۲-۲- ارتباط اسناد حمل با قرارداد حمل دریایی
قرارداد حمل در کنوانبسیون لاهه و مقررات لاهه-ویزبی و قانون دریایی ایران تعریف نشده است. در قانون دریایی ایران نیز قرارداد حمل دریایی در بند ۲ ماده ۵۲ همان گونه که در بند b ماده ۱ کنوانسیون لاهه قید شده تعریف شده است. در کنوانسیون لاهه (و مقررات لاهه-ویزبی)، قرارداد حمل قراردادی دانسته شده است که در بارنامه دریایی یا اسنادی مانند “سند مالکیت”[۴۰] متجلی شده است. به عبارتی کنوانسیون لاهه بدون تعریف قرارداد حمل، بارنامه دریایی یا اسناد مالکیت را کاشف از قرارداد حمل دانسته است. ذکر کلمه “فقط”[۴۱] در بند a ماده ۱ نیز موید این امر است که از نظر کنوانسیون لاهه و مقررات لاهه-یزبی نمی توان سند و مدرک دیگری را جایگزین بارنامه دریایی یا “سند مالکیت” قرار داد. [۴۲]
در کنوانسیون هامبورگ تلاش شده است تا امور مربوط به بارنامه دریایی و قرارداد حمل دریایی بصورت جامع تری پراخته شود. در این کنوانسیون، هم قرارداد حمل تعریف شده است و هم بارنامه دریایی. حسب بند ۶ ماده ۱، قرارداد حمل و نقل دریایی قراردادی است که به موجب آن متصدی حمل در مقابل کرایه حمل، حمل دریایی کالا را از بندری به بندر دیگر بر عهده می گیرد. دو خصوصیت اصلی بارنامه دریایی حسب بند ۷ ماده ۱ کنوانسیون هامبورگ عبارتند از:
الف- حاوی قرارداد حمل بودن
ب- قابل نقل و انتقال بودن
کنوانسیون هامبورگ قرارداد حمل دریایی را قراردادی می داند که طی آن محموله از طریق دریا و از بندری به بندر دیگر منتقل شود و چنانچه در این قرارداد بخشی از مسیر خشکی و بخشی دیگر دریایی باشد قرارداد در قسمتی که حمل به روش دریایی انجام می شود قرارداد حمل دریایی تلقی خواهد شد. کنوانسیون هامبورگ دامنه شمول قرارداد حمل را نسبت به کنوانسیون لاهه گسترده تر نموده است چرا که به موجب این کنوانسیون کلیه بارنامه های دریایی و “اسناد مالکیت” و توافقات کتبی یا شفاهی برای حمل کالا از طریق دریا مشمول مقررات کنوانسیون هامبورگ می باشند.[۴۳] همچنین بنابر ماده ۱۸ کنوانسیون هامبورگ «هرگاه متصدی حمل سندی غیر از بارنامه دریایی، با عنوان «رسید کالائی که باید حمل شود»[۴۴] صادر نماید، چنین سندی دلیل انعقاد قرارداد حمل دریایی و تحویل کالا توسط متصدی حمل به شرحی که در آن سند آمده است محسوب می گردد.
در حقوق دریایی اغلب از دو عبارت «بارنامه دریایی» و «قرارداد حمل» بصورت مکرر استفاده می شود و این استفاده باعث ایجاد این پرسش می گردد که آیا بارنامه دریایی و قرارداد حمل یکی بوده یا این دو از همدیگر قابل تفکیک هستند. اگر بارنامه دریایی بخشی از قرارداد حمل و کاشف از وجود قرارداد حمل باشد مذاکرات مقدماتی، آگهی شرکت کشتیرانی، عرف تجاری، درخواست سفارش حمل و نرخ کرایه پیشنهادی نیز می تواند جزیی از قرارداد حمل محسوب و مفاد بارنامه دریایی را تحت تاثیر قرار دهد.[۴۵]
رویه معمول در حمل و نقل دریایی چنین است که بارنامه دریایی بعد از بارگیری کالا صادر می شود در حالی که در اغلب موارد توافقاتی بین طرفین قبل از بارگیری صورت گرفته که ممکن در تقابل و تضاد با مفاد بارنامه باشد و به همین جهت اکثر حقوق دانان بارنامه دریایی را قرارداد حمل نمی دانند و معتقدند بارنامه دریایی فی نفسه قرارداد حمل نیست بلکه کاشف از قرارداد حمل می باشد.[۴۶] به عبارتی طبق این نظریه، قرارداد حمل قبل از صدرو بارنامه دریایی منعقد می شود و لذا اگر کالا قبل از صدور بارنامه دریایی دچار خسارت گردد زیان دیده می تواند بر اساس قرارداد حمل علیه متصدی اقامه دعوی نماید.[۴۷] البته در این حالت به لحاظ عدم صدور بارنامه دریایی زیان دیده باید با استناد به دلایل مختلف قرارداد حمل را اثبات نماید.
در پرونده Pyrene v. Scindia navigation Co 1954 دادگاه نظر داد که مقررات لاهه تعیین کننده حقوق طرفین به هنگام بارگیری می باشد هر چند بارنامه دریایی صادر نشده باشد.[۴۸] رای که بر خلاف بند b ماده ۱ کنوانسیون لاهه می باشد. «لرد برامول» بارنامه دریایی را رسید کالا می داند. سندی که شرایط و وضعیت کالا به هنگام تحویل گیری آن را نیز توصیف می کند و قرارداد حمل قبل از صدور بارنامه دریایی منعقد شده است.[۴۹]
در کنوانسیون هامبورگ حسب بند های d و e ماده ۲ و ماده ۱۸ به جز بارنامه دریایی “هر سند دیگری”[۵۰] نیز می تواند مبین قرارداد حمل باشد و با وجود چنین سندی (که بارنامه دریایی نیست) نیز روابط بین طرفین مشمول کنوانسیون هامبورگ خواهد بود. به عبارتی بر خلاف کنوانسیون لاهه که قرارداد حمل دریایی را تنها در متن بارنامه دریایی و “سند مالکیت” قابل تصور می داند و تنها در چنین صورتی روابط طرفین را مشمول کنوانسیون لاهه می داند در کنوانسیون هامبورگ حسب ماده ۱۸ هر سندی که توسط متصدی حمل صادر شود و دلیل بر دریافت کالا توسط متصدی حمل باشد “اماره ای” بر وجود قرارداد حمل دانسته شده است.
این در حالیست که در ماده ۱۴ کنوانسیون هامبورگ متصدی حمل تنها مجاز به صدور بارنامه دریایی شده است و از امکان صدور نوع دیگری از اسناد نام برده نشده است و تنها ذیل بند ۲ ماده ۱۵ دو نوع سند دیگر می تواند توسط متصدی حمل صادر شود. یکی «بارنامه دریایی» و دیگری «سند مالکیت» اصطلاح اخیر در صفحه ۲۴ این تحقیق تشریح می گردد و منظور کنوانسیون هامبورگ از بارنامه دریایی در این بند «بارنامه دریایی کالای دریافت شده برای حمل»[۵۱] است. بنابراین به نظر می رسد عبارت “اسناد دیگری به جز بارنامه دریایی” که در ماده ۱۸ کنوانسیون هامبورگ بکار رفته باید در کنار بند ۲ ماده ۱۴ باید تفسیر شود و ماده ۱۸ نمی تواند مجوزی برای متصدی حمل جهت صدور هر نوع سندی به دلخواه خود باشد و حکم ماده ۱۸ ناظر به موارد اتفاقی و محدودی است که به نحوی از انحاء طبق ماده ۱۴ یا بند ۲ ماده ۱۵ عمل نشده باشد. فی المثل چنانچه به دلیل ضیق وقت یا اعتماد طرفین به همدیگر، تنها قرارداد حمل منعقد شده باشد یا اینکه اصلا قراردادی منعقد نشده باشد ماده ۱۸ اعمال خواهد شد. فلذا با عنایت به موارد فوق می توان گفت در نهایت امر در کنوانسیون هامبورگ، بارنامه دریایی همچنان به عنوان سند پایه حمل و نقل دریایی، اقتدار خود را حفظ نموده است.
در کنوانسیون روتردام که تلاش شده است جامعیت و مانعیت کامل تری نسبت به کنوانسیون های قبلی داشته باشد، نویسندگان آن، از اصطلاح جا افتاده “بارنامه دریایی”[۵۲] استفاده ننموده اند و در عوض از دو اصطلاح جدید “سند حمل کتبی” [۵۳] و “سند حمل الکترونیکی”[۵۴] استفاده شده است. در این کنوانسیون در بند ۱ ماده ۱ قرارداد حمل دریایی و در بندهای ۱۴ و ۱۸ این ماده “سند حمل کتبی” و “سند حمل الکترونیکی” تعریف شده است. تعریفی که در کنوانسیون روتردام از قرارداد حمل دریایی شده است تقریبا به همان صورتی است که در کنوانسیون هامبورگ انشاء گردیده است با این تفاوت که در بند ۶ ماده ۱ کنوانسیون هامبورگ از جابجائی از “بندری به بندر دیگر”[۵۵] اسم برده شده است در حالیکه در کنوانسیون روتردام از عبارت “از محلی به محلی دیگر”[۵۶] استفاده شده است و به نظر می رسد استفاده از این عبارت با توجه به عنوان کنوانسیون روتردام[۵۷] که تلاش دارد حمل های قبل و بعدی غیردریایی را نیز شامل شود قابل توجیه می باشد و در همین راستاست که در بند ۱ ماده ۵ کنوانسیون روتردام بین “بندر”[۵۸] بارگیری یا بندر تخلیه با “محل”[۵۹] دریافت کالا و محل تحویل دادن کالا تفاوت وجود دارد.[۶۰]
در کنوانسیون روتردام، حسب بندهای b14 ماده ۱ و b18 و ۲۳ ماده ۱ “سند حمل کتبی” و “سند حمل الکترونیکی” هم بر پایه قرارداد حمل موجودیت یافته اند و هم حاوی قرارداد حمل می باشند[۶۱] ولی در ماده ۳۵ این کنوانسیون به طرفین این امکان داده شده است که بتوانند از صدور اسناد حمل صرف نظر نمایند. لذا می توان گفت در کنوانسیون روتردام نیز همچون کنوانسیون هامبورگ، قرارداد حمل تنها در اسناد حمل متجلی نمی شود و حتی در صورت عدم صدور اسناد حمل نیز می تواند قرارداد حمل وجود داشته باشد و در تائید همین رویه است که در ماده ۴۵ کنوانسیون روتردام امکان تحویل کالا بدون اینکه اسناد حملی صادر شده باشد پیش بینی شده است و با این توصیف می توان گفت بارنامه دریایی و اسناد حمل، حامل قرارداد حمل و کاشف از وجود این قرارداد و بهترین دلیل اثبات قرارداد حمل و شرایط فی مابین طرفین در خصوص حمل کالا و شرایط آن می باشد ولی قرارداد حمل دریایی منحصر به اسناد حمل نمی باشد.
۲-۲-۱- اسناد مالکیت کالا
در کنوانسیون لاهه در کنار “بارنامه دریایی” از عبارت “سند مالکیت”[۶۲] نام برده شده است. براساس تعریف مذکور در دیکشنری سیاه حقوقی[۶۳] فرهنگ اصطلاحات حقوقی[۶۴] “Document Of Title” اسناد مکتوبی مانند بارنامه دریایی، قبض انبار و ترخیصیه هستند که دلالت بر وجود کالای خاص داشته و به دارنده آن این اختیار را می دهد که سند و کالای موضوع آن سند را تحویل بگیرد و یا نگهدارد و کالای موضوع سند را مطالبه نماید. این نوع اسناد عموما مشمول ماده ۷ قانون متحد الشکل تجاری می باشند.[۶۵]
در کنوانسیون هامبورگ تنها در یک مورد در بند ۲ ماده ۱۵ کنوانسیون هامبورگ از اصطلاح (Document Of Title) استفاده شده است و در بندهای d و e ماده ۲ در کنار بارنامه دریایی از عبارت (Other Document) استفاده شده است و به نظر می رسد این اصطلاح فوق، اصطلاحی عام تر و فراگیر از (Document Of Title) باشد. حسب بندهای بندهای d و e ماده ۲ کنوانسیون هامبورگ، اسناد دیگری به غیر از بارنامه دریایی نیز می تواند مبین قرارداد حمل باشد و چنین اسنادی نیز مشمول کنوانسیون هامبورگ خواهد بود معذلک به نظر می رسد در عمل و عرف تجاری، مصادیق (Other Document) همان مصادیق شناخته شده (Document Of Title) باشد.
در بند ۱ ماده ۵۲ قانون دریایی ایران و هم در ترجمه کنوانیسون لاهه که در “قانون الحاق دولت شاهنشاهی ایران به هفت قرارداد بینالمللی دریایی” مصوب ۱۳۴۴ ذکر شده است اصطلاح (Document Of Title) “اسناد مشابه دیگر” ترجمه شده است که با توجه به توضیحاتی که ذکر شد این ترجمه، ترجمه ای ناقص می باشد.[۶۶]
۲-۲-۲- اسناد حمل و «اصل نسبی بودن قراردادها»
همانگونه که ذکر گردید «اصل نسبی بودن قراردادها» مانع مهمی بر سر راه اعمال حقوق موجود در بارنامه دریایی توسط دارنده ای که بارنامه دریایی از طریق پشت نویسی به وی منتقل شده است محسوب می گردید.[۶۷] این در حالیست که عرف تجاری بدون توجه به این محدودیت انتقال بارنامه دریایی را با پشت نویسی از قرن ۱۸ میلادی پذیرفت.
به موجب قرارداد حمل (که بین متصدی حمل و فرستنده کالا بسته شده است) شخص ثالثی (گیرنده) حقوق و تعهداتی نسبت به قرارداد حمل پیدا می نماید از جمله “حق تحویل گرفتن کالا” از متصدی حمل، این وضعیت در موردی که بارنامه دریایی از طریق پشت نویسی به شخص دیگری منتقل شده باشد حالت پیچیده تری بخود می گیرد چرا که انتقال حقوق در حقوق مدنی نیازمند تشریفات خاص می باشد و معمولا بوسیله عقد حواله یا از طریق تبدیل تعهد (تبدیل دائن یا تبدیل مدیون) انجام می شود.[۶۸] در خصوص منشاء حق ثالث (دارنده بارنامه دریایی) نسبت به قرارداد حمل اختلاف نظر وجود داشته و سه نظریه در این مورد وجود دارد:[۶۹]
۱- نظریه نمایندگی
۲- نظریه تعهد به نفع ثالث.
۳- نظریه حق ناشی از ماهیت بارنامه دریایی.
که از میان سه نظریه فوق می توان گفت نظریه اخیر بر دو نظریه دیگر ارجح می باشد بدین معنی که بارنامه دریایی همانند “برات” یک تاسیس حقوقی جدید است از یک سو حاوی قرارداد حمل بوده و فرستنده (یا گیرنده) کالا را محق در مطالبه کالا می نماید و از سوئی دیگر دارای برخی اوصاف تجاری بوده و به عنون یک سند تجاری عام (و نه خاص) از طریق پشت نویسی یا قبض و اقباض (در بارنامه دریایی در وجه حامل) قابل انتقال به ثالث می باشد.[۷۰] کنوانسیون روتردام همچنان که در بندهای آتی تشریح خواهد شد از نظریه اخیر پیروی نموده است.
۲-۳- ارتباط اسناد حمل و بارنامه دریایی
در کنوانسیون لاهه نه بارنامه دریایی و نه قرارداد حمل تعریف نشده است و تنها در بند b ماده ۱ تنها ارتباط قرارداد حمل با بارنامه دریایی تشریح شده است. در قانون دریایی ایران نیز تنها در ماده ۶۱، بارنامه دریایی به چک تشبیه شده است. در کنوانسیون هامبورگ در بند ۷ ماده ۱، بارنامه دریایی سندی تعریف شده است که دلالت بر قرارداد حمل دارد و تحویل کالا به متصدی حمل یا بارگیری آن بر روی کشتی دارد و بواسطه آن متصدی حمل متعهد به تحویل کالا در مقابل تسلیم بارنامه دریایی می باشد. این تعریف نیز فی الواقع برپایه آثار بارنامه دریایی بنا شده است و به صورت مستقیم بارنامه دریایی را تعریف نکرده است. مطابق تعریفی که در دیکشنری سیاه حقوقی از بارنامه دریایی شده است[۷۱] بارنامه دریایی سند مکتوبی است که نشان دهنده دریافت کالا توسط متصدی حمل، وجود قرارداد حمل برای آن کالا و سند مالکیت آن می باشد.
در کنوانسیون روتردام “سند حمل کتبی” و “سند حمل الکترونیکی” در بندهای ۱۴ و ۱۸ ماده ۱ اسنادی هستند که بر پایه قرارداد حمل صادر می شوند و موید الف- رسید کالا و ب- قرارداد حمل می باشند که این تعریف همانند تعریفی است که در کنوانسیون هامبورگ از بارنامه دریایی شده است و با توجه به این موضوع و لحاظ اوصاف تجاری این اسناد در کنوانسیون روتردام (که متعاقبا تشریح می گردد) می توان نتیجه گرفت “سند حمل کتبی” و “سند حمل الکترونیکی” ماهیتا مترداف بارنامه دریایی می باشند ولی به لحاظ دامنه شمول، به جهت مقید نبودن به اسم و عنوان خاص و عام بودن این اصطلاح، دامنه ای گسترده داشته و شامل بارنامه دریایی و غیر آن بوده و بارنامه دریایی زیرمجموعه ای از اسناد حمل محسوب می شود. [۷۲] به عبارتی ذکر اصطلاح اسناد حمل در کنوانسیون روتردام مانند ماده ۱۰ قانون مدنی ایران در جهت حمایت از اصل آزادی قراردادها و رواج قراردادهای غیرمعین و بی نام است و همانگونه که ماده ۱۰ قانون مدنی ایران نافی قراردادهای معین نمی باشد این امر به معنی نفی اصطلاح بارنامه دریایی و اعتبار آن و ممنوعیت بکارگیری آن در قراردادهای حملی که تحت شمول کنوانسیون روتردام قرار دارند نمی باشد و نمی توان عنوان نمود کنوانسیون روتردام به حیات بارنامه دریایی پایان بخشیده است.
۲-۴- وصف تجاری اسناد حمل
بارنامه دریایی در حقوق بین الملل و به تبع آن در حقوق داخلی کشورها به عنوان یک سند قابل انتقال به شخص ثالث مورد قبول قرار گرفته است. انتقال کالای موضوع بارنامه بوسیله پشت نویسی از قرن ۱۸ آغاز و استفاده از «بارنامه دریایی قابل انتقال»[۷۳] متداول شد.[۷۴]
در پرونده معروف “لیکبارو علیه می سن“ Lickbarrow v Mason (۱۷۸۷) ۲ TR 63, 100 ER 35 در سال ۱۷۹۴ برای اولین بار از نظر قضائی، بارنامه دریایی سند مالکیت قابل انتقال شناخته شد.[۷۵] در این پرونده، بارنامه دریایی به آقای «لیک بارو» به عنوان خریدار کالا منتقل شده بود فرستنده (پشت نویس) سعی نمود کالا را توقیف نماید کند و دادگاه نظر داد که انتقال بارنامه دریایی به نام آقای لیک بارو موجب سقوط حق توقیف برای فرستنده شده و تنها آقای لیکبارو است که می تواند تقاضای استرداد و توقیف کالا را نماید.
اولین قانونی که قابلیت نقل و انتقال بارنامه دریایی را از طریق پشت نویسی معتبر شناخت “قانون بارنامه دریایی انگلیس” مصوب ۱۸۵۵ بود. این قانون اگر چه محدودیت هایی برای این انتقال تعیین نموده بود و تنها سه ماده دارد ولی تحولی اساسی در مفهوم بارنامه دریایی و تعیین حدود و ابعاد آن بوجود آورد. [۷۶]
در کنوانسیون لاهه و مقررات لاهه-ویزبی به صراحت از قابل انتقال بودن بارنامه دریایی سخنی گفته نشده است و تنها در بند ۶ ماده ۳ به صورت ضمنی به “گیرنده”[۷۷] اشاره نموده است. قسمت اخیر بند ۵ ماده ۳ کنوانسیون لاهه نیز بصورت غیرمستقیم بر وصف تجاری بارنامه دریایی و قابل انتقال بودن بارنامه دریایی دلالت دارد. در قانون دریایی ایران بر خلاف کنوانسیون لاهه در ماده ۶۱ به بارنامه دریایی از حیث قابلیت نقل و انتقال به چک تشبیه شده است و این ماده بر قابلیت نقل و انتقال تجاری بارنامه دریایی تاکید نموده است.
در کنوانسیون هامبورگ در بند ۷ ماده ۱ و بند ۳ ماده ۱۵ و بندهای b3 و ۴ ماده ۱۶ بندهای ۱ و ۲ ماده ۱۷ و بند ۲ ماده ۹ اوصاف تجاری بارنامه دریایی از جمله قابلیت نقل و انتقال آن و اصل عدم توجه ایرادات به شرحی که متعاقبا تشریح خواهد شد موکدا به رسمیت شناخته شده است و به نظر می رسد حسب بند ۳ ماده ۱۵ این کنوانسیون، قابلیت نقل و انتقال بارنامه دریایی از نظر کنوانسیون مذکور دارای اهمیت اساسی می باشد.
تجاری بودن اسناد حمل و اوصاف تجاری آن به شیوه ای امروزی و واضح در کنوانسیون روتردام نمایان می باشد. در بندهای ۱۵ و ۱۹ ماده ۱ “سند حمل کتبی قابل حمل” و “سند حمل الکترونیکی قابل حمل” تعریف شده اند و در بندهای ۱۶ و ۲۰ ماده ۱ “سند حمل کتبی غیرقابل انتقال” و “سند حمل الکترونیکی غیرقابل انتقال” تعریف شده اند.[۷۸] در بند ۱۰ ماده ۱ این کنوانسیون نیز یک شخص به همان روشی که برای اسناد تجاری تعریف شده است می تواند دارنده و مالک اسناد حمل شود و در ماده ۵۷ کنوانسیون روتردام روش انتقال اسناد حمل به همان صورتی که برای اسناد تجاری در کنوانیسوهای چندگانه ورشو و قوانین موضوعه کشورها پیش بینی شده است مورد تاکید قرار گرفته است و با این توصیف هرگونه تردیدی در مورد تجاری بودن اسناد حمل از میان برداشته شده است.
۲-۴-۱- قابلیت انتقال اسناد حمل و انواع روش های انتقال
روش های انتقال “سند حمل کتبی قابل انتقال”[۷۹] همچون روش انتقال اسناد تجاری به چند صورت ذیل قابل اجرا می باشد:
الف- انتقال از طریق پشت نویسی و تحویل سند به منتقل الیه
۱-۱- با پشت نویسی به نام شخص خاص و قید نام او در پشت سند و تحویل سند به وی
۲-۱- پشت نویسی سفید بدون اینکه نام شخص خاصی در آن ذکر شده باشد و تحویل سند به منتقل الیه
ب- انتقال از طریق قبض و اقباض
۱-۱- وقتی سند از ابتداء در وجه حامل صادر شده باشد.
۱-۱- وقتی سند به نام شخص معین صادره شده و و توسط وی پشت نویسی سفید شده باشد.
۱-۱- انتقال سند در وجه شخص معین، از سوی منتقل الیه پشت نویسی به نفر بعدی.[۸۰]
پ- انتقال “سند حمل الکترونیکی”
با توجه به وضعیت خاص “سند حمل الکترونیکی”، انتقال آن با “سند حمل کتبی” تفاوت داشته و دارای پیچیدگی مخصوص انتقال اسناد الکترونیکی می باشد. حسب بند a1 ماده ۹ کنوانسیون روتردام تشریفات و چهارچوب و روش انتقال سند باید در خود متن سند پیش بینی شده باشد. از طرفی با توجه به بند ۲ ماده ۳۸ کنوانسیون روتردام اراده دارنده برای انتقال “سند حمل الکترونیکی” باید بوسیله امضاء الکترونیکی انجام شود.
ت- “سند حمل الکترونیکی” در وجه حامل
بر خلاف “سند حمل کتبی” که قابل صدور به صورت “در وجه حامل” یا قابل تبدیل به “در وجه حامل” می باشد با توجه به وضعیت خاص “سند حمل الکترونیکی” از جمله مجازی بودن آن، امکان صدور یا ایجاد “سند حمل الکترونیکی” در وجه حامل وجود ندارد. در خصوص “سند حمل کتبی” دارنده ی سند با قبض فیزیکی کاغذ مربوطه، سلطه خود را بر آن سند اعمال می نماید در صورتیکه در مورد “سند الکترونیکی” به دلیل اینکه فاقد موجودیت فیزیکی قابل لمس می باشد و ارتباط و دسترسی شخص ذیحق به آن تنها از طریق فضای مجازی و طی تشریفات خاص (از جمله استفاده از رمزهای خاص معروف به پسورد) ممکن می باشد و از آنجا که سند الکترونیکی در وجه حامل سند سرگرانی در فضای مجازی است که هم مورد سوء استفاده قرار می گیرد و هم هیچ شخصی نمی تواند نسبت به آن ادعای تسلط و تملک نماید لذا امکان صدور چنین سندی از نظر عملی فاقد معنا می باشد.
د- اسناد حمل غیرقابل انتقال
همچنان که بارنامه دریایی می تواند به صورت غیرقابل انتقال صادر شود اسناد حمل را نیز می توان بدین صورت صادر نمود. این موضوع در بندهای ۱۶ و ۲۰ ماده ۱ کنوانسیون روتردام مورد تصریح قرار گرفته است. چنین اسنادی تمام خصوصیات “سند حمل کتبی” را خواهند داشت به جز اینکه فاقد قابلیت نقل و انتقال می باشند ولی حسب ماده ۴۲ کنوانسیون روتردام این سند از حمایت “اصل عدم توجه ایرادات” برخوردار خواهد بود.
۲-۴-۲- اسناد حمل و وصف تجریدی
در حقوق تجارت یک سند تجاری برخلاف اسناد مدنی، پس از صدور از منشاء آن منفک و مستقل می شود.[۸۱] به عبارتی صدور و امضاء سند تجاری باعث ایجاد یک تعهد مستقل از منشاء اصلی آن می گردد که در حقوق تجارت و تجارت بین الملل به آن «وصف تجریدی»[۸۲] گفته می شود. وصف تجریدی اسناد تجاری در حقوق ایران در مواد ۲۴۹ و ۳۰۷ قانون تجارت ایران بصورت تلویحی مورد اشاره قرار گرفته است.[۸۳]
به نظر برخی حقوقدانان، بارنامه دریایی جزء اسناد تجاری عام (و نه خاص) محسوب می گردد و طبق قواعد کنوانسیون های بین المللی مربوط به حمل و نقل دریایی و همچنین قوانین ملی کشورها (از جمله ماده ۶۱ قانون دریایی ایران) به همان روش اسناد تجاری قابل انتقال به ثالث می باشد. بنابراین می توان گفت بارنامه دریایی پس از انتقال به شخص ثالث ماهیتی مستقل از تعهدات قبلی خود پیدا می نماید و متصدی حمل مکلف به تحویل کالا به دارنده (منتقل الیه با حسن و نیت بارنامه دریایی) می باشد اگر چه فی الواقع کالائی را از فرستنده تحویل نگرفته باشد.[۸۴]در ماده ۳ قانون بارنامه دریایی ۱۸۵۵ انگلستان، بند ۵ ماده ۳ کنوانسیون لاهه (و مقررات لاهه-ویزبی)، بند «الف» ماده۱ مقررات لاهه-ویزبی، بند ۳ ماده ۱۶ کنوانسیون هامبورگ و قسمت اخیر بند ۵ ماده ۵۴ قانون دریایی ایران (به پیروی از کنوانسیون لاهه) به این موضوع اشاره شده است و از این مواد می توان وصف تجریدی بارنامه دریایی را استنباط نمود.[۸۵] این در حالیست که با توجه به توضیحی که در خصوص وصف تجریدی اسناد تجاری می شود باید گفت مبنای صدور بارنامه دریایی قرارداد حمل دریایی است و مهمترین موردی که بارنامه دریایی بر آن دلالت می نماید قرارداد حمل و شروط وابسته به آن می باشد. به عبارتی دیگر بارنامه دریایی حاوی و حامل قرارداد حمل است و هیچ گاه از منشاء اصلی خود یعنی قرارداد حمل جدا و منفک نمی شود و مفاد قرارداد حمل بین متصدی حمل و هر دارنده بارنامه دریایی قابل استناد می باشد معذلک پس از انتقال بارنامه دریایی به شخص ثالث با حسن و نیت متصدی حمل از حق اثبات خلاف مندرجات برخی (و نه همه) مفاد بارنامه دریایی علیه دارنده محروم می شود و با این توصیف می تون گفت بارنامه دریایی و (با همین توضیح مشابه) اسناد حمل بصورت نسبی و نه مطلق مشمول وصف تجریدی می باشند.
۲۷
(۵۴%)
۱
(۲%)
۰
(۰)
زن
۵۰
۱۰۰%
۱
(۲%)
۴
(۸%)
۱
(۲%)
۵
(۱۰%)
۱۵
(۳۰%)
۱۸
(۳۶%)
۶
(۱۲%)
۰
(۰)
مرد
جدول (۱) نشان میدهدکه زنان ۲ درصد از استراتژی مستقیم با دلیل و ۸۶ درصد از استراتژیهای غیرمستقیم ردکردن استفاده کردهاند. درخصوص استراتژیهای غیرمستقیم ردکردن، ایشان از استراتژی معذرت خواهی با ۵۴ درصد به عنوان بیشترین استراتژی، و از استراتژی بیان شرط برای پذیرش در گذشته یا آینده با ۴درصد، به عنوان کمترین استراتژی استفاده کردهاند. این جدول نشان میدهد که زنان از استراتژیهای غیرمستقیم به صورت زیر استفاده کردهاند:
معذرتخواهی > دلیل، بهانه و توضیح > بیان تاسف > بیان جایگزین > بیان شرط
تحلیل آماری مجذور خی نشان میدهد که استراتژیهای غیرمستقیم پنچگانه از تفاوت معناداری در سطح P < .005 برخوردار است. پس براین اساس نامعادله فوق از این منظر قابل تایید میباشد.
۱۲درصد از زنان نیز نتوانسته اند تقاضای رییس را رد کنند.
مردان نیز ۱۲ درصد از استراتژی مستقیم با دلیل و ۸۶ درصد از استراتژیهای غیرمستقیم ردکردن استفاده کردهاند. درخصوص استراتژیهای غیرمستقیم ردکردن، ایشان از استراتژی معذرت خواهی با ۳۶ درصد به عنوان بیشترین استراتژی، و از استراتژی بیان تاسف با ۲درصد، به عنوان کمترین استراتژی استفاده کردهاند. این جدول نشان میدهد که مردان از استراتژیهای غیرمستقیم به صورت زیر استفاده کردهاند:
معذرتخواهی > دلیل، بهانه و توضیح > بیان جایگزین > بیان شرط > بیان تاسف
تحلیل آماری مجذور خی نشان میدهد که استراتژیهای غیرمستقیم پنچگانه از تفاوت معناداری در سطح P < .005 برخوردار است. پس براین اساس نامعادله فوق از این منظر قابل تایید میباشد.
۲درصد از مردان نیز نتوانستهاند تقاضای رییس را رد کنند.
بررسی پاسخهای زنان و مردان نشان میدهد که زنان در مقایسه با مردان، بیشتر از استراتژی معذرت خواهی و مردان در مقایسه با زنان، بیشتر از دلیل و بهانه استفاده کردهاند. در سایر استراتژی ها تفاوت چندانی وجود ندارد اما مردان در مقایسه با زنان، ده درصد بیشتر از ردکردن مستقیم با دلیل استفاده کردهاند. از آنسو، عدم توانایی ردکردن در میان زنان، ده درصد بیشتر بوده است.
ب)موقعیت دوم
- ۲. دوست شما راننده خوبی نیست و خیلی بی دقت و سر به هواست. روزی به شما زنگ میزند.
دوستتان: رفیق شرمنده، آخر هفته یه کاری برام پیش اومده ، میشه لطفا ماشینتو دوروز بهم قرض بدی؟
شما :
۳-۷-۴-۲عملگرتقاطع[۳۸]:
این نوع عملگر بر روی دو کروموزوم والد حاصل از عملگر انتخاب، با احتمال عمل می کند و با ترکیب دو والد فرزند جدیدی را بوجود می آورد]۳[. نرخ تقاطع[۳۹]به صورت نسبت تعداد فرزندان تولید شده درهرنسل به تعداد اعضای جامعه تعریف می شود. این نرخ بیانگر تعداد مورد انتظار کروموزومهایی است که توسط این عملگر دچار تغییر میشوند. نرخ تقاطع بزرگتر اجازه میدهد که بخش وسیعتری از فضای جواب مورد جستجو قرارگیرد.اگرنرخ تقاطع خیلی بزرگ باشد باعث اتلاف وقت جهت سرکشی به نواحی غیرقابل اطمینان فضای جواب خواهد شد. تعدادی از انواع متداول عملیات تقاطع عبارتند از:
تقاطع یک نقطهای[۴۰]:
در این روش یک نقطه به صورت تصادفی به عنوان نقطه برش در طول دو کروموزومی که به عنوان والدین انتخاب شده اند در نظر گرفته شده و کروموزومها از آن نقطه به دو بخش تقسیم میشوند و دو بخش جدا شده آنها با هم تعویض میگردد (شکل ۳-۲).
تقاطع دو نقطه برش[۴۱]:
دراین روش دو نقطه به عنوان نقطه برش درنظرگرفته شده وکروموزومها از آن دونقطه به سه بخش تقسیم میشوند. بخش وسط ثابت مانده و بخشهای دوباقیمانده از دو کروموزوم با هم تعویض میشوند (شکل ۳-۳). سایر عملگرهای تقاطع عبارتند از:
تقاطع چندنقطه برش
تقاطع یکنواخت
تقاطع بخش نگاشته
تقاطع ترتیب
شکل ۳-۲ تقاطع تکنقطهای
شکل ۳-۳٫ تقاطع دونقطهای
۳-۷-۴-۳عملگر جهش:
این عملگردر فرزندان حاصل از عملگر تقاطع، تغییرات تصادفی برنامه ریزی نشده ایجاد می کند و ژنهایی که درجامعه اولیه وجود نداشتهاند را وارد جامعه می کند. در رابطه با این عملگر مفهوم نرخ جهش وجود دارد. نرخ جهش عبارتست از درصدی از تعداد ژنهای موجود که دچار تغییر میشوند. اگرنرخ جهش خیلی کوچک باشد،تعداد زیادی از ژنها که میتوانستند مفید باشند تست نمیشوند واگر نرخ جهش خیلی بزرگ باشد،یک اختلال تصادفی بوجودآمده و فرزندان شباهت خود را با والدین از دست می دهند که این امر باعث از بین رفتن حافظه تاریخی الگوریتم می شود .عملگرهای جهشی مختلفی وجود دارد که مهمترین آنها عبارتند از: جا به جایی[۴۲]، وارونگی[۴۳]، جاگذاری[۴۴].
۳-۷-۴-۴٫ تابع برازش
تابع برازش شاخصی برای ارزیابی کروموزومها میباشد که در مسائل بهینهسازی این شاخص تابعی از مقدار تابع هدف مسئله است. هرچه یک جواب مناسبتر باشد، کروموزوم منتاظر با آن مقدار برازندگی بیشتری دارد. برای اینکه شانس بقای چنین جوابی بیشتر شود، احتمال بقای آن متناسب با مقدار برازندگی آن در نظر گرفته می شود. بدین ترتیب کروموزومی که برازندگی بیشتری دارد با احتمال بیشتری در تولید فرزندان شرکت می کند و جوابهای بیشتری به دنبال آن تولید میشوند.
۳-۷-۴-۵٫ شرط توقف
الگوریتم ژنتیک با فراهم شدن یک یا چند شرط توقف[۴۵] خاتمه مییابد و بهترین جواب تولید شده در طول نسل های متوالی جوابها به عنوان جواب بهینه معرفی می شود. شرط توقف می تواند شامل حداکثر تعداد نسلهای الگوریتم، عدم بهبود جوابها در چندین نسل متوالی، کاهش میزان انحراف معیار جامعه جوابها و … باشد. بطورکلی در مسائل مختلف و در انواع گوناگون الگوریتم ژنتیک شروط توقفی که بهترین عملکرد الگوریتم را فراهم می کنند، لحاظ می شود.
۳-۸٫ معرفی الگوریتم رقابت استعاری[۴۶]
۳-۸-۱٫ مقدمه
در این بخش به معرفی یک الگوریتم تکاملی نوظهور که از پدیده های اجتماعی، سیاسی و فرهنگی انسان سرچشمه میگیرد میپردازیم. الگوریتمهای بهینهسازی در پیش از این، از پدیده های طبیعی و زیستی الهام گرفتهاند، این الگوریتم با الهامگیری از یک پدیده تاریخی ایجاد شده است.استعمار یک پدیده تاریخی اجتناب ناپذیر بوده که باعث شده کشورهایی که از لحاظ نظامی و اقتصادی قدرت بیشتری داشته، برای رفع برخی از نیازهای خود به کشورهای دارای منابع اما ضعیف چه از لحاظ نظامی و چه از نظر اقتصادی سلطه پیدا کرده و از طریق کنترل حکومت مرکزی آن کشورها به منابع آنها دسترسی داشته باشند. این الگوریتم نسبت به سایر الگوریتمهای بهینهسازی برتری خود را نشان داده است، و به حل بسیاری از مسئلهها در زمینه های مختلف مهندسی از جمله مهندسی برق، نرمافزار، هوش مصنوعی ، صنایع و غیره پرداخته است.
این الگوریتم توسط جناب آتشپز گرگری معرفی گردید[۱]. الگوریتم رقابت استعماری از الگوی تاریخی رقابت در میان کشورهای امپریالیسم الهام گرفته است. در واقع این الگوریتم، دریچهای گشوده شده از
دنیای ریاضیات و با چشمانداز کاملا انسانی است. الگوریتم ابتدا از چندین کشور در حالت اولیه شروع به کار می کند، در واقع این کشورها پاسخهای محتمل الگوریتم محسوب میشوند. اگر بخواهیم کشورها را با تجربه های سابقمان در الگوریتمهای پیشین مقایسه کنیم، کشورها همان کروموزوم در الگوریتم ژنتیک میباشند. در واقع کشورها به دو دسته تقسیم میشوند : کشورهای استعمارگر و کشورهای تحت استعمار.
الگوریتم با روند خاصی که در طبیعت خود نهفته است به آرامی به بهبود کشورها ( جوابهای مسأله) می پردازد و در نهایت امر، جواب مناسب (کشور مطلوب) مسأله بهینهسازی حاصل می شود. همانطور که گفته شد، در طبیعت این الگوریتم خواصی بنیادی نهفته است که پایه و اساس تعریف این الگوریتم به شمار می آید. سیاست جذب یا همگونسازی[۴۷]، رقابت استعماری[۴۸] و انقلاب[۴۹] از ارکان مهم این الگوریتم است. این الگوریتم با الگوبرداری از روند تکاملی اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی کشورها، و قالببندی آنها در مدلهای ریاضی، عملگرهایی را به صورت الگوریتم ایجاد کرده است. این الگوریتم، جوابهای مسأله که همان کشورها میباشند را در یک حلقه تکرار قرار میدهد و جوابها را به تدریج بهبود داده و در نهایت به جواب بهینه میرسد.
همانند سایر الگوریتمها این الگوریتم نیز از تعدادی جمعیت اولیه تصادفی تشکیل می شود که تعدادی از بهترین این کشورها ( که معادل نخبگان در الگوریتم ژنتیک میباشد) به عنوان کشور استعمارگر ، و مابقی کشورها به عنوان کشورهای مستعمره در نظر گرفته میشوند [۱]. استعمارگران با توجه به میزان قدرت خود ، موفق به جذب کشورها به سمت خود میشوند. از این به بعد رقابت در بین کشورهای استعمارگر شکل میگیرد. هر امپراطوری که در این رقابت دوام نیاورد، از صحنه رقابت حذف خواهد شد و خود به عنوان یک مستعمره در نظر گرفته می شود.کشورهای استعمارگر جهت دوام و بقای خود پیشرفت کشورهای مستعمره را نیز خواهان بودند، که این امر با توسعه عمران و آبادانی در کشور مستعمره همراه بوده که موجب رضایت نسبی مردم آن کشور را فراهم می آورد. البته شایان ذکر است که رقبت عمومی، برای کشورهای استعمارگر چندان مهم نبود بعضأ تنها با گستردهشدن و شفافیت روابط بینالملی، کشورهای امپریالیسم به رقبت عمومی در کشورهای مستعمره توجه نمودند. در واقع پشت این چهره مردم دوستانه و خیرخواهانه، تنها اجرای سیاست جذب و همگونسازی و رسیدن به قدرت و منافع بیشتر مطرح بود [۵۷].
۳-۸-۲٫ شکلدهی امپراطوری اولیه
در اینجا به تشکیل یک آرایه ( که در اینجا این آرایه را یک کشور مینامیم) از متغیرها که باید بهینه شوند میپردازیم:
رابطه۳-۱ ( تشکیل آرایه از متغیرهایی که باید بهینه شوند)
Country=[,,…,] ۳-۱
هر کدام از این متغیرها (…) بسته به بافت فرهنگی و اجتماعی یک کشور، میتوانند عناصری مانند: زبان ، مذهب، سیاستهای اقتصادی، اجتماعی، نظامی و… باشد . برای شروع کار ، ما ابتدا یک سری کشور تعریف میکنیم و از میان آنها تعدادی از بهترینها به عنوان امپریالیسم که دارای کمترین میزان تابع هزینه نیز میباشد را انتخاب میکنیم. هرچه که در این میان باقی میماند به عنوان مستعمره در نظر گرفته میشودکه با نشان داده می شود. سپس با توجه به قدرت هرکدام از امپریالیسمها کشورهایی به آنها تخصیص داده می شود [۱].
شکل ۳-۴٫ نحوه تخصیص کشورهای مستعمره به کشورهای استعمارگر[۱]
هزینه یک کشور از موارد بسیار مهم در این الگوریتم میباشد، که از تابع زیر استفاده می شود:
رابطه ۳-۲ (تابع هزینه)
= ()=(,,,…)۳-۲
همانطور که گفته شد، برای تخصیص کشورهای باقیمانده برای کشورهای امپریالیسم به میزان قدرت و هزینه نرمالیزهشده آن کشورها دقت می شود.
رابطه ۳-۳( محاسبه هزینه نرمالسازی)
=max {} - 3-3
که در اینجا ، هزینه نرمالیزه امپریالیسم n ام ،} max{ بیشترین هزینه میان امپریالیستها میباشد. هرچه هزینه های یک امپریالیسم بیشتر باشد یعنی ضعیفتر باشد، هزینه نرمالیزه کمتر خواهد بود . بنابراین قدرت امپریالیسم جهت تخصیص کشورهای مستعمره از فرمول زیر به دست می آید:
رابطه ۳-۴ ( تابع قدرت)
= ۳-۴
۳-۸-۳٫ سیاست جذب، حرکت کشور مستعمره به سمت استعمارگر
کشورهای استعمارگر برای نفوذ بیشتر در کشورهای مستعمره روشهای بسیاری را برگزیدند. تعدادی از این کشورها با تاسیس دانشگاهها و اعمال زبان رسمی خود در محیطهای آموزشی، عدهای دیگر تغییرات در سنتها و فرهنگ، عمران و آبادانی ( ساخت راه آهن ، بیمارستان و ..) کشور تحت نفوذ خود پرداختند. بعنوان مثال در کشور هند که از مستعمرات انگلیس بوده شاهد آن هستیم که هنوز در صحبتهای خود از واژگان زبان انگلیسی استفاده می کنند. در واقع تلاش بر این بود که با تحلیل فرهنگی و اجتماعی حکومت مرکزی و تعقیب سیاستهای جذب به همگونسازی و تشکیل یک انگلیس نو و یا یک فرانسه نو باشند.[ ۱]. در راستای این سیاست، کشور مستعمره[۵۰] ، به اندازه x واحد در جهت خط واصل مستعمره به استعمارگر[۵۱] ، حرکت کرده و به موقعیت جدید[۵۲] کشانده می شود. X عددی تصادفی با توزیع یکنواخت (و یا هر توزیع مناسب دیگر) میباشد. اگر فاصله میان استعمارگر و مستعمره با d نشان داده شود، معمولأ برای d داریم: [۱]
رابطه ۳-۵ ( فاصله میان استعمارگر و مستعمره)
X ~ U (0.β * d ) رابطه ۳-۵
شکل ۳-۵٫ حرکت خطی مستعمره در راستای استعمارگر [۱]
که در آن عددی بزرگتر از یک و نزدیک به دو میباشد.یک انتخاب مناسب میتواند۲= باشد وجود ضریب باعث می شود تا کشور مستعمره در حین حرکت به سمت کشور استعمارگر ، از جهتهای مختلف به آن نزدیک شود [۱]. البته این حقیقت تاریخی در سیاست جذب وجود داشته که همیشه این روند مطابق میل کشورهای امپریالیسم نبوده ، و درصدی زاوبه انحراف نیز وجود داشته است. بنابراین زاویه انحراف نیز در نظر گرفته می شود. مطابق شکل زیر:
شکل۳-۶٫ زاویه انحراف رسیدن کشور مستعمره به امپریالیسم [۱].
در مقایسه سال ۹۰ با سال ۸۸ شاهد آن هستیم که فقر آموزشی از ۳۵۴۴۹ /۰ به ۳۷۳۷ /۰ افزایشیافته و از رتبه ۲۷ به ۲۵ در بین استانها صعود کرده است.
فقر مسکن از ۰۹۴۶۱ /۰ به ۰۵۳۳۹/۰ کاهشیافته و در رتبه ۳۰ در بین استانها ثابت باقیمانده است. فقر درآمدی ۷۲۹۳۴/۰ به ۷۲۷۸۶/۰ کاهش و از رتبه ۱۳ به ۱۹ در بین استانها تنزل یافته است. فقر چندبعدی از ۳۹۲۸۱/۰ به ۳۸۴۹۸/۰ کاهشیافته و از رتبه ۳۰ به ۲۹ در بین استانها صعود کرده است.
در مقایسه ۳ بعد فقر مذکور با یکدیگر مشاهده می شود که در هر دو سال ۸۸ و ۹۰ به ترتیب بیشترین فقر مربوط به درآمد، آموزش و مسکن است.
استان گیلان:
این استان در سال ۸۸، با ۳۷۹۴۹/۰ فقر آموزشی دارای رتبه ۲۲ فقر در بین استانها است و جزء ده استان رده مطلوب در این بعد قرارگرفته است. همچنین با دارا بودن ۳۸۲۹۱/۰ فقر مسکن، رتبه ۱۴ فقر در این بعد در بین استانها را نیز داراست و جزء ده استان رده متوسط در این بعد قرارگرفته است؛ اما با ۷۱۲۸۲/۰ فقر درآمدی، رتبه ۱۹ فقر در بین استانها را داراست و جزء ده استان رده متوسط در این بعد قرارگرفته است بنابراین، این استان، با دارا بودن ۴۹۱۷۴/۰ فقر، رتبه ۱۷ فقر چندبعدی در بین استانها در سال ۸۸ را نیز به خود اختصاص داده است و وضعیت متوسطی را در مقایسه با سایر استانها داراست.
در سال ۹۰، فقر آموزشی ۳۷۴۰۶/۰ و دارای رتبه ۲۴ فقر در این بعد در بین استانها را نیز داراست و جزء ده استان رده مطلوب در این بعد قرارگرفته است. ازلحاظ مسکن با ۲۷۷۵۳/۰ فقر، دارای رتبه ۱۷ فقر مسکن است و جزء ده استان رده متوسط در این بعد قرارگرفته است؛ اما ازلحاظ درآمدی با ۷۱۷۹۵/۰ فقر در جایگاه ۲۱، در بین استانها قرار دارد و جزء ده استان رده مطلوب در این بعد قرارگرفته است. بر اساس سه بعد فقر مذکور، این استان با ۴۵۶۵۱/۰ فقر، دارای رتبه ۲۶ فقر چندبعدی در سال ۹۰ است و وضعیت مطلوبی را در مقایسه با سایر استانها داراست.
در مقایسه سال ۹۰ با سال ۸۸ شاهد آن هستیم که فقر آموزشی از ۳۷۹۴۹ /۰ به ۳۷۴۰۶ /۰ کاهشیافته و از رتبه ۲۲ به ۲۴ در بین استانها تنزل یافته است.
فقر مسکن از ۳۸۲۹۱ /۰ به ۲۷۷۵۳/۰ کاهشیافته و از رتبه ۱۴ به ۱۷ در بین استانها تنزل یافته است. فقر درآمدی ۷۱۲۸۲/۰ به ۷۱۷۹۵/۰ افزایش و از رتبه ۱۹ به ۲۱ در بین استانها تنزل یافته است. فقر چندبعدی از ۴۹۱۷۴/۰ به ۴۵۶۵۱/۰ کاهشیافته و از رتبه ۱۷ به ۲۶ در بین استانها تنزل یافته است.
در مقایسه ۳ بعد فقر مذکور با یکدیگر مشاهده می شود که در سال ۸۸ به ترتیب بیشترین فقر مربوط به درآمد، مسکن و آموزش است و در سال ۹۰ به ترتیب بیشترین فقر مربوط به درآمد، آموزش و مسکن است.
استان سمنان:
این استان در سال ۸۸، با ۳۹۶۶۳/۰ فقر آموزشی دارای رتبه ۲۰ فقر در بین استانها است و جزء ده استان رده متوسط در این بعد قرارگرفته است. همچنین با دارا بودن ۱۶۵۸۷/۰ فقر مسکن، رتبه ۲۹ فقر در این بعد در بین استانها را نیز داراست و جزء ده استان رده مطلوب در این بعد قرارگرفته است؛ اما با ۷۱۳۹۴/۰ فقر درآمدی، رتبه ۱۸ فقر در بین استانها را داراست و جزء ده استان رده متوسط در این بعد قرارگرفته است بنابراین، این استان، با دارا بودن ۴۲۵۴۸/۰ فقر، رتبه ۲۷ فقر چندبعدی در بین استانها در سال ۸۸ را نیز به خود اختصاص داده است و وضعیت مطلوبی را در مقایسه با سایر استانها داراست.
در سال ۹۰، فقر آموزشی ۴۴۴۹/۰ و دارای رتبه ۱۰ فقر در این بعد در بین استانها را نیز داراست و جزء ده استان اول فقیر در این بعد قرارگرفته است. ازلحاظ مسکن با ۱۸۹۸/۰ فقر، دارای رتبه ۲۵ فقر مسکن است و جزء ده استان رده مطلوب در این بعد قرارگرفته است؛ اما ازلحاظ درآمدی با ۷۹۵۹۲/۰ فقر در جایگاه ۷، در بین استانها قرار دارد و جزء ده استان اول فقیر در این بعد قرارگرفته است. بر اساس سه بعد فقر مذکور، این استان با ۴۷۶۸۷/۰ فقر، دارای رتبه ۱۶ فقر چندبعدی در سال ۹۰ است و وضعیت متوسطی را در مقایسه با سایر استانها داراست.
در مقایسه سال ۹۰ با سال ۸۸ شاهد آن هستیم که فقر آموزشی از ۳۹۶۶۳ /۰ به ۴۴۴۹ /۰ افزایشیافته و از رتبه ۲۰ به ۱۰ در بین استانها صعود کرده است.
فقر مسکن از ۱۶۵۸۷ /۰ به ۱۸۹۸/۰ افزایشیافته و از رتبه ۲۹ به ۲۵ در بین استانها صعود کرده است. فقر درآمدی از ۷۱۳۹۴/۰ به ۷۹۵۹۲/۰ افزایش و از رتبه ۱۸ به ۷ در بین استانها صعود کرده است. فقر چندبعدی از ۴۲۵۴۸/۰ به ۴۷۶۸۷/۰ افزایشیافته و از رتبه ۲۷ به ۱۶ در بین استانها صعود کرده است.
در مقایسه ۳ بعد فقر مذکور با یکدیگر مشاهده می شود که در هر دو سال ۸۸ و ۹۰ به ترتیب بیشترین فقر مربوط به درآمد، آموزش و مسکن است.
استان مازندران
این استان در سال ۸۸، با ۳۱۳۵۳/۰ فقر آموزشی دارای رتبه ۲۸ فقر در بین استانها است و جزء ده استان رده مطلوب در این بعد قرارگرفته است. همچنین با دارا بودن ۱۹۹۶۷/۰ فقر مسکن، رتبه ۲۷ فقر در این بعد در بین استانها را نیز داراست و جزء ده استان رده مطلوب در این بعد قرارگرفته است؛ اما با ۶۹۶۳۷/۰ فقر درآمدی، رتبه ۲۲ فقر در بین استانها را داراست و جزء ده استان رده مطلوب در این بعد قرارگرفته است بنابراین، این استان، با دارا بودن ۴۰۳۱۹/۰ فقر، رتبه ۲۹ فقر چندبعدی در بین استانها در سال ۸۸ را نیز به خود اختصاص داده است و وضعیت مطلوبی را در مقایسه با سایر استانها داراست.
در سال ۹۰، فقر آموزشی ۳۳۵۴۷/۰ و دارای رتبه ۲۸ فقر در این بعد در بین استانها را نیز داراست و جزء ده استان رده مطلوب در این بعد قرارگرفته است. ازلحاظ مسکن با ۱۵۴۰۹/۰ فقر، دارای رتبه ۲۸ فقر مسکن است و جزء ده استان رده مطلوب در این بعد قرارگرفته است؛ اما ازلحاظ درآمدی با ۶۳۵۶۳/۰ فقر در جایگاه ۳۰، در بین استانها قرار دارد و و با دارا بودن این رتبه عنوان “استان دارنده کمترین فقر درآمدی” را نیز به خود اختصاص داده است و غنی ترین استان در بعد درآمدی نیز به شمار می آید. بر اساس سه بعد فقر مذکور، این استان با ۳۷۵۰۷/۰ فقر، دارای رتبه ۳۰ فقر چند بعدی در سال ۹۰ است و با دارا بودن این رتبه عنوان “استان دارنده کمترین فقر چند بعدی” را نیز به خود اختصاص داده است و غنی ترین استان در فقر چند بعدی نیز به شمار می آید و وضعیت مطلوبی را در مقایسه با سایر استانها داراست.
در مقایسه سال ۹۰ با سال ۸۸ شاهد آن هستیم که فقر آموزشی از ۳۱۳۵۳ /۰ به ۳۳۵۴۷ /۰ افزایش یافته و در رتبه ۲۸ در بین استانها ثابت باقی مانده است.
فقر مسکن از ۱۹۹۶۷ /۰ به ۱۵۴۰۹/۰ کاهش یافته و از رتبه ۲۷ به ۲۸ در بین استانها تنزل یافته است. فقر درآمدی از ۶۹۶۳۷/۰ به ۶۳۵۶۳/۰ کاهش و از رتبه ۲۲ به ۳۰ در بین استانها تنزل یافته است. فقر چند بعدی از ۴۰۳۱۹/۰ به ۳۷۵۰۷/۰ کاهش یافته و از رتبه ۲۹ به ۳۰ در بین استانها تنزل یافته است.
در مقایسه ۳ بعد فقر مذکور با یکدیگر مشاهده می شود که در هر دو سال ۸۸ و ۹۰ به ترتیب بیشترین فقر مربوط به درآمد، آموزش و مسکن است.
برآوردهای انجام شده در جداول زیر نشان میدهد بیش ترین درصد فقر از لحاظ درآمدی در هر دو سال ۱۳۸۸ و ۱۳۹۰ مربوط به مناطق روستایی استان بوشهر است و کمترین فقر درآمدی در سال ۱۳۸۸ مربوط به استان سیستان و بلوچستان و در سال ۱۳۹۰ مربوط به استان مازندران است. همچنین فقیرترین مناطق ازنظر آموزش در سال ۱۳۸۸ مربوط به استان خراسان جنوبی و در سال ۱۳۹۰ مربوط به استان سیستان و بلوچستان است و کمترین فقر آموزشی در سال ۱۳۸۸ مربوط به استان بوشهر و در سال ۱۳۹۰ مربوط به استان تهران است.
ازلحاظ فقر مسکن نیز در هر دو سال ۱۳۸۸ و ۱۳۹۰ استان سیستان و بلوچستان بیشترین فقر مسکن را دارا است و کمترین فقر مسکن نیز مربوط به استان یزد است. اندازهگیری فقر چندبعدی در مناطق روستایی استانهای ایران نشان میدهد که فقیرترین منطقهی روستایی ایران در هر دو سال ۱۳۸۸ و ۱۳۹۰ مربوط به استان سیستان و بلوچستان و کمترین فقر چندبعدی در سال ۱۳۸۸ مربوط به استان یزد و در سال ۱۳۹۰ مربوط به استان مازندران است.
همانطور که از نتایج این پژوهش برمیآید، فقر چندبعدی، رتبهبندی مناطق روستایی استانهای ایران را از جهت فقر تکبعدی تغییر داده است، آنگونه که بهطور مثال استان بوشهر که در سال ۱۳۸۸ و ۱۳۹۰ فقیرترین منطقه ازلحاظ درآمدی بود ازلحاظ فقر چندبعدی فقیرترین بهحساب نمیآید.
۴-۴٫ خلاصه فصل
در این فصل به برآورد فقر تکبعدی و سپس با بهره گرفتن از نتایج بدست آمده به برآورد فقر چندبعدی برای تمامی استانهای ایران در دو بخش شهری و روستایی پرداختیم. متغیرهای مورداستفاده جهت اندازه گیری فقر چندبعدی در این بخش شامل: درآمد، آموزش و مسکن بوده است. برآوردهای انجامشده در جداول زیر نشان میدهد که استان سیستان و بلوچستان دارای بیشترین فقر چندبعدی و استان مازندران دارای کمترین فقر چندبعدی در هر دو سال موردبررسی برای مناطق شهری است؛ همچنین استان سیستان و بلوچستان دارای بیشترین فقر چندبعدی در هر دو سال موردبررسی و استانهای یزد و مازندران دارای کمترین فقر چندبعدی به ترتیب برای سالهای ۱۳۸۸ و ۱۳۹۰ برای مناطق روستایی هستند.
فصل پنجم
جمعبندی و تحلیل نتایج
۵-۱٫ مقدمه
هدف از این پژوهش اندازهگیری فقر چندبعدی در مناطق شهری و روستایی استانهای ایران میباشد. داده های مورداستفاده در این پژوهش، آمارهای خام درآمد – هزینهی خانوارهای شهری و روستایی استانهای ایران در سالهای ۱۳۸۸ و ۱۳۹۰ است که مرکز آمار ایران به روش پیمایشی جمع آوری کرده است. خانوار بهعنوان واحد اصلی جامعه، یکی از مناسبترین واحدهای مشاهداتی برای مطالعات وضع اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی جامعه محسوب می شود. ازآنجاییکه نتایج آمارگیری از هزینه و درآمد خانوارهای کشور، نشانگر میزان توزیع هزینهها و درآمدها و برخورداری خانوارها از امکانات در سطح ملی و منطقهای میباشد، بنابراین کاربرد زیادی در سنجش و ارزیابی تصمیمگیریها و سیاستهای گذشته و برنامهریزی سیاستگذاریهای آتی اقتصادی و اجتماعی کشور دارد. در این پژوهش برای اندازهگیری شاخص های فقر از خط فقر نسبی برای تخمین استفادهشده است. به این صورت که، ابتدا فقر، بر اساس ویژگیهای مسکن، درآمد و آموزش سنجیده و در مرحله بعد، به بررسی فقر چندبعدی پرداخته می شود. برای محاسبه فقر مسکن، فقر آموزشی و فقر درآمدی ابتدا خط فقر مربوط به هر ویژگی محاسبه شد. پس از بدست آوردن خط فقر مربوط به هر یک از ویژگیهای درآمد، آموزش و مسکن، درصد افراد زیرخط فقر مربوط به هر ویژگی را محاسبه شد و سپس با بهره گرفتن از رویکرد نظریه اطلاعات که در سال ۲۰۰۶ توسط معصومی ارائهشده است بر اساس یک میانگین وزنی، به برآورد فقر چندبعدی پرداختیم.
امیدواریم نتایج این پژوهش تصویر واضحتری از وضعیت فقر مناطق شهری و روستایی استانهای ایران و همچنین تفاوت ابعاد مختلف فقر ارائه نموده باشد و بتواند نقش مفیدی در تصمیمگیریها، برنامهریزیها و سیاستگذاریهای دهیارها، شهردارها و استانداران محترم ایفا کند.
۵-۲٫ نتایج
در این پژوهش به دنبال پاسخ به پرسشهای زیر بودهایم:
فقر چندبعدی در مناطق شهری استانهای ایران چقدر است؟
فقر چندبعدی در مناطق روستایی استانهای ایران چقدر است؟
ازنظر فقر چندبعدی، فقیرترین منطقه شهری ایران مربوط به کدام استان است؟
ازنظر فقر چندبعدی، فقیرترین منطقه روستایی ایران مربوط به کدام استان است؟
رتبهبندی مناطق شهری استانهای ایران ازلحاظ فقر درآمدی و فقر چندبعدی یکسان است؟
رتبهبندی مناطق روستایی استانهای ایران ازلحاظ فقر درآمدی و فقر چندبعدی یکسان است؟
در پاسخ به سؤالات فوق نتایج ذیل بدست آمده است:
میزان فقرچندبعدی در مناطق شهری و روستایی ایران، بهطور خلاصه، در جداول ۴،۳،۲،۱ آمده است.
فقیرترین منطقه شهری و روستایی ایران، در سالهای ۱۳۸۸ و ۱۳۹۰ ازلحاظ فقر چندبعدی استان سیستان و بلوچستان است.
با مقایسه نرخ فقر چندبعدی و نرخ فقر درآمدی که رویکرد رایج جهت اندازهگیری فقر در ایران است، میتوان ملاحظه کرد که رتبهبندی مناطق شهری و روستایی ایران بر اساس فقر درآمدی و فقر چندبعدی با یکدیگر تفاوت دارند.
خلاصه نتایج بدست آمده این پژوهش به شرح زیر است که در ابتدا به ذکر نتایج فقر مناطق شهری و سپس نتایج فقر مناطق روستایی استانهای ایران میپردازیم؛ و در آخر، به بیان پیشنهادات، به ترتیب برای مناطق شهری و روستایی ایران میپردازیم.
۵-۲-۱٫ نتایج فقر شهری
بر اساس یافتههای پژوهش، مشاهده می شود که فقر چندبعدی رتبهبندی مناطق شهری استانهای ایران را از جهت فقر تکبعدی تغییر داده است. این ویژگی بر این نکته تأکید می کند که سنجش و اندازهگیری فقر بر اساس ابعاد مختلف زندگی بسیار ضروری است زیرا سیاستهای دولت در صورتی میتوانند موفقیتآمیز باشند که منجر به افزایش رفاه افراد نهتنها از بعد درآمد، بلکه در همۀ ابعاد گردند. بر اساس یافتههای پژوهش، آنچه مشخص است ممکن است فردی ازلحاظ درآمدی در سطح خوبی باشد اما از فقر آموزشی یا فقر مسکن رنج ببرد یا بالعکس؛ بنابراین لزوم برنامهریزی صحیح برای کاهش فقر، نهتنها بر اساس فقر تکبعدی بلکه بر اساس فقر چندبعدی مشخص میگردد؛ اما آنچه بیشتر از همه در برآوردهای انجامشده به چشم میخورد این است که؛ فقیرترین منطقه شهری ایران در سالهای ۱۳۸۸ و ۱۳۹۰ ازلحاظ فقر چندبعدی استان سیستان و بلوچستان است بنابراین توجه بیشازپیش مسئولان برای کاهش فقر در این استان، به خصوص در بعد مسکن را میطلبد.
بر اساس یافتههای این پژوهش، در بین سه بعد مذکور (درآمد، آموزش، مسکن)، بالاترین میزان فقر در تمامی مناطق شهری استانهای ایران، مربوط به فقر درآمدی است و بیانگر درصد بالای افراد زیرخط فقر درآمدی است که وضعیت نامطلوب اقتصادی کشورمان را یادآور می شود.
بالاترین میزان فقر در استانهای سیستان و بلوچستان، هرمزگان، کردستان، تهران، کرمان، قزوین و گیلان در سالهای ۱۳۸۸ و ۱۳۹۰ به ترتیب مربوط به بعد درآمد، مسکن و آموزش است.
بالاترین میزان فقر در استانهای خوزستان، بوشهر و اردبیل در سال ۱۳۸۸ به ترتیب مربوط به بعد درآمد، مسکن و آموزش است.
بالاترین میزان فقر در استانهای زنجان، لرستان، ایلام، خراسان شمالی، کرمانشاه، آذربایجان غربی، گلستان، آذربایجان شرقی، چهارمحال بختیاری، همدان، فارس، کهکیلویه و بویراحمد، اصفهان، خراسان رضوی، مرکزی، خراسان جنوبی، یزد، سمنان و مازندران در سالهای ۱۳۸۸ و ۱۳۹۰ به ترتیب مربوط به بعد درآمد، آموزش و مسکن است.
أَوْلادَکُمْ خَشْیَهَ إِمْلاقٍ نَحْنُ نَرْزُقُهُمْ وَ إِیَّاکُمْ)[۱۰۵]« و از بیم تنگدستى فرزندان خود را مکشید ماییم که به آنها و شما روزى مىبخشیم.»[۱۰۶]
وی همچنین ذیل تفسیر آیه (یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ أَطِیعُواْ اللّهَ وَأَطِیعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِی الأَمْرِ مِنکُمْ فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِی شَیْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللّهِ وَالرَّسُولِ إِن کُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَالْیَوْمِ الآخِرِ ذَلِکَ خَیْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِیلًا)[۱۰۷] « اى کسانى که ایمان آوردهاید خدا را اطاعت کنید و پیامبر و اولیاى امر خود را [نیز] اطاعت کنید پس هر گاه در امرى [دینى] اختلاف نظر یافتید اگر به خدا و روز بازپسین ایمان دارید آن را به [کتاب] خدا و [سنت] پیامبر [او] عرضه بدارید این بهتر و نیکفرجامتر است.» می نویسد: «در تفسیر ابو الفتوح مذکور است که وجه استدلال این آیه بر امامت ائمه اثنى عشر:آنست که حق تعالى اطاعت اولو الامر را با طاعت خود و اطاعت رسول۹خود مقرون ساخته و چنان که قدیم تعالى از همه قبایح منزه است و رسول او۹از همه معاصى کبیره و صغیره معصوم و مطهر اولوا الامر نیز باید که چنین باشند و به اتفاق بعد از پیغمبر۹غیر از ائمه اثنا عشر:معصوم نبودند پس مراد به اولى الامر ایشان باشند نه غیر ایشان و اگر نیز مراد از اولو الامر على العموم باشد لازم می آید که هر حاکمى و عالمى که بنا حق و ناروا حکمى کند تابع او باید شد و اطاعت او باید کرد به جهت عموم لفظ و این باجماع باطل است و احادیث صحیحه نیز دالند بر این مدعا.»[۱۰۸]
-
- تفسیر مجمع البیان
تالیف علامه طبرسى;، معروف به امین الاسلام طبرسى متولد ۴۶۸ و متوفاى ۵۴۸ ق است.ایشان از بزرگان قرن ششم هجرى و یکى از مفسّران نامدار و مشهور شیعه است.
تفسیر مجمع البیان بر گرفته از تفسیر تبیان است؛ چرا که ایشان از میان تمام تفاسیر آن عصر، تنها تفسیر تبیان شیخ طوسى;را به دلیل جامعیت آن مىپسندند. مورخان، درباره سیره او مطلب جالبى نوشتهاند و آن این است که او کتاب مجمع البیان را نوشت و مطالب کتاب تبیان شیخ طوسى;را در آن گرد آورد. [۱۰۹]
ملا فتح الله در تفسیر آیه شریفه (فِی بُیُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَن تُرْفَعَ وَیُذْکَرَ فِیهَا اسْمُهُ یُسَبِّحُ لَهُ فِیهَا بِالْغُدُوِّ وَالْآصَالِ)[۱۱۰] « در خانههایى که خدا رخصت داده که [قدر و منزلت] آنها رفعتیابد و نامش در آنها یاد شود در آن [خانه]ها هر بامداد و شامگاه او را نیایش مىکنند.» می نویسد: «و در مجمع البیان آورده که نزد ابن عباس و حسن و مجاهد و جبائى و قتاده مراد به بیوت مذکوره، مساجد است.»
همچنین وی در تفسیر آیه شریفه (خُلِقَ الْإِنسَانُ مِنْ عَجَلٍ سَأُرِیکُمْ آیَاتِی فَلَا تَسْتَعْجِلُونِ)[۱۱۱] « انسان از شتاب آفریده شده است به زودى آیاتم را به شما نشان مىدهم پس [عذاب را] به شتاب از من مخواهید.» می نویسد: «در مجمع البیان آورده که مفسّران را در این انسان دو قول است اول آن است که مراد به آن آدم است و بنا بر این تفسیر عجل را بر چند معنى تنزیل کردهاند یکى آنکه او سبحانه آدم را بعد از خلق همه اشیا در آخر روز جمعه که آخر ایام شنبه بود خلق فرمود به سرعت تمام تا قبل از غروب شمس آن روز خلقت او تمام بوده باشد»[۱۱۲]
ملا فتح الله کاشانی از این تفسیر بخصوص در مباحث نقل قصص و تاریخ بهره زیادی برده است.
۴- کنز العرفان
تالیف جمال الدین ابو عبد اللّه مقداد بن عبد اللّه بن محمد بن حسین بن محمد سیورى حلّى اسدى، معروف به فاضل مقداد، از بزرگان اصحاب و مشایخ است. وى عالم، فاضل، متکلم، محقق و فقیهى توانا بود و از شاگردان شهید اول شیخ محمد بن مکى عاملى (۷۳۴- ۷۸۶ ق) است که در سال ۸۲۶ در گذشت و در نجف اشرف مدفون گشت.
او تألیفات گرانقدر و ارزشمندى دارد؛ از جمله همین کتاب و کتاب دیگرش «التنقیح الرائع فی شرح مختصر النافع» در فقه و اثر دیگر وى «اللوامع فی المباحث الکلامیه» و همچنین کتاب «النافع المختصر فی شرح الباب الحادی عشر».
این کتاب (کنز العرفان) بر اساس ابواب فقه ترتیب یافته و فواید بسیارى دارد و به رغم اختصار، بحث را کامل کرده و نهایت ایجاز ولى در حد کفایت به مباحث متناسب لغوى و ادبى پرداخته است، که خود دلالت بر تبحر و مهارت مؤلف در ادب و لغت و بیان و نیز قدرت استدلال و استوارى او در اقامه برهان دارد.[۱۱۳]
ملا فتح الله کاشانی در تفسیر منهج الصادقین در بیشتر مباحث فقهی از «کنز العرفان» استفاده کرده است به طوری که می توان گفت زیر بنای مباحث فقهی این تفسیر«کنز العرفان» است ملا فتح الله در ذیل آیات فقهی ابتدا توضیح مختصری از خود می آورد و سپس مطالب و آراء فقهی را از کنز العرفان ذکر می کند. در این جا به ذکر چند مورد از موارد استفاده ملا فتح الله از کنز العرفان را می آوریم.
وی در تفسیر آیه (وَثِیَابَکَ فَطَهِّرْ)[۱۱۴] «و لباس خویشتن را پاک کن» می نویسد: «و در کنز العرفان آورده که بنا بر طهارت ظاهر در این مقام چند حکم است اول آنکه تطهیر واجبست زیرا که امر حقیقت از براى وجوبست، دوم تطهیر واجبست براى نماز نه بحسب ذات بجهت اجماع جمیع امت و قرینه (وَ رَبَّکَ فَکَبِّرْ)[۱۱۵] «و پروردگار خود را بزرگ دار»، بنا بر آنکه مراد تکبیر افتتاح باشد، سوم اینکه وجوب على عمومه نیست زیرا که در احادیث صحیحه ثابت گشته که دم غیر مغلّظ که از درهم بغلی قاصر باشد معفو عنه است و همچنین است خون قروح و جروح که باز نایستد یا از مطلق نجاست در حال ضرورت یا آنکه ملبوس از ما لا یتم به الصلاه باشد و غیر آن بر تفصیلى که در کتب فقهیه مسطور است، چهارم آنکه تطهیر از براى غیر نماز و طواف مستحبّ است به جهت تمرین تکلیف بر آن و سهولت او نزد دارنده آن.»[۱۱۶]
و یا در تفسیر آیه شریفه(وَإِن طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَیْنَهُمَا فَإِن بَغَتْ إِحْدَاهُمَا عَلَى الْأُخْرَى فَقَاتِلُوا الَّتِی تَبْغِی حَتَّى تَفِیءَ إِلَى أَمْرِ اللَّهِ فَإِن فَاءتْ فَأَصْلِحُوا بَیْنَهُمَا بِالْعَدْلِ وَأَقْسِطُوا إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطِینَ)[۱۱۷] «و اگر دو طایفه از مؤمنان با هم بجنگند میان آن دو را اصلاح دهید و اگر [باز] یکى از آن دو بر دیگرى تعدى کرد با آن [طایفهاى] که تعدى مىکند بجنگید تا به فرمان خدا بازگردد پس اگر بازگشت میان آنها را دادگرانه سازش دهید و عدالت کنید که خدا دادگران را دوست مىدارد.»، می نویسد: «صاحب کنز العرفان آورده که بعضى از فقهاء که معاصر مایند به این آیه استدلال کردهاند بر قتال بغات و این محض غلط است زیرا که باغى کسی است که بر امام معصوم۷خروج کند به تأویل باطل و با او محاربه نماید و به مذهب ما او کافر است به دلیل قول حضرت رسالت۹مر امیر المؤمنین۷را که «یا على۷حربک حربى و سلمک سلمى» پس چگونه باغى مذکور مؤمن باشد تا در تحت آیه داخل شود و لازم نمىآید از ذکر لفظ (بغى) در آیه که مراد به آن بغاتى باشند که معهود فقها اند.»[۱۱۸]
دیگر منابعی که ملا فتح الله در تفسیر خود استفاده کرده عبارتند از: انوار التنزیل و اسرار التاویل قاضى ناصر الدین عبد اللّه بن عمر بیضاوى، تفسیر کشاف زمخشری، تفسیر تبیان شیخ طوسی;، تفسیر ثعلبی، تفسیر کاشفی، تفسیر قمی، تفسیر کبیر فخر رازی، تفسیر منسوب به امام حسن عسکری۷و کتب حدیثی من لا یحضره الفقیه شیخ صدوق;، عیون اخبار الرضا تالیف شیخ صدوق;.
علاوه بر این ملا فتح الله کاشانی از آراء مفسّران صدر اسلام از صحابه و تابعان بهره های فراوانی برده و در موارد بسیار زیادی در تفسیرش آراء آن ها را بدون ذکر منبع ذکر کرده است. وی از آراء ابن عباس بیشتر از سایر صحابه استفاده کرده است.
شیوه طرح مباحث در منهج الصادقین
ملا فتح الله در تفسیر سوره ها به طور منظم و منسجم عمل کرده است. شیوه تنظیم مطالب در منهج الصادقین به روش زیر است:
ملا فتح الله ابتدا نام سوره را ذکر می کند و سپس مکی یا مدنی بودن سوره را ذکر می کند وی در مشخص کردن سور مکی یا مدنی به اقوال صحابه استناد می کند و نظر صحیح و مورد نظر خود را در نهایت بیان می کند.
در ادامه عدد آیات را ذکر کرده و نظرات مختلف در این زمینه از گرو های مختلف شامی، بصری، کوفی ، مکی، مدنی و حجازی بیان کرده و آیات مورد اختلاف را ذکر می کند وی در نهایت عدد کوفی را به سبب انتساب به امام علی۷بر می گزیند.
سپس ملا فتح الله نام های سوره و ثواب و آثار قرائت سوره و فضایل سوره را به نقل از پیامبر اکرم۹و ائمه اطهار:بیان کرده و تناسب اختتام سوره قبل با افتتاح سوره بعد را ذکر می کند. بعد از آن ملا فتح الله آیات را دقیق و موافق با قرائت ابوبکر از عاصم و گاهی موافق قرائت حفص از عاصم، بدون تعرض به قرائت های دیگر، ترجمه می کند.
وی در ادامه اسباب النزول، مباحث لغوی، صرف و نحو و مسائل بیانی را با استشهاد به اشعار عرب بیان می کند و سپس به مباحث تفسیری می پردازد.
در این جا به ذکر نمونه هایی برای مطالب یاد شده ذکر می کنیم.
ملا فتح الله در مورد نام سوره در سوره اعراف می فرماید: «بدانکه نزد علماء دین المص یا اسم سوره است و یا اسم قرآن یا هر حرفى از آن اشاره است به اسمى از اسماء الهى چون اله و ملک و لطیف و صبور…»[۱۱۹]
صاحب تفسیر «منهج الصادقین» درباره مکی و مدنی بودن در سوره مائده می نویسد: «نزد بعضى هر آیتى که مُصَدَّر است به(یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا)«اى کسانى که ایمان آوردهاید.» مدنى است و هر کدام که مُصَدَّر به (یا أَیُّهَا النَّاسُ) «اى مردم» مکى است و اصحّ آنست که بنا بر اغلب است.»[۱۲۰]
وی در مورد مکی و مدنی بودن سوره رعد می نویسد: «مکى است همه آن نزد ابن عباس و عطا و پیش کلبى و مقاتل آیه آخرین مدنی است و در حق عبد اللَّه بن سلام نازل شده و حسن و عکرمه و قتاده گفتهاند که این سوره مدنی است مگر آیه (وَ لَوْ أَنَّ قُرْآناً سُیِّرَتْ بِهِ الْجِبالُ)[۱۲۱] «و اگر قرآنى بود که کوهها بدان روان مىشد.» و آیتى که بعد از آن است که این هر دو آیه در مکه نازل شده.»[۱۲۲]
ملا فتح الله عدد آیات سوره رعد را این گونه بیان می کند: «عدد آیات آن چهل و هشت است نزد شامى و چهل و هفت بعدد بصرى و چهل و چهار نزد اهل حجاز و چهل و سه به عدد کوفى و اختلاف در پنج آیه است (لَفِی خَلْقٍ جَدِیدٍ)[۱۲۳] «در آفرینش جدیدى خواهیم بود»،(الظُّلُماتُ وَ النُّورُ)[۱۲۴] «تاریکی ها و روشنایى» از غیر کوفى (الْأَعْمى وَ الْبَصِیرُ)[۱۲۵] «نابینا و بینا» و (سُوءُ الْحِسابِ)[۱۲۶] «به سختى بازخواستشوند» شامى (مِنْ کُلِّ بابٍ)[۱۲۷] «از هر درى بر آنان درمىآیند.» عراقى و شامى»[۱۲۸]
وی در ثواب قرائت سوره یونس می نویسد:«هر که تلاوت سوره یونس کند در هر دو ماه یا سه ماه از جاهلان نباشد و روز قیامت از مقربان بارگاه عزت بود.»[۱۲۹]
و در ثواب قرائت سوره اعراف می نویسد:«هر که سوره الاعراف را قرائت کند حق تعالى میان او و ابلیس سترى پیدا کند و آدم شفیع او باشد در آخرت و عیاشى باسناد خود از ابى بصیر روایت کرده که ابى عبد اللَّه۹فرمود که هر که سوره الاعراف را در هر ماه تلاوت کند روز قیامت از زمره (الذین لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ)[۱۳۰] «کسانی که بر ایشان بیمى نیست و غمگین نخواهند شد» باشد و اگر در هر جمعه بخواند حق تعالى در قیامت حساب او نکند و بعد از آن فرمود که آیات این سوره محکمند پس باید که ترک قرائت او نکند که روز قیامت گواهى خواهد داد براى خود نزد حضرت بارى.»[۱۳۱]
مولف منهج الصادقین در مورد ختم و افتتاح دو سوره کهف و انبیاء می نویسد: «بباید دانست که چون حق سبحانه ختم سوره الکهف نمود به ذکر توحید و امر مردمان به آن افتتاح این سوره کرد به ذکر انبیا که بر طریقه توحید بودند.»[۱۳۲]
وی در مورد مباحث لغوی و صرف و نحو در سوره مریم می نویسد: «تسمیه فاجره به بغى جهت آنست که آن مشتق است از بغیت به معنى طلب یعنى زنى که طلب کننده زنا است و یا از بغى به معنى تجاوز و تعدى یعنى زنى که در گذشته است از حد شرع به سبب این عمل قبیح و آن بر وزن فعولست نزد مبرد در اصل بغوى بوده و عدم دخول تاء تانیث در او به جهت آن است که در فعولى که به معنى فاعل است مذکر و مؤنث مساویست»[۱۳۳]
فصل سوم: توجه به قاعده در نظر گرفتن قرائت صحیح در منهج الصادقین
یکی از قواعدی که در تفسیر قرآن نقش مهمی ایفا می کند، قاعده توجه به قرائت صحیح است که مفسّر قرآن باید در هنگام تفسیر توجه کافی به این قاعده داشته باشد. در این جا این پرسش ها مطرح می شود که قرائت صحیح دارای چه معیارها و ملاک هایی است؟ علل ایجاد قرائت های سبعه چیست؟ آیا مى توان قرآن را بر طبق هر یک از این قرائت ها تفسیر کرد؟ یا تفسیر باید براساس قرائت خاصى باشد؟ و…
در این فصل برآنیم تا ضمن پاسخ به پرسش های فوق میزان رعایت توجه به این قاعده در تفسیر منهج الصادقین را بررسی کنیم.
-
- معنای قرائت
قرائت که جمع آن قرائات می باشد از ریشه «قرء» است. در ریشه قرء میان اهل لغت اختلاف وجود دارد و پنج احتمال ذکر کردهاند
۱- این واژه مشتق از کلمه «قرائن» مى باشد و به این اعتبار قرائت بر قرآن اطلاق میشود که آیاتش قرینه و مشابه هم بوده، یکدیگر را تصدیق مى کنند.
۲- « از «قرأتُ الشىء بالشىء» (چیزى را به چیزى ضمیمه کردم) گرفته شده و استعمال آن در قرآن به این خاطر است که حروف و آیات و سوره هایش به همدیگر ضمیمه اند.
۳- این واژه مشتق از «قرء» به معنای جمع کردن مى باشد. راغب اصفهانی در مفردات الفاظ قرآن همین معنا را برگزیده است و « قِرَاءَهٌ » را پیوستن و متصل نمودن بعضى از حروف و کلمات به بعضى دیگر در آشکار خواندن قرآن بطور (ترتیل) دانسته و در ادامه می گوید به هر جمعى قراءت گفته نمی شود مثلاً وقتى قومى و عدهاى را جمع کنند- قَرَأْتُ القومَ- گفته نمی شود.[۱۳۴]
قرء: جمع کردن. «قَرَأَ الشّىء قَرْءاً و قُرْآناً: جمعه و ضمّ بعضه الى بعض» خواندن را از آن قرائت گویند که در خواندن حروف و کلمات کنار هم جمع می شوند[۱۳۵].
۴- از ماده «قرَأَ» به معنای (خواندن) است.
از میان وجوه معنایی ذکر شده وجه چهارم صحیح ترین وجه است؛ ادلّه و شواهدی نیز وجود دارد که این وجه را تقویت میکنند و آنها عبارتند از:
الف) علمای اهل لغت قرء را به خواندن معنا کرده اند.[۱۳۶] خلیل «قرأ» را معناى خواندن و اسم فاعل آن را «قاری» و به «قرآن» معناى مفعولى (خوانده شده)، داده است[۱۳۷]. ابن درید بر معناى خواندن، «إقراء المرأه» و اختلاف در معناى طهر و حیض او را افزوده است[۱۳۸]. ازهرى قرائت قرآن را به معناى تلفظ و بیان کردن جمعى و کنار هم آن دانسته است.[۱۳۹] در فرهنگ ابجدی نیز قرائت به کیفیت و چگونگی خواندن معنا شده است.[۱۴۰]
ب) خداوند متعال نیز در برخی دیگر از آیات قرآن همین معنا را اراده کرده است. مانند آیه (قُرْآناً فَرَقْناهُ لِتَقْرَأَهُ)[۱۴۱] «و قرآنى [با عظمت را] بخش بخش [بر تو] نازل کردیم تا آن را به آرامى به مردم بخوانى.»
و همچنین آیه (وَ قُرْآنَ الْفَجْرِ)[۱۴۲] «و [نیز] نماز صبح را زیرا نماز صبح همواره [مقرون با] حضور [فرشتگان] است.» که قرآن در این آیه به معنای خواندن نماز صبح است.[۱۴۳]
قرائت در اصطلاح همان تلاوت و خواندن قرآن کریم است.[۱۴۴] و به گونه ای از تلاوت قرآن اطلاق می شود و دارای ویژگی های خاص است. به عبارت دیگر هر گاه تلاوت قرآن به گونه ای باشد که از نص وحی الهی حکایت کند و بر حسب اجتهاد یکی از قراء معروف بر پایه و اصول مضبوطی، که در علم قرائت شرط شده است، استوار باشد، قرائت قرآن تحقق یافته است.[۱۴۵]
صاحب کشف اصطلاحات الفنون قرائت را این گونه تعریف کرده است:
«قرائت علمی است که از چگونگی نطق الفاظ قرآن بحث می کند.»[۱۴۶]
ملا فتح الله کاشانی در تفسیر منهج الصادقین قرآن را به معنای قرائت می داند و می نویسد:
«قرآن به معنى قرائت است و آن مصدر قرأت «به معنى تلوت» و از قتاده مروی است که قرآن مصدر قرات الشیء است به معنى جمعت بعضه الى بعض و مصدر به معنى مفعول پس قرآن به معنى مقروء باشد یعنى خوانده شده یا فراهم آورده بعد از تشتت و تفرق نزول آن.[۱۴۷]»
احمد دمیاطی در کتاب«اتحاف فضلاء البشر فی القراءات الأربعه عشر» در تعریف قرائت می نویسد:
«أن علم القراءه علم یعلم منه اتفاق الناقلین لکتاب اللّه تعالى و اختلافهم فی الحذف و الإثبات و التحریک و التسکین و الفصل و الوصل و غیر ذلک من هیئه النطق و الإبدال و غیره من حیث السماع أو یقال: علم بکیفیه أداء کلمات القرآن، و اختلافها معزوا لناقله.[۱۴۸] یعنی قرائتها، علمى است که از رهگذر آن اتفاق نظر و یا اختلاف ناقلان کتاب خدا، در رابطه با حذف و اثبات و متحرک خواندن و ساکن کردن و فصل و وصل حروف و کلمات و امثال آنها از قبیل کیفیت تلفظ و ابدال و همانند آنها از طریق سماع و شنیدن، قابل شناسایى است»