جمعآوری شده است. داده های کمی از طریق DHS به دست آمده و داده های کیفی از طریق مصاحبه گروهی با زنان ۲۴-۱۵ سال بدست آمده است. این مطالعه روشن ساخته است در حالی که محدودیت دستیابی به خدمات بهداشت باروری برای زنان جوان در بسیاری از مناطق کم است و جامعه حساسیت کافی برای حقوق جنسیتی زنان ندارند به ویژه پرستاران در مناطق روستایی فرض می کنند قاضی هستند و بیمیل به این که وسایل جلوگیری برای زنان فراهم کنند. تسهیلات بهداشتی همچنین به وسیله زنان جوان رتبه بندی شده میزان استفاده از وسایل جلوگیری در بین همه گروههای سنی به ویژه زنان نامبیا پایین است و از روشهای تزریق و کاندوم استفاده می کنند. ویژگیهای فردی و اجتماعی بر روی استفاده از وسایل جلوگیری تاثیر می گذارد. میزان تحصیلات، موقعیت ازدواج، تعداد بچهها و موقعیت شغلی فاکتورهای فردی مهم هستند موضوعات دیگر که با ویژگیهای فردی زنان در ارتباط است این است که آیا وی با شریکش در مورد تنظیم خانواده صحبت می کند.
التانخویاژن[۸] (۲۰۰۷) در تحقیقی تحت عنوان “بررسی تعیینکننده های استفاده از وسایل جلوگیری و انتخاب روش در مونگولیا” تعیینکننده های استفاده از وسایل جلوگیری و انتخاب روش در مغولستان و با بهره گرفتن از داده های سرشماری عمومی نفوس و مسکن سال ۲۰۰۰ مورد بررسی قرار داده است. یافتههای این تحقیق نشان داده است که زنانی که سطح تحصیلات بالاتری دارند به احتمال بیشتر از وسایل جلوگیری جاری استفاده می کنند. و اگر آنها از استفاده کنندگان جاری باشند آنها به احتمال بیشتر از آیودی و روشهای سنتی استفاده می کنند. زنانی که در روستا زندگی می کنند به احتمال زیاد از آیودی و روشهای سنتی استفاده می کنند. اختلاف معنیداری بین نمونه گیری اولیه در استفاده از وسایل جلوگیری و انتخاب روش وجود دارد. متغیرهای اجتماعی تاثیر مهمی در کاهش اختلاف بین بخش نمونه اولیه دارد. وقتی که روشهای مدرن با روشهای سنتی مقایسه میشوند.
استفانسون و همکاران[۹] (۲۰۰۷) در تحقیق تحت عنوان “عوامل موثر بر استفاده از وسایل جلوگیری در آفریقا” در این مطالعه نقش فاکتورهای اجتماعی در تغییرات جغرافیایی در استفاده از وسایل جلوگیری مدرن در ۶ کشور آفریقایی را مورد بررسی قرار میدهد. داده ها از طریق DHS جمعآوری شده است و از تکنیک چند سطحی برای تعیین فاکتورهای که تغییرات جغرافیایی در استفاده از وسایل جلوگیری مدرن دارد بررسی می کند. یافتههای این تحقیق نشان داده که بین فاکتورهای اجتماعی و استفاده از وسایل جلوگیری مدرن، ارتباط معنیداری وجود دارد. یافتههای این تحقیق نشان داده که عوامل فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی جامعه بر روی استفاده زنان از وسایل جلوگیری مدرن از بارداری تاثیر دارد.
کولومگا[۱۰] (۲۰۰۶) در تحقیقی تحت عنوان “روابط زوجین، قدرت و استفاده از وسایل جلوگیری در بورکینافاسو، شرق آفریقا” تاثیر روابط زوجین و اقتدار در خانواده را بر روی وسایل جلوگیری میسنجد. دادههای این تحقیق از اطلاعات DHS سال ۲۰۰۳ جمعآوری شده است. تعداد نمونه این تحقیق ۹۵۳۷ زوج ازدواج کرده بوده. متغیر مستقل، روابط زوجین و قدرت است. متغیر وابسته وسایل جلوگیری است و تاثیر سن، آموزش، تعداد بچههای زنده به دنیا آمده، ثروت و نوع ازدواج بر روی این وسایل بررسی شده است. این تحقیق نشان داده که آموزش، محل سکونت، ثروت و مذهب بر روابط زوجین تاثیر دارد و این بر روی استفاده از وسایل جلوگیری تاثیر می گذارد به علاوه داده ها نشان داده که روابط زوجین و قدرت در خانواده تبیینکننده موثری بر استفاده از وسایل جلوگیری میباشند، ولی قدرت در خانواده بیشترین تاثیر را بر روی استفاده از وسایل جلوگیری دارد.
دانتابالیا و دیگران[۱۱] (۲۰۰۵) در تحقیق تحت عنوان “تعیینکننده های استفاده از وسایل جلوگیری از حاملگی در میان زوجین شهر بمبئی هند با تاکید بر مردان” به انجام رساندند. هدف اصلی این تحقیق بررسی عوامل موثر بر استفاده از وسایل جلوگیری از بارداری است. داده های این تحقیق از طریق مصاحبه سازمان یافته از ۲۶۷۸ مرد ازدواج کرده بین سنین ۱۸ تا ۴۰ سال از شهر بمبئی هند گردآوری شده است. برای مشخص کردن رابطه میان متغیرهای مختلف و احتمال استفاده زوجین از روشهای جلوگیری از بارداری از آزمون کای اسکوار و رگرسیون لجستیک استفاده کرده است. ۵۱ درصد افراد در زمان تحقیق از یک یا چند روش جلوگیری از بارداری استفاده میکرده اند و ۴۸ درصد هیچ روشی را بکار نمیبردهاند. مشارکت مردان در استفاده از وسایل جلوگیری (کاندوم و روش منقطع) ۲۳ درصد بوده است. نتایج این تحقیق نشان داده است که در میان زوجین که تمایل به داشتن یک یا دو فرزند دارند استفاده از وسایل جلوگیری از بارداری به طور معنیداری بالا بوده است. متغیرهای سن، درآمد، تعداد فرزندان دلخواه، آگاهی در مورد وسایل پیشگیری از بارداری و فاصلهگذاری میان موالید تاثیر بسیار قوی بر استفاده از روشهای پیشگیری از بارداری توسط زوجین دارد.
فصل سوم
مبانی نظری تحقیق
۳- ۱- مقدمه
در این بخش از برخی نظریه های مرتبط با تنظیم خانواده که بیشتر در قالبهای اقتصادی و اجتماعی مطرح شده و متغیرهای مربوط را در خود جای دادهاند، سود خواهیم برد. دیدگاه هایی که در مورد تنظیم خانواده وجود دارد عمدتا دیدگاه هایی نیستند که مستقیما مربوط به این حوزه تحقیق باشد. بیشتر بررسیها و تحقیقات انجام شده نیز صرفا توصیفی بوده و توسط افرادی غیر از جمعیتشناسان انجام شده و مسائل نظری را لحاظ نکرده اند.
در تحقیق حاضر به لحاظ این که پدیده های جمعیتی در ارتباط با دیگر اجزای نظام اجتماعی است، از نظریات جامعه شناسی بیشتر استفاده می شود.
۳- ۲- مروری بر نظریات موجود
۳- ۲- ۱- نظریه دیویس و بلیک[۱۲]
برای فهم کامل باروری نیاز به اتصال دادن ساختار اجتماعی و روانشناسی اجتماعی داریم. جامعه به دو روش می تواند رفتار باروری زوجین را تحت تاثیر قرار دهد. به طور مستقیم از طریق تأثیر بر متغیرهای سطح خرد که به نوبه خود بر رفتار باروری مستقیما اثر می گذارد. نظریه دیویس و بلیک بین دو سطح خرد و کلان ارتباط برقرار می کند. این نظریه نشان داده است که ساختار اجتماعی از طریق یازده متغیر واسط بر باروری اثر میگذارد. دیویس و بلیک در طبقه بندی خود، یازده متغیر اصلی را که به طور مستقیم بر باروری زنان ارتباط دارند و به عنوان متغیرهای بینابینی بین باروری و متغیرهای اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، محیطی و زیست شناختی قرار میگیرند، مورد شناسایی قرار دادند. متغیرهای بینابینی که عوامل و مؤلفه های اجتماعی توسط آنها بر رفتار باروری تاثیر میگذارند، عبارتند از:
الف: متغیرهایی که بر روی آمیزش جنسی موثرند (متغیرهای آمیزشی):
۱) سن در اولین ازدواج
۲) تجرد قطعی (درصد زنانی که هرگز ازدواج نکرده اند)
۳) تعداد سالهای قرارگیری در معرض تولید مثل (همسرداری):
الف- گسیختگی خانواده بر اثر طلاق یا متارکه
ب- گسیختگی خانواده بر اثر فوت همسر
۴) خودداری ارادی
۵) خودداری غیرارادی (به علت بیماری، جدایی موقت ولی غیرقابل اجتناب)
۶) فراوانی آمیزش جنسی:
ب: متغیرهایی که بر حاملگی زنان موثرند (متغیرهای حاملگی):
۷) باروری یا ناباروری (متاثر از علل ناخواسته و غیرارادی)
۸) کاربرد یا عدم کاربرد وسایل جلوگیری از حاملگی:
الف- وسایل شیمیایی یا مکانیکی
ب- سایر وسایل، ابزارها و رویه ها
۹) بارآوری یا نابارآوری (متاثر از علل مثل عقیمی، اقدامات پزشکی و غیره)
ج: متغیرهایی که بر وضع حمل موفقیتآمیز موثرند (متغیرهای وضع حمل):
۱۰) سقط جنین حاصل از علل غیرارادی
۱۱) سقط جنین حاصل از علل ارادی
همانطور که ملاحظه می شود الگوی متغیرهای بینابینی دیویس و بلیک، سه مرحله برای باروری مطرح می کند، که هر کدام از متغیرهای مختلف، در یکی از این مراحل بر رفتار باروری موثر واقع می شوند. مرحله اول مربوط به متغیرهای تاثیرگذار بر آمیزش جنسی و در معرض مقاربت قرار گرفتن زنان است. مرحله دوم مربوط به متغیرهای تاثیرگذار بر انعقاد نطفه و حامله شدن زنان میباشد. مرحله سوم از مراحل سه گانه الگوی دیویس و بلیک را متغیرهای موثر بر وزن حمل تشکیل می دهند. هر کدام از متغیرهای مطرح شده در مراحل سه گانه فوق، میتوانند به نحوی عمل کنند که موجب افزایش یا کاهش زاد و ولد شوند. در نتیجه سطح زاد و ولد جامعه توسط ارزشها و معیارهای فرهنگی مربوط به این متغیرها تعیین می شود (ویکز، ۱۳۷۸).
۳- ۲- ۲- نظریه منابع
بر اساس این نظریه هر چه یک موقعیت منابع چندگانه برای یک شخص فراهم نمایید، وابستگی شخص به آن موقعیت بیشتر خواهد شد. بر اساس اصل دیگر هرچه ارزش پاداشهای دریافت شده به وسیله یک شخص در یک موقعیت بیشتر باشد وابستگی به آن موقعیت بیشتر خواهد شد. از آن جا که استفاده از وسایل جلوگیری پاداشهای مختلف برای زنان فراهم مینماید؛ تحت تاثیر عوامل مختلفی از جمله شرایط اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی جامعه میباشد کارآیی وسایل جلوگیری از بارداری بستگی به ارزشی دارد که زنان برای استفاده از وسایل جلوگیری از بارداری قائل هستند.
بدیهی است که ارزش هر یک از انواع وسایل جلوگیری متفاوت بوده و طبیعی است که در این شرایط نگرش و تمایل زنان نسبت به هر یک متفاوت باشد. بنابراین میتوان نتیجه گرفت که تمایل به استفاده از وسایل جلوگیری از بارداری توسط زن ممکن است تحت تاثیر کارایی انواع وسایل جلوگیری، عدم تمایل به استفاده از وسایل جلوگیری به علت عدم دسترسی به آنها، مشکلات و نارضایتیهای که در اثراستفاده از وسایل جلوگیری از بارداری توسط زنان ایجاد می شود قرار گیرد (کلانتری، ۱۳۷۸).
۳- ۲- ۳- دیدگاه عرضه و تقاضا
این دیدگاه نیز توسط اقتصاددانی به نام ریچارد استرلاین[۱۳] مطرح شده است. تز اساسی مدلی از جامعه را ترسیم می کند که در آن تغییرات اقتصادی و جمعیت شناختی با هم در رابطهاند.
بر اساس این دیدگاه اگر مرگ و میر بالا باشد تعداد بچههای زنده کم شده و در نتیجه ممکن است عرضه فرزندان با تقاضا برای داشتن فرزند مساوی شود و در چنین شرایطی نیازی به تنظیم خانواده و کنترل موالید وجود ندارد اما اگر عرضه و تقاضا تجاوز کند خواه به خاطر افزایش بقای کودکان و یا به خاطر افزایش هزینههای فرزندان، در این شرایط زوجین ممکن است از برخی روشهای تنظیم خانواده استفاده کنند و تصمیم برای تنظیم خانواده بر پایه پذیرش زوجین از هزینه های مالی و اجتماعی آن است یعنی این که به خاطر عوامل و وسایل مالی و یا برخی ممنوعیتهای اجتماعی، زوجین ممکن است از وسایل جلوگیری از بارداری استفاده نکنند.در زمینه این که هزینه های فرزندان چه چیزی میتواند باشد. گری برگر ایدهای را مطرح کرده که در آن بچهها به عنوان کالاهایی در نظر گرفته میشوند که والدین برای به دست آوردن آنها در رقابت با خرید دیگر کالاها و اجناس قرار میگیرند. عقیده ایشان بر این است که خانوادههای طبقات بالای جامعه در معرض فرصتهای بیشتری برای خرید کالا (پولی) و درگیر شدن در فعالیتهای وقت گیر قرار دارند و اگر قصد داشته باشند که تعداد بچههای مطلوب داشته باشند سایر تمایلاتشان بایستی محدود شود. بطور کلی تاکید این دیدگاه بر روی محاسبه هزینه- سود بر تنظیم خانواده و کنترل باروری است.
۳- ۲- ۴- نظریه جریان ثروت بین نسلی
کالدول[۱۴] در قالب نظریه جریان ثروت بیننسلی به تلفیق مفاهیم تقاضای اقتصادی برای فرزندان و اشاعه فرهنگی ایدهها و ارزشهای غربی که در نهایت تعیینکننده این تقاضا هستند پرداخت. جریانهای ثروت در معنای تمام پولها، کالاها، خدمات و تعهداتی است که یک فرد برای دیگری فراهم میکند. از نظر کالدول برای درک گذار باروری باید به ماهیت جوامع توجه کرد. او دو دسته جوامع را با دو ساختار خانوادگی متفاوت از هم تفکیک میکند که تفاوت آنها اساساً در جهت جریان ثروت بین نسلها میباشد. به باور کالدول یک ارتباط مستقیم بین ساختار خانواده و باروری وجود دارد. در جوامع سنتی که در شرایط باروری طبیعی بسر میبرند، فرزندان منافع اقتصادی دارند. جریانهای ثروت رو به بالا و از نسلهای جوانتر به نسلهای سالخوردهتر است. در نتیجه، والدین به کمیت فرزندان اهمیت میدهند. در جوامع جدید مبتنی بر اقتصاد مدرن، فرزند دارای بار اقتصادی برای خانواده است. بنابراین، فرزندان ارزش پایینی از نظر اقتصادی برای والدین دارند. ساختار خانواده بر حسب جریانهای نزولی ثروت سازمان یافته است. در نتیجه، والدین بیشتر به کیفیت فرزندان توجه میکنند. برخلاف جوامع سنتی، در مورد اخیر باروری در شرایط کنترلشده است.
بر اساس این نظریه، در همه جوامع تصمیمهای باروری پاسخهای عقلانی اقتصادی به جریانهای ثروت خانوادگی است. در جوامع سنتی، داشتن تعداد زیادی کودک زنده یک نوع تصمیم اقتصادی عقلایی است، زیرا هر کودکی که به خانواده اضافه میشود باعث افزایش ثروت والدین، امنیت دوران سالخوردگی و رفاه اجتماعی و سیاسی میشود. در جوامع با جریانهای ثروت نزولی، تصمیم عقلانی از نظر اقتصادی این است که هیچ بچهای نداشته باشید. به نظر کالدول گذار از یک رژیم باروری طبیعی به یک رژیم باروری کنترل شده به وسیله معکوس شدن جریان ثروت صورت میگیرد. این وضعیت زمانی پیش میآید که در جریان نوسازی نظام خانواده از شکل گسترده به خانواده هستهای تغییر شکل دهد و در نتیجه روابط عاطفی و اقتصادی میان نسلها ضعیف شود. در این شرایط چون والدین هستند که باید ثروت خالص را به فرزندان انتقال دهند، بنابراین ترجیح میدهند فرزندان کمتری داشته باشند. کالدول هستهای شدن خانواده را پیششرط معکوس شدن جریان انتقال ثروت میداند که به نظر میرسد نوسازی و توسعه اقتصادی و اجتماعی مقدم بر آن باشد. در واقع، کالدول تغییر شکل خانواده، معکوس شدن جریان ثروت و کاهش باروری را به وسیله نیروهای فرهنگی و اقتصادی تبیین میکند. به این ترتیب، میتوان گفت اساس نظریه کالدول تغییر ارزشها و منافع اقتصادی فرزندان است. به طور کلی، کالدول پنج مکانیزم کاهش نیروی کار بالقوه فرزندان، افزایش هزینههای آموزشی فرزندان، افزایش اهمیت سرمایهگذاری برای فرزندان، تغییر فرهنگی و توسعه ارزشهای طبقه میانی غرب در زمینه خانواده هستهای فرزندمحور را باعث کاهش میزان باروری میداند. نظریه جریانهای ثروت نظریهای بینظیر در گسترش تعریف از انتقال بیننسلی در سرتاسر جریان زندگی و ارتباط دادن مستقیم تغییر نظامهای ارزشی راجع به انتقالهای بیننسلی ثروت با گذار باروری است.
عمق آب
امتیاز
۵/۱
بسیاربد
۶/۴-۵/۱
بد
۱/۹-۶/۴
نسبتاً بد
۲/۱۵-۱/۹
متوسط
۹/۲۲-۲/۱۵
خوب
۵/۳۰-۹/۲۲
بسیار خوب
بیشتر از ۵/۳۰
عالی
-از گسلها و شکستگی های زمین حداقل ۸۰-۱۰۰ متر فاصله داشته باشد.(Jeng.et al,1996)
- جهت باد غالب سمت مناطق مسکونی نباشد مناطق مرطوب به دلیل بارندگی زیادی که دارند دفن زباله از مشکلات عمده آنها است.
-خاک و پوشش گیاهی:هر گونه لایه نفوذپذیر در سطح بالای آب زیرزمینی غیرمناسب میباشد. وزیرپایینترین سلول حداقل ۲ متر لایه کم نفوذپذیر خاک باشد حتیالامکان محل دفن خارج از اراضی کشاورزی و مناطق جنگلی و باغات باشد.
- حداقل فاصله از چاههای آب ۳۰۰-۳۶۵ متر باشد. (شریعتمداری، ۱۳۷۹)
- از شبکه جادهها ۸۰ متر و حداکثر ۱۰۰۰ متر باشد (Jun,c,1999)
- از شهرها حداقل ۲ تا ۳ کیلومتر و حداکثر ۲۰ کیلومتر فاصله داشته باشد (عمرانی،۱۳۷۷)
محل دفن خارج از مناطق جنگلی و باغهای میوه و اراضی کشاورزی مرغوب قرار گیرد، (شریعتمداری،۱۳۷۹)
-حداقل فاصله از مراکز حفاظتشده زیستمحیطی ۱۵۰ تا ۵۰۰ متر Gov,1999) )
- شیبی کمتر از ۴۰ درصد داشته باشد (Jeng.et al, 1996)
-بستر آهکی و صخرههای ترکدار و اغلب گودالهای شنی و ریگی برای دفن بهداشتی مناسب نمی باشد زیرا شیرابه راحتتر حرکت می کند. مناطق باتلاقی به شرط اینکه کاملا خشک شوند مناسب میباشد. چالههای رسی نیز مناسب است. حداقل فاصله از گسل ۶۱۱ تا ۱۰۰ متر و از اراضی ناپایدار ۱۰۰ متر عنوان می گردد. (شریعتمداری،۱۳۷۹)
۴-۵-پهنه بندی مکانهای مناسب دفن زباله
پهنه بندی مکانهای مناسب دفن زباله سطح زمین را به نواحی ویژه و مجزا از درجات بالفعل و یا بالقوه مناسب از کم تا بسیار زیاد تقسیم می کند. این فرایند که بر مبنای شناخت ویژگیهای طبیعی و مدل سازی کمی بر پایه داده های ناحیه مورد مطالعه صورت میگیرد می تواند مبنایی برای برنامه ریزیهای آتی باشد.
برای تهیه نقشه پهنه بندی مکانهای بهینه دفن زباله از روش تحلیل سلسلهمراتبی AHP و منطق بولین استفاده گردید.برای این امر ابتدا وزن عوامل موثر بر مکانیابی تعیین و برای انجام مقایسه، ماتریس سطوح ۱،۲و۳ ایجاد گردید. سپس عوامل مختلف دوتایی با هم مقایسه شده و مقادیر مربوط به آنها اختصاص یافته است.
۴-۵-۱-تعیین ضریب اهمیت معیارها
برای تعیین ضریب اهمیت معیارها چند روش وجود دارد که معمولی ترین آنها مقایسه دو به دویی است در این روش معیارها دو به دو با یکدیگر مقایسه میشوند و درجه اهمیت هر معیار نسبت به معیار دیگر مشخص میشود برای این کار می توان روش استاندارد ارائه شده توسط ساعتی استفاده کرد. روش کار به این ترتیب است که به هر مقایسه دو دویی یک عدد از ۱تا ۹ نسبت داده میشوند.
پس از وزندهی وزنها را نرمالیزه می کنیم پس از آن وزنها و نسبت توافق CR را محاسبه نمود و چنانچه این نسبت کمتر از ۰٫۱ باشد مقایسه های قابلقبول و وزنهای محاسبه شده را استخراج می کنیم که نرخ ناسازگاری یا همان CR برای دادههای ما عدد ۷/۰ به دست آمده که نشان دهنده قابلقبول بودن نتایج میباشد. وزنهای محاسبه شده از این روش در تلفیق لایه ها به روش AHP مکانی استفاده میشود.
رویه های استفاده شده توسط مدیر به کارکنان اجازه نمی دهد تا نظر خود را درباره ی پیامد های ارزیابی عملکرد(عدم افزایش حقوق ) بیان کنند.
خیلی زیاد□ زیاد□ تا حدودی□ کم□ خیلی کم □
رفتار های که مدیران و سرپرستان با نخبگان داشته اند علل ترک خدمت آن ها از سازمان شده است.
خیلی زیاد□ زیاد□ تا حدودی□ کم□ خیلی کم □
نخبگان اغلب به دلیل حقوق و مزایا و پاداش های ناکافی نسبت به سایرین سازمان را ترک کرده اند .
خیلی زیاد□ زیاد□ تا حدودی□ کم□ خیلی کم □
نبود یک سیستم منسجم و ادواری ارزیابی عملکردکارکنان و مشخص نبودن ملاک ها و معیار های ارزیابی عاملی برای ترک این شرکت بوده است.
خیلی زیاد□ زیاد□ تا حدودی□ کم□ خیلی کم □
آموز ش های لازم و مفیدی به کارکنان برای بالا بردن سطح مهارت و توانایی کارکنان در محیط کار داده نمی شود .
خیلی زیاد□ زیاد□ تا حدودی□ کم□ خیلی کم □
برنامه های مناسبی برای گردش شغلی کارکنان در نظر گرفته نمی شود .
خیلی زیاد□ زیاد□ تا حدودی□ کم□ خیلی کم □
برنامه های در نظر گرفته شده برای ارزیابی عملکرد نخبگان در شرکت مناسب نیست.
خیلی زیاد□ زیاد□ تا حدودی□ کم□ خیلی کم □
نخبگان اغلب از بهترین توانایی های خود برای انجام کار ها استفاده نمی کردند.
خیلی زیاد□ زیاد□ تا حدودی□ کم□ خیلی کم □
این که فعالیت های زیاد شرکت به نخبگان اجازه رسیدگی به امور خانوادگی شان را نمی دهد عامل ترک خدمت آن ها از شرکت بوده است.
خیلی زیاد□ زیاد□ تا حدودی□ کم□ خیلی کم □
این که شرکت به انتقادات و شکایات مشتریان توجه نمی کنند باعث ترک خدمت نخبگان شده است.
خیلی زیاد□ زیاد□ تا حدودی□ کم□ خیلی کم □
شرکت کارکنان خود را در خصوص معیار های اخلاقی و رشوه خواری و فساد اداری تعلیم نمی دهد.
خیلی زیاد□ زیاد□ تا حدودی□ کم□ خیلی کم □
شرکت برنامه هایی جهت آموزش کارکنان به منظور اجرای سیاست های مربوط به محیط زیست و برنامه های عملیاتش ندارد .
خیلی زیاد□ زیاد□ تا حدودی□ کم□ خیلی کم □